شنبه ۰۸ اردیبهشت ۰۳

آرشیو بهمن ماه 1397

جامع ترین سایت روانشناسی

انگیزش

۸۹۳ بازديد
تحقیقات انگیزشی تا دهه ۱۹۷۰ بر تحقیقات انگیزشی حاکم بود , اما حتی در دهه ۱۹۷۰ و " صدای مخالف " شنیده شد . محققانی مانند روانشناس آمریکایی ادوارد سی . (تلمن کوهلر و روانشناس آلمانی , ولفگانگ کوهلر , برای وجود پردازش فعال‌تر اطلاعات در هر دو انسان و حیوانات استدلال کرد و روانشناسی مکانیکی - r را رد کرد . این روانشناسان شناختی اولیه راه را برای محققان دیگر باز کردند تا انگیزش ناشی از انتظارات رویداده‌ای آینده , انتخاب بین گزینه‌ها و اسناد مربوط به پیامدها را بررسی کنند. به عبارت دیگر , با ظهور توضیحات شناختی رفتار با انگیزه , این امکان وجود داشت که استدلال کنیم که رفتارها گاهی هدفمند هستند . رویکرد شناختی در تجزیه و تحلیل انواع مختلف انگیزه , در میان آن‌ها , رفتار پیشرفت , انگیزش ناهماهنگی و خودشکوفایی مفید بوده‌است .
تغییر دیدگاه‌ها و تحقیقات در مورد انگیزه از نظریه‌های همه‌جانبه انگیزه به نظریه‌های کوچک‌تر و گسسته که انگیزه‌های خاص یا جنبه‌های خاص انگیزش را تحت شرایط خاص توضیح می‌دهند , دور شده‌است . این عوامل انگیزشی به راحتی در سه حوزه اصلی طبقه‌بندی می‌شوند : توضیحات زیستی , شناختی و شناختی .
رویکردهای بیولوژیکی به انگیزش
ویژگی‌های زیستی انگیزش را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد : کمک ژنتیکی به رفتار با انگیزه , سازوکارهای برانگیختگی و سیستم‌های پایش زیستی .
کمک‌های ژنتیکی
همانطور که در بالا اشاره شد , این ایده که برخی از رفتارهای مبتنی بر انگیزه نتیجه برنامه‌های ذاتی هستند که در سیستم عصبی ظاهر شده‌اند توسط جیمز و مک دوگال در اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۹۰ پیشنهاد شده‌اند . این رویکردهای اولیه غریزه به دلیل ناتوانی حامیان در تمایز بین رفتارهای غریزی و آموخته‌شده و به دلیل درک رفتار مشاهده‌شده به صورت غریزی , توضیح نمی‌دهند که چرا رفتار رخ می‌دهد . در اروپا , گروهی از زیست شناسان علاقه‌مند به اهمیت تکاملی رفتارهای حیوانات , مفهوم را زنده نگه داشتند و به مطالعه اساس ژنتیکی رفتار ادامه دادند . سه تن از این محققان ( اتریشی کارل فون فریش و ( کنراد لورنز ) جایزه نوبل را برای کار بر روی این موضوع دریافت کردند . در این مطالعه به بررسی الگوهای رفتاری حیوانات در زیستگاه طبیعی آن‌ها پرداخته شده‌است . ما استدلال می‌کنیم که اهمیت تکاملی یک رفتار خاص را می‌توان پس از طبقه‌بندی رفتارها برای آن گونه درک کرد که در نتیجه مشاهده در طبیعت توسعه‌یافته است . آن‌ها پیشنهاد می‌کنند که اهمیت رفتار در هنگام مشاهده رفتار سایر حیوانات واضح‌تر می‌شود . از مشاهدات طبیعی و مطالعات می‌دانی به عنوان رایج‌ترین تکنیک‌ها استفاده می‌شود .
این تحقیق به روش فاکتوریل در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد . این رفتارها , که به عنوان الگوهای فعالیت ثابت شناخته می‌شوند, ویژگی‌های برجسته بسیاری دارند : آن‌ها مختص گونه تحت مطالعه هستند , به شکلی بسیار مشابه از یک رخداد تا مرحله بعدی رخ می‌دهند و به نظر نمی‌رسد که به طور قابل‌توجه با تجربه تغییر کند . به علاوه , محرکی که این رفتارهای برنامه‌ریزی‌شده ژنتیکی را آزاد می‌کند , معمولا ً بسیار خاص است , مانند یک رنگ , شکل , یا صوت خاص . این محرک‌ها محرک کلیدی یا محرک علامت نامیده می‌شوند و هنگامی که یک موجود زنده ( عضوی از همان گونه‌ها ) به عنوان محرک اجتماعی شناخته می‌شوند .
منبع سایت بریتانیایی

محیط

۸۹۱ بازديد
( ایوان پی . پاولوف یک دانشمند روسی بود که به سگ‌ها آموزش داد تا با صدای زنگ غذا بخورند ; سگ‌ها یاد گرفتند که با صدای زنگ بزاق ترشح کنند و نشان دهند که پاسخ شرطی‌شده ( شرطی‌شده ) است . شاید رایج‌ترین محرک در جامعه غربی که به خاطر ویژگی‌های انگیزشی قوی آن شناخته می‌شود , پول است . از آنجا که پول با بسیاری از محرکه‌ای قوی جفت می‌شود , اغلب به شدت تحریک می‌شود .
مشارکت‌های یک متخصص
تحقیقات انگیزشی نیز از طریق کشف صورت‌گرفته در زمینه فیزیولوژی انجام شده‌است . کشف فیبرهای عصبی جداگانه برای اطلاعات حسی و حرکتی ابتدا توسط پزشک یونانی جالینوس تهیه و به طور جداگانه توسط کالبدشناس انگلیسی , سر چارلز بل , مورد تایید قرار گرفت .
کشف ماهیت الکتریکی ایمپالس عصبی , که ابتدا توسط پزشک ایتالیایی و فیزیکدان و فیزیکدان ایتالیایی به وسیله گالوانومتر نشان داده شد , نشان داد که اعصاب مجاری نیستند که ارواح حیوانات از درون بدن جریان پیدا می‌کنند , همان طور که قبلا ً فکر می‌کردند , اما اغلب سیگنال‌های ارسالی از یک ناحیه بدن به دیگری منتقل می‌شدند . روانشناس آلمانی جورج ای . مولر مفهوم انرژی‌های خاص عصبی را اضافه کرد, که پیشنهاد کرد سیگنال‌های الکتریکی که در طول عصب‌ها عبور می‌کنند , پیام‌های خاص و کدگذاری شده بودند , در حالی که دانشمند المانی هرمان فون هلمهولتز سرعت ایمپالس عصبی را اندازه‌گیری کرد و متوجه شد که این نیرو حدود ۱۲ مایل در ساعت است . این یافته‌ها روشن کردند که سیستم عصبی را می‌توان مطالعه کرد و راه را برای بررسی نقش آن در انگیزه رفتار هموار کرد .
مطالعات مربوط به مکان‌یابی تابع در سیستم عصبی , به ویژه مغز که حداقل در بخشی از مغز پزشک آلمانی فرانز جوزف گال در اوایل دهه ۱۹۹۰ گرفته شده‌است . این روش به طور غیر مستقیم به مکان‌یابی سیستم‌های انگیزشی در نواحی مغز مانند هیپوتالاموس کمک می‌کند .
باب
سهم منابع فلسفی و فیزیولوژیکی چندین مرحله تکامل در نظریه انگیزشی از اواخر قرن بیستم ایجاد کرده‌است . در " دکارت " دکارت اغلب برای تمایز میان انسان و انگیزه انسان استفاده می‌شد . در اواخر قرن بیستم , نظریه پردازان رفتاری مانند روان شناسان آمریکایی ویلیام جیمز و ویلیام مک دوگال بر مولفه غریزی رفتار انسانی تاکید کرده و در برخی موارد از بحث حذف شدند . همانطور که توسط روانشناس آمریکایی جان بی . واتسون , نظریه‌های مربوط به غریزه را رد کرد و بر اهمیت یادگیری در رفتار تاکید کرد . این گروه رفتار را واکنشی یا واکنشی ( r ) به تغییرات در تحریکات محیطی ( ها ) دانست ; روانشناسی s - r متعاقب آن , محبوبیت پیدا کرد . نظریه غریزه که توسط نظریه پردازان مانند جیمز و مک دوگال پیشنهاد شده‌است آشکارا مورد انتقاد قرار گرفته و بدنام شده‌اند . نظریه پردازان بر تفکر نظریه پردازان انگیزشی و مفهوم انگیزشی جدیدی که با رویکرد " s - r " سازگار است , غلبه کرد . در ابتدا توسط روانشناس آمریکایی روبرت اس . به طور کامل توسط کلارک هال , یک روانشناس آمریکایی که انگیزه را از تغییر نیازهای جسمانی داخلی ایجاد کرده بود , توسعه یافت که به نوبه خود از به دست آوردن اقلام خاصی از محیط راضی بود . بنابراین , تصور می‌شد که انگیزه گرسنگی در نتیجه تغییر نیاز داخلی به انرژی رخ می‌دهد که رفتار جستجوی غذا در محیط را تحریک می‌کند .
منبع سایت بریتانیایی

مکانیسم

۸۵۲ بازديد
رویکرد شناختی فرض می‌کند که روشی که در آن فرد اطلاعات را تفسیر می‌کند , انگیزه‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد . رویکردهای انگیزشی شناختی فرض می‌کنند که پردازش فعال اطلاعات تاثیرات مهمی بر انگیزش آینده دارد . با توجه به پیچیدگی فرآیندهای انگیزشی , اکثر نظریه‌پردازان احساس امنیت می‌کنند و فرض می‌کنند که برخی حالات محرک نسبتا ً مکانیکی هستند در حالی که برخی دیگر شناختی بیشتر دارند .
خلاصه تاریخی
مشارکت‌های فیلسوفان
تاریخ تفکر انگیزشی , تاثیر قابل‌ملاحظه فیلسوفان را منعکس می‌کند . برای مثال , مفهوم آزادی اراده همانطور که توسط ارسطو و دیگران پیشنهاد شد , یک موقعیت فلسفی پذیرفته‌شده , تا زمانی که به نفع جبرگرایی رد شود . جبرگرایی , همانطور که اصطلاح توسط روانشناسان به کار می‌رود , معتقد است که هر رفتاری دارای سابقه قبلی است . یک مقدم که رفتارهای خاص را اغلب نسبت می‌دهند انگیزه است . بنابراین , اگر کسی با عجله یک ساندویچ بخورد در حالی که مدام به ساعتش نگاه می‌کند , ممکن است استنباط کند که او برای یک ملاقات دیر است تا اینکه حریصانه گرسنه باشد . بدون توجه به توضیح احتمالی که به ما اجازه می‌دهد تا رفتار او را درک کنیم , فرض نمی‌کنیم که او به طور تصادفی رفتار می‌کند . بلکه فرض می‌کنیم که انگیزه‌ای برای رفتار او وجود دارد .
ارسطو معتقد است که ذهن در هنگام تولد یک لوح سفید است که براساس آن تجربه مبنای مطالعه اثرات یادگیری بر رفتار است . رنه دکارت , فیلسوف قرن بیستم , مفهوم دوگانگی ذهن - بدن را پیشنهاد کرد که دلالت بر آن دارد که رفتار انسان را می ‌توان به صورت یک نفس آزاد , منطقی و از فرآیندهای خودکار و غیر ارادی بدن درک کرد . پیشنهاد او این است که فرآیندهای مکانیکی بدن می‌تواند باعث ایجاد انگیزه در برخی شرایط منجر به توسعه مفهوم غریزه شود و نقطه مقابل را بر یادگیری به عنوان مهم‌ترین مفهوم در کنترل رفتار فراهم کند . امروزه , مولفه مکانیکی دوگانگی دکارت را می‌توان به عنوان پیشگام دور مطالعه مولفه‌های ژنتیکی انگیزه دید , در حالی که دیدگاه دیگر او درباره انتخاب‌های عقلانی را می‌توان به عنوان پیش‌ساز رویکردهای شناختی مدرن نسبت به انگیزش دانست .
دکارت , رنه
دکارت , رنه
رنه دکارت .
کتابخانه ملی پزشکی در ایالت مریلند
فیلسوفان تجربه‌ای بریتانیایی , همانطور که توسط جان لاک نشان داده شد , نیز به توسعه نظریه انگیزشی مدرن کمک کردند . تاکید لاک بر اهمیت تجربه حسی را می‌توان به عنوان زیربنای تمرکز مدرن بر انگیزش بیرونی به عنوان انگیزه دهنده درک کرد . بسیاری از روانشناسان بر این باورند که این اهداف به دلیل تجربه حسی مرتبط با این اهداف , برای ما ارزشمند است . بنابراین , برای مثال , ویژگی‌های انگیزشی که باعث می‌شود فرد در سراسر شهر رانندگی کند تا غذای ویژه‌ای بخورد , از طعم , بو و شاید بافت خود غذا حاصل می‌شود . اگر غذا مزه و بوی مقوا می‌داد , به سفره‌ای آتی در سراسر شهر برای به دست آوردن آن انگیزه نمی‌داد . لاک نیز مفهوم مهمی از ارتباط را ارائه کرد . همانطور که توسط لاک پیشنهاد شد , یک ایده می‌تواند مرتبط یا مرتبط باشد , به دیگری برای تولید یک ایده جدید و پیچیده‌تر . مفهوم ارتباط توضیحی برای چگونگی ایجاد انگیزه در تجربه ارائه می‌دهد . اگر یک جفت یک محرک با انگیزه بسیار بالا را چندین بار تحریک کند , محرک خنثی پیشین شروع به ایجاد انگیزه در روشی مشابه با شی اصلی می‌کند . تحقیقات نشان داده‌است که تحت برخی شرایط , هراس‌ها و انگیزه‌های دیگر می‌توانند از طریق این ارتباط تحصیل شوند . مکانیزم وابسته می‌تواند به عنوان نمونه‌ای از شرطی‌سازی کلاسیک عمل کند .
منبع سایت بریتانیایی

وقت

۸۶۹ بازديد
در نهایت ، انگیزه گاهی اوقات از جهت فلسفی دیگری نیز نزدیک می‌شود . یعنی ، تجزیه و تحلیل انگیزه ، حداقل تا حدی ، با بررسی دیدگاه فلسفی خاص که از نظریه پردازان حمایت می‌شود ، درک می‌شوند . برای مثال ، برخی از نظریه‌پردازان انگیزشی ، انگیزه ایجاد یک دولت aversive را تصور می‌کنند : باید از آن اجتناب کرد . دیدگاه زیگموند فروید از فرآیندهای انگیزشی را می‌توان در این چارچوب اعمال کرد ؛ نظر او مبنی بر اینکه مانع از انرژی جنسی می‌تواند به رفتار قابل قبولی تبدیل شود حاکی از آن است که تجمع انرژی جنسی ( انگیزش ) aversive است . نظریه پردازان دیگر انگیزه را به عنوان یک تجربه بسیار مثبت ارزیابی می‌کنند . یعنی ، انگیزه می‌تواند رفتارهایی را تولید کند که منجر به افزایش انگیزه در آینده می‌شوند . آبراهام اچ . مفهوم خود شکوفایی Maslow می‌تواند در این چارچوب اعمال شود ( زیر خود شکوفایی را ببینید ) .
مناظرات در زمینه انگیزه
رویکرد nomothetic در برابر رویکرد ideographic
با این حال ، انگیزه مورد مطالعه قرار گرفته‌است ، برخی بحث‌ها بنیادی ، مواضع اتخاذ شده توسط محققین را مشخص کرده‌است . یکی از این بحث‌های مربوط به این مساله است که آیا بهتر است گروه‌هایی از افراد را مورد مطالعه قرار دهد و برای نتیجه‌گیری کلی از رفتارهایی که فرد را منحصر بفرد می‌سازد ( به عنوان رویکرد nomothetic ) استفاده کند . اگرچه هر دوی این رویکردها به درک فرآیندهای انگیزشی افزوده شده‌اند ، رویکرد nomothetic بر تحقیقات انگیزشی غالب بوده‌است .
Innate در مقابل فرایندهای کسب شده
بحث دوم در میان نظریه‌پردازان نسبت به حدی است که فرآیندهای انگیزشی ( از نظر ژنتیکی برنامه‌ریزی‌شده ) در مقابل اکتسابی هستند . از دهه ۱۸۹۰ ، این بحث از یک طرف به طرف دیگر کشیده می‌شود و سپس به سمت وسط حرکت می‌کند . رویکردهای اولیه انگیزه را تاحد زیادی یا کاملا ً غریزی می‌دیدند . هنگامی که این رویکرد غریزی در طول دهه ۱۹۲۰ به نتیجه رسید ، این ایده که همه رفتارها عمدتاً آموخته شده‌بودند تا حد زیادی رویکرد غریزی را جایگزین کردند. در دهه ۱۹۶۰ و ادامه به حال ، تحقیق نشان داد که پاسخ به این بحث این است که هر دو موضع درست هستند . برخی از انگیزه‌ها ، در برخی از گونه‌ها ، به نظر می‌رسند تا حد زیادی ذاتی باشند ، به عنوان مثال ، در رفتار courting of spined ، یک ماهی کوچک از نیم‌کره شمالی ( زیر رویکردهای بیولوژیکی برای انگیزش : کمک‌های ژنتیکی ) . انگیزه‌های دیگر ، مانند انگیزش موفقیت ، ارتباط نزدیکی با یادگیری دارند . برخی از حالات انگیزه ، مانند کمرویی شدید ، ناشی از یک استعداد ذاتی همراه با محیط خاصی هستند که در آن یادگیری با زمینه تعامل در تعامل است .
نیازها و نیازهای داخلی در مقابل اهداف بیرونی
بعد دیگر که مباحثات مربوط به فرآیندهای انگیزشی رونق یافته‌اند ، سوال این است که آیا انگیزش در درجه اول نتیجه نیازهای داخلی یا اهداف خارجی است . همانطور که قبلا ً اشاره شد ، این بعد تفاوت‌های بین انگیزه‌های جاذبه و کشش را توصیف می‌کند . تحقیقات نشان می‌دهند که برخی از حالات انگیزه به عنوان درونی طبقه‌بندی می‌شوند در حالی که سایر حالات انگیزه از اهداف بیرونی به فرد ( انگیزه‌های کشش ) توسعه می‌یابند . بسیاری از وضعیت‌های واقعی زندگی بدون شک ترکیبی از انگیزه‌های داخلی و خارجی هستند .
Mechanistic در مقابل فرایندهای شناختی
در نهایت ، محققین تمایل به مشاهده فرآیندهای انگیزشی به عنوان یک مکانیکی یا شناختی دارند . اولین مورد از این فرض این است که فرآیندهای انگیزشی ، اتوماتیک هستند ؛ یعنی ، ارگانیسم ، انسان ، یا در غیر این صورت نیاز به درک آن چه دارد که برای فرآیندهای کار انجام می‌دهد . این نقطه‌نظر شهرت قابل‌توجهی به دست آورده‌است . نه آگاهی آگاهانه و نه قصد و نیت در این رویکرد ماشینی عملی نمی‌باشد . محققانی که از این دیدگاه مکانیکی استفاده می‌کنند اغلب به مطالعه نیاز داخلی و رفتارهای برنامه‌ریزی‌شده ژنتیکی علاقه‌مند هستند . رویکرد دوم و جدیدتر که توسط محققین بیشتر به انگیزه‌های خارجی و اکتسابی برانگیخته شده‌است، بر اهمیت شناخت در فرآیندهای انگیزشی تاکید کرده‌است .
منبع سایت بریتانیایی

عمیق

۸۸۶ بازديد
انگیزه ، نیروهای فعال یا درون یک فرد برای شروع رفتار . کلمه برگرفته از واژه لاتین motivus ( " علتی متحرک " ) است، که ویژگی‌های فعال فرایندهای درگیر در انگیزش روان‌شناختی را نشان می‌دهد .
روانشناسان نیروهای انگیزشی را جهت کمک به توضیح تغییرات مشاهده‌شده در رفتاری که در یک فرد رخ می‌دهد ، مطالعه می‌کنند . بنابراین ، برای مثال ، مشاهده اینکه یک فرد به طور فزاینده‌ای احتمال دارد در یخچال را باز کند تا به دنبال غذا باشد ، به عنوان چند ساعت از زمانی که آخرین وعده غذا را می‌توان با توسل به مفهوم انگیزه درک کرد . همانطور که در بالا نشان می‌دهد ، انگیزش معمولا ً به طور مستقیم اندازه‌گیری نمی‌شود بلکه به عنوان نتیجه تغییرات رفتاری در واکنش به محرک داخلی یا خارجی استنباط می‌شود . همچنین مهم است که بدانیم انگیزش در درجه اول متغیر عملکرد است . یعنی ، اثرات تغییر در انگیزش غالبا ً موقتی هستند . یک فرد که به شدت دارای انگیزه برای انجام یک کار خاص است، به دلیل یک تغییر انگیزشی ، ممکن است بعدها علاقه کمی به این کار به عنوان نتیجه تغییر بیشتر در انگیزه نشان دهد .
انگیزه‌های اغلب به انگیزه‌های اولیه ، یا اساسی ، که برای هر دو حیوانات و انسان‌ها مشترک هستند طبقه‌بندی می‌شوند ؛ و ثانویه ، یا آموخته می‌شوند که می‌توانند از حیوان به حیوان و انسان متفاوت باشند . انگیزه‌های اولیه شامل گرسنگی ، تشنگی ، سکس ، اجتناب از درد ، و شاید تجاوز و ترس است . انگیزه‌های دوم معمولا ً در انسان‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرند ، عبارتند از موفقیت ، انگیزه قدرت ، و انگیزه‌های متعدد دیگر .
انگیزه‌های فشار نیز گاهی به " هل دادن " و " کشش " طبقه‌بندی می‌شوند و باعث نگرانی در تغییرات داخلی می‌شوند که تاثیر تریگر کردن حالت‌های خاص انگیزه را دارند . انگیزه کشیدن نشان‌دهنده اهداف خارجی است که بر رفتار فرد نسبت به آن‌ها تاثیر می‌گذارد . اکثر موقعیت‌های انگیزشی در واقعیت ترکیبی از شرایط فشار و کشش هستند . به عنوان مثال ، گرسنگی ، به نوبه خود، ممکن است با تغییرات داخلی در گلوکز خون و یا انبارهای چربی نشان داده شود ، اما انگیزه خوردن نیز به شدت تحت‌تاثیر آنچه که غذاها در دسترس هستند قرار دارد . برخی غذاها از بقیه مطلوب‌تر هستند و بر رفتار ما نسبت به آن‌ها تاثیر می‌گذارند . در نتیجه رفتار اغلب ترکیب پیچیده‌ای از فشار داخلی و کشش خارجی است .
انگیزه بخشیدن به انگیزه
رویکردهای فلسفی ، روان‌شناختی و فلسفی
انگیزه در بسیاری از روش‌ها مورد مطالعه قرار گرفته‌است . به عنوان مثال ، در سطح فیزیولوژیک مغز با استفاده از تحریک الکتریکی و شیمیایی مغز ، ثبت فعالیت موجی مغز با the ، و تکنیک‌های lesion ، که در آن بخشی از مغز ( معمولا یک حیوان آزمایشگاهی ) تخریب می‌شود و تغییرات بعدی در انگیزش رخ می‌دهد ، تحلیل شده‌است . مطالعات فیزیولوژیکی که در درجه اول بر روی حیوانات انجام شد ، اهمیت ساختارهای مغزی خاص را در کنترل انگیزه‌های اصلی مثل گرسنگی ، تشنگی ، سکس ، پرخاش و ترس نشان داده‌اند .
انگیزه می‌تواند در سطح روان‌شناسی فردی تحلیل شود . چنین analyses تلاش می‌کنند تا درک کنند که چرا مردم به روش‌های خاص عمل می‌کنند و به دنبال نتیجه‌گیری کلی از موارد فردی هستند . برای مثال ، از طریق مطالعات افراد مشخص شده‌است که هم مردان و هم زنان از طریق یک سری از مراحل قابل‌شناسایی تحریک در طول رفتارهایی که منجر به و منجر به روابط جنسی می‌شود ، پیش می‌روند . این یافته‌ها ممکن است برای مردم به طور کلی اعمال شوند .
انگیزه فرد نیز تحت‌تاثیر حضور دیگران قرار می‌گیرد . روان شناسان اجتماعی در کشف این که چگونه حضور دیگران در یک وضعیت خاص ، انگیزه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد ، فعال شده‌اند . به عنوان مثال ، دانش آموزان و معلمان با روش‌های قابل‌پیش‌بینی در کلاس رفتار می‌کنند . با این حال ، این رفتارها اغلب کاملا ً متفاوت هستند ، از روشی که دانش آموزان و معلمان در خارج از کلاس رفتار می‌کنند . مطالعات انطباق ، اطاعت ، و کمک به رفتارها ، سه حوزه در این زمینه هستند که توجه قابل‌ملاحظه‌ای را به خود جلب کرده‌اند .
منبع سایت بریتانیایی

ناشی

۹۱۶ بازديد
هنوز به نظر می‌رسد دستگاهی را تصور کنید که بدون داشتن تجربیات آگاهانه درگیر چنین پردازشی محاسباتی باشد .
به همان اندازه که این مشکل و مشکلات مرتبط با بلوک وجود دارد , توجه به یک تفاوت جالب بین یک مورد رفتاری نسبتا ً آشنا و رویکردی کاملا ً ناآشنا و کاملا ً ناشناخته , مهم است . تصور می‌شود که زندگی ذهنی فرد , به صورت منحصر به فرد , به صورت منحصر به فرد , بلکه در مورد کنشگران عالی , به طور منحصر به فرد معین شده باشد . در اینجا هیچ سابقه دقیقی از " جعل هویت " وجود ندارد . در مقابل , در مواردی که در آن تغییرات به سازمان مغز فرد منجر می‌شود , منطقی است که بسته به میزان تغییرات , انتظار داشته باشیم که ظرفیت‌های ذهنی فرد از جمله حافظه , درون‌نگری , هوش , قضاوت و غیره تحت‌تاثیر قرار گیرد . زمانی که ملاحظاتی مانند این ها در نظر گرفته شوند , فرضیات مبنی بر اینکه تفاوت‌های ذهنی به هویت کارکردی منجر نمی‌شوند , و اینکه هویت کارکردی ممکن است متضمن هویت ذهنی نباشد , امن‌تر به نظر می‌رسد . آنچه در جهان ممکن است با آنچه در تصور فلاسفه قابل‌تصور است مطابقت ندارد . شاید فقط قابل‌تصور باشد و واقعا ً امکان پذیر نباشد , که وجود زامبی یا کیفیت معکوس وجود دارد .
دلیل دیگری برای این پیشنهاد اخیر وجود دارد . اگر فرد بر این احتمال اصرار دارد که یک سازمان کارکردی عادی کافی نیست تا یک زندگی ذهنی فرد را تثبیت کند , به نظر می‌رسد که به این احتمال متعهد باشد که ممکن است افراد به خوبی با زندگی ذهنی خودشان آشنا نباشند . اگر حالات ذهنی هوشیار مردم به هیچ وجه به افکار و واکنش‌های دیگر ارتباطی نداشته باشند , به نظر می‌رسد که افکار آن‌ها در مورد حالات ذهنی خودآگاه آن‌ها ممکن است اشتباه شود . آن‌ها ممکن است فکر کنند که آن‌ها تجربیات مشخصی دارند اما اشتباه می‌کنند . در واقع , شاید آن‌ها فکر کنند که هوشیار هستند اما دقیقا ً در موقعیت یک کامپیوتر ناخودآگاه هستند که صرفا ً " پردازش اطلاعات " است که آگاهانه است .
این نوع تردید اول باید منجر به مکث کارکردگرایی شود . باید توجه او را به خود جلب کند که چه خوب است که شرایط دیگری را ثابت کنیم - چه شرایط جسمانی کاملا ً فیزیکی در مغز و چه شرایط برخی به عنوان ماده‌ای که هنوز ناشناخته است - که یک انسان , یک حیوان یا یک ماشین باید داشته باشد تا یک زندگی ذهنی داشته باشد . هر وضعیتی که ممکن است مطرح شود , همیشه می‌تواند بپرسد : " اگر من آنچه را که می‌گیرد ندارم , چه می‌شود ? "
در نهایت , سناریوی ترسناک زیر را در نظر بگیرید . یک جراح با استعداد به منظور جلوگیری از خطرات ناشی از بی‌هوشی , راهی را برای محروم کردن موقت بیمار از هر وضعیت غیر کارکردی پیدا می‌کند . همانطور که جراح با آن می‌گوید , یک عمل بزرگ شکمی , سازمان کارکردی بیمار ممکن است باعث شود که او فکر کند که او در درد حاد است و خیلی ترجیح می‌دهد که نباشد , حتی اگر جراح به او اطمینان می‌دهد که نمی‌تواند درد داشته باشد , زیرا دقیقا ً " آنچه را که می‌گیرد محروم کرده‌است . اعتقاد بر این است که حتی آن‌هایی که شور و شوق دارند از چنین اطمینانی رضایت دارند .
انگیزش , نیروها یا درون فردی عمل می‌کنند تا رفتار را آغاز کنند. کلمه " علت متحرک " است که ویژگی‌های فعال‌سازی فرآیندهای درگیر در انگیزش روانی را نشان می‌دهد .
منبع سایت بریتانیایی

صرف

۹۱۸ بازديد
اگرچه این یک حرکت پذیرفته‌شده در مورد اجسام پدیداری است , اما بسیاری از فلاسفه در مورد ویژگی‌های پدیداری آن را دشوارتر می‌کنند . انکار وجود درد به عنوان یک شی آسان به نظر می‌رسد , اما انکار وجود درد به عنوان یک ویژگی - به عنوان مثال , انکار وجود درد به عنوان یک ویژگی - به نظر آسان می‌آید . در واقع , به نظر می‌رسد که انکار وجود خصوصیتی که بلافاصله در تجربه آشکار است , دیوانه باشد .
اما چه چیزی باعث می‌شود انسان فکر کند که در چنین مواردی واقعا ً یک ویژگی وجود دارد ? تمایز بین ویژگی‌ها و محتوای افکار , مفاهیم , مفاهیم را یادآوری کنید . این یک چیز است که تصور کنیم افراد دارای مفهومی از چیزی و کاملا ً دیگر هستند تا فرض کنیم که موجودیت مورد نظر وجود دارد . دوباره , این در مورد اشیا واضح است ; چرا نباید در مورد ویژگی‌ها کاملا ً مشخص باشد ? در نتیجه , باید این امکان وجود داشته باشد که نمایش‌های کیفیت خاص , بدون ویژگی در پاسخ به محتوای آن وجود داشته باشد .
علاوه بر این, همانطور که در بحث مفاهیم اشاره‌شده , محتوای افکار و نمایش‌ها همیشه به طور کامل مفهومی نیستند : یک نوزاد که یک مثلث را می‌بیند ممکن است یک نمایش را با محتوای بالای یک مثلث به کار گیرد , حتی اگر مفهوم کامل آن را با یک دانش‌آموز هندسه درک نکند . بسیاری از محققان پیشنهاد می‌کنند که تجربیات کیفی باید به عنوان شامل نمایش‌های خاصی با محتوای خاص این نوع درک شوند . بنابراین , یک تجربه قرمز شامل استقرار نمایشی با محتوای " قرمز " در پاسخ به ( برای مثال ) دیدن رز قرمز است . تفاوت بین یک فرد بینا و فردی - کور , شامل این واقعیت است که اولی به نمایش با محتوای خاص خاص متوسل شده‌است , در حالی که دومی صدق نمی‌کند . چیزی که برای بحث فعلی مهم است این است که محتوای آن نباید باشد , یا با ویژگی اصیل کیفیت رنگ قرمز یا قرمز نگاه کند . برای مثال , به اندازه کافی است که فرد کیفیت خاصی را به این روش خاص نشان دهد تا آن را تجربه کند ; نیازی به توضیحی یا درونگرا بودن وجود ندارد تا ویژگی فوق‌العاده دیگری از قرمز وجود داشته باشد .
با این حال , بسیاری از فیلسوفان که تحت‌تاثیر رویکردهای روان‌شناسی به معنای مورد بحث قرار می‌گیرند , نگران این هستند که چگونه نمایش‌های کیفی می‌توانند هر گونه محتوایی داشته باشند, با توجه به اینکه هیچ دارایی واقعی وجود ندارد که نشان دهند . در نتیجه , بسیاری از دانش آموزان از جمله گیلبرت هارمن , ویلیام مک گری و مایکل پورتر اصرار داشتند که محتوای این تجربه باید " عریض " باشد , در واقع نشان‌دهنده ویژگی‌های واقعی در جهان است . بنابراین , کسی که تجربه قرمز دارد , یک نمایش را با محتوای تصویری که نمایانگر ویژگی دنیای واقعی قرمز بودن است , گسترش می‌دهد . ( این دیدگاه شایستگی توضیح " شفافیت " توصیف تجربه را دارد , این حقیقت که کلماتی که فرد برای توصیف تجربه خود به کار می‌برد , همیشه در حداقل به شی دنیایی که تجربه دارد , کاربرد دارد . با این حال , سایر فیلسوفان - از جمله پتر پترویچ و ژرژ ری - مخالف , استدلال می‌کنند که محتوای تجربه " محدود " است و به خود محتوا نیاز ندارد که چیزی واقعی وجود داشته باشد که نشان داده شود .
شکاف‌ها و تردید اول شخص
مشکلات ذکر شده در بالا , مشکلات ذکر شده در بالا در خصوص شکاف توضیحی بین پدیده‌های ذهنی مختلف و فیزیکی است . نظریه‌های کارکردگرایی , برای تمامی روایت‌های کاملا ً استادانه خود از سازمان ذهن انسان , هنوز نشان نداده اند که چگونه " غنای تجربه رنگی " به همان اندازه که لوین آن را بیان می‌کند , با محاسبات صرف بر روی نمایش , ایجاب می‌کند .
منبع سایت بریتانیایی

شبیه

۹۱۰ بازديد
" چیزی که شبیه آن است "
بلاک Ned تمایز مهمی بین دو مفهوم آگاهی اشاره کرده‌است که بسیاری از این پیشنهادها ممکن است تصور شود که با هم اجرا شوند : " دسترسی " ( یا " A - " ) آگاهی " ( یا " P " ) . اگر چه ممکن است آن‌ها به روش‌های مختلفی تعریف شوند ، بسته به جزییات نوع محاسباتی ( یا دیگر ) نظری که در نظر گرفته می‌شوند ، یک آگاهی مفهومی است که در دسترس بودن آن برای فرآیندهای ذهنی مختلف ، به خصوص درون‌گرایی باشد، و P - آگاهی شامل " احساس " کیفی یا فوق‌العاده " از چیزها است که ممکن است در دسترس نباشد . در حقیقت ، این حقیقت که مواد در دسترس فرآیندها قرار دارند مستلزم این نیست که در واقع یک احساس داشته باشد، که " چیزی که شبیه آن است ، " برای آگاه بودن از آن ماده وجود دارد . بلوک ادامه می‌دهد تا استدلال کند که این واقعیت که احساس خاصی دارد متضمن این نیست که در دسترس است .
در نیمه دوم قرن بیستم ، مساله آگاهی P به خصوص توسط دو مقاله تاثیرگذار در رابطه با دانش بسیار ویژه‌ای که به نظر می‌رسد نتیجه تجربه آگاهانه باشد ، مشخص شد . خفاش کجا است ؟ " ( ۱۹۷۴ ) ، توماس Nagel اشاره کرد که مهم نیست تا چه حد ممکن است فرد در مورد اطلاعات عینی درباره مغز و رفتار خفاش‌ها و توانایی عجیب آن‌ها برای echolocate ( برای یافتن اشیا دور یا نامریی با استفاده از امواج صوتی ) آگاه باشد ، که تنها دانش کافی نیست که حقایق ذهنی را در مورد چیزی که دوست دارد یک خفاش باشد ، بیان کند. در حقیقت ، بعید به نظر می‌رسد که انسان‌ها تا به حال قادر به دانستن چیزهایی باشند که دنیا شبیه به یک خفاش به نظر می‌رسد . در مقاله‌ای که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد ، " Epiphenomenal Qualia " ، " Jackson Qualia " ( Jackson Qualia ) ، با تجسم یک دانشمند رنگی برجسته ، به این نکته اشاره کرد که " مری " ( این نام به یک عبارت استاندارد در بحث درباره نظریه رنگ تبدیل شده‌است ) ، چه اتفاقی رخ می‌دهد ، چه کور است و چه به این دلیل که در محیط غیرمعمول زندگی می‌کند . فرض کنید که یک روز ، از طریق عمل جراحی و یا با ترک محیط عجیب او ، مری در نهایت یک تجربه قرمز دارد . در نتیجه به نظر می‌رسید که چیز جدیدی یاد گرفته‌است ، چیزی که قبلا ً نمی‌دانست ، حتی اگر قبلا ً همه واقعیت‌های عینی را در مورد دیدگاه رنگی می‌دانست .
حالات کیفی
" Qualiaphilia " دیدگاهی است که هیچ نظریه functionalist آگاهی می‌تواند آگاهی فوق‌العاده را کسب کند؛ در تجربه آگاهانه فرد از " qualia " آگاه است که نسبتی ندارد بلکه ویژگی‌های درونی تجربه را به نوعی حس می‌کند . این ویژگی‌ها ممکن است دوگانه باشند، همانطور که توسط دیوید چالمرز پیشنهاد شده ، یا آن‌ها ممکن است فیزیکی باشند ، همان طور که ند بلوک پیشنهاد کرد . جان سرل ( جان سرل ) ادعا می‌کند که ویژگی‌های " بیولوژیکی " هستند اما مشخص نیست که این ادعا چگونه با تمام ویژگی‌های بیولوژیکی که به نظر فیزیکی می‌رسند ، متفاوت است ) .
یک استراتژی جدید که در پی بحث‌های هوشمند J.J.C. مطرح شده‌است ، این پیشنهاد است که این ویژگی‌های آشکار تجربه ، ویژگی‌های حقیقی " در ذهن " یا " در جهان " نیستند ، بلکه تنها محتوای نمایش‌های ذهنی ( شاید در زبان تفکر ) . از آنجا که این استراتژی representationalist ممکن است در ابتدا متناقض به نظر برسد ، این یک بحث ویژه است .
representationalism
هوشمندانه در مقالات اولیه خود اشاره کرد که ممکن است برای باور داشتن چنین چیزهایی مانند دردها ، itches ، و tickles غیر ضروری باشد چون تنها می‌تواند در مورد " تجربیات " این چیزها صحبت کند ، قبول کند که چنین تجربیاتی وجود دارد اما انکار می‌کند که هیچ شی دیگری وجود ندارد که این تجربیات تجارب خود را تجربه کنند . با توجه به این پیشنهاد ، استفاده از کلمات … از درد ، … of ، … of ، و غیره باید به عنوان روشی برای طبقه‌بندی تجربه مورد نظر ، تفسیر شود .
منبع سایت بریتانیایی

نماینده

۹۱۴ بازديد
در اکثر موارد ، چیزی که محققان تا کنون تولید کرده‌اند ، تعدادی از پیشنهادها معقول در مورد این که چگونه این نظریه ممکن است توسعه یابد ، وجود دارد . برخی از مثال‌های برجسته از آن پیروی می‌کنند .
مجریان ، buffers و احساسی
از دهه ۱۹۸۰ ، تحقیقات زیادی در مورد ارتباط عصبی با هوشیاری انجام شده‌است . یکی از بحث‌های عمومی توسط فرانسیس کریک و Christof کوچ ، یافتن یک نوسان الکتریکی ۴۰ هرتز در لایه‌های پنج و شش از قشر بصری اصلی گربه زمانی که گربه دارای تجربه بصری بود ، گزارش داد . اما با این حال ، این یافته ممکن است خاموش شود ، فقط نشان می‌دهد که همبستگی بین تجربه بصری و نوسان الکتریکی وجود دارد . همانطور که در ابتدای این مقاله اشاره شد ، آن یک نگرانی متمایز از فلسفه ذهن برای تعیین ماهیت پدیده‌های ذهنی و یک همبستگی صرف بین یک پدیده ذهنی است و چیز دیگری چنین شرحی را ارایه نمی‌کند . برای مثال ، نتیجه ( Crick) و کوچ یک سوال را کاملا ً آشکار می‌کنند که آیا حیوانات فاقد نوسان ۴۰ هرتز هوشیار خواهند بود یا خیر . بدتر از آن ، اگر به عنوان یک پیشنهاد در مورد ماهیت آگاهی اتخاذ شود ، این نشان می‌دهد که یک فرستنده رادیویی برای تولید نوسان در ۴۰ Hz عملکرد خواهد داشت . چیزی که به جای آن نیاز است ، این است که چگونه یک نوسان ۴۰ Hz دست‌کم نقشی را ایفا می‌کند که خودآگاه باید در زندگی ذهنی مردم بازی کند .
فرانسیس کریک
فرانسیس کریک
جمع‌کننده چاپ / میراث - تصاویر / عصر fotostock
سه نوع کلی نظریه در مورد آنچه که نقش خودآگاه می‌تواند باشد وجود دارد : نظریه‌های اجرایی ، نظریه‌های "بافر " ، و " نظریه‌های حکومت درجه بالاتر " . آن‌ها همیشه منحصر به هم نیستند ، اما هر کدام بر مفاهیم اولیه متفاوتی تاکید می‌کنند .
نظریه‌های اجرایی ، مانند نظریه پیشنهاد شده توسط روان‌شناس سویسی ، جین Piaget ( ۱۸۹۶ - ۱۹۸۰ ) ، بر نقش حالت‌های آگاهانه در تامل و برنامه‌ریزی تاکید دارد . با این حال ، بسیاری از فلاسفه شک دارند که همه فعالیت‌های اجرایی آگاهانه باشند ؛ به جای آن ، کشورهای آگاهانه نقش tangential را در تعیین عمل ایفا می‌کنند .
با توجه به نظریه‌های حافظه میانی ، فرد آگاه است که در روابط خاصی با یک موقعیت خاص در مغز ایستاده‌است که در آن مواد برای اهداف خاص ، مانند درون‌نگری ، ذخیره می‌شوند . در قیاس جالبی که برخی از ابعاد اجتماعی را به ارمغان می‌آورد که بسیاری از نویسندگان تصور کرده‌اند درونی به آگاهی هستند ، Dennett یک حافظه میانی را به منشی مطبوعاتی اجرایی نسبت می‌دهد که مسیول " حفظ ظاهر " یا عدم هماهنگی با واقعیت‌های اجرایی است . در نتیجه آگاهی داستان خودش است که انسان برای گفتن به دیگران آماده است . همانطور که قبلاً اشاره شد ، Jackendoff این پیشنهاد جالب را مطرح کرده‌است که چنین موادی به مواد حسی نسبتا ً پایین محدود می‌شوند .
یک خانواده مهم از پیشنهادهای خاص بیشتر شامل انواع ایده است که آگاهی شامل نوعی دولت است که در حالت دیگری هدایت می‌شود . یکی از این پیشنهادها این است که آگاهی یک اسکن یا ادراک درونی است ، همانطور که توسط دیوید آرمسترانگ و ویلیام Lycan پیشنهاد شده‌است . دلیل دیگر این است که شامل یک تفکر مرتبه بالاتر ( داغ ) است - به عنوان مثال ، فکری که فرد در یک وضعیت ذهنی خاص است . بنابراین ، این فکر که یک لیوان آبجو می‌خواهد فقط اگر کسی فکر کند که یک لیوان آبجو می‌خواهد . این به این معنا نیست که خود داغ ، آگاهانه است ، اما تنها حضور آن چیزی است که فکر می‌کند تفکر رده پایین ، هدف آن است . دیوید Rosenthal از این دیدگاه دفاع کرده‌است که در واقع باید در زمان هوشیاری اتفاق بیافتد ، در حالی که پیتر Carruthers برای دیدگاه معمولی‌تر استدلال کرده‌است که براساس آن نماینده باید به سادگی موظف به داشتن ماده مربوطه باشد . هر دو دیدگاه باید با این نگران باشند که زیرسیستم ‌های دارای افکار بالاتر و اهداف آن‌ها ممکن است ناخودآگاه باشند ، همانطور که به نظر می‌رسد توسط نظریه سرکوب فروید پیشنهاد شده‌است .
منبع سایت بریتانیایی

رضایت

۸۸۶ بازديد
مدافعان of استدلال می‌کنند که زمانی که شخص شروع به تصور تمام این پیچیدگی می‌کند ، واضح است که CRTT قادر به تشخیص بین توانایی‌های ذهنی سیستم به عنوان یک کل و توانایی مرد در اتاق است . این مرد تنها به عنوان " واحد پردازش مرکزی " سیستم عمل می‌کند - سیستم ویژه که تعیین می‌کند چه کارهایی را باید انجام دهد . چنین بخش کوچکی از کل سیستم نیازی به داشتن ویژگی‌های درک زبان کل سیستم ندارد ، هر چیزی بیشتر از ملکه ویکتوریا نیاز دارد تمام ویژگی‌های قلمرو او را داشته باشد .
تجربه سرل با یک مشکل کاملا ً متفاوت که قبلا ً توسط Ned مطرح شده‌بود گیج شده بود . این ایراد ، که همچنین ( فقط تصادفا ) شامل ارجاع به چین است ، نه تنها به CRTT بلکه به تقریبا ً هر نظریه functionalist ذهن نیز اعمال می‌شود .
" کشور چین " را مسدود کرد
بیش از یک میلیارد نفر در چین وجود دارند و حدود یک میلیارد نورون در مغز وجود دارد . فرض کنید که روابط کارکردی که ادعا می‌کنند constitutive زندگی ذهنی انسان هستند در نهایت از نظر الگوهای firing در میان پیوستگی نورون‌ها تشکیل می‌شوند . حال تصور کنید که شاید به عنوان یک جشن ، برای هر فرد در چین برای ارسال سیگنال به افراد دیگر در چین ، دقیقا ً همان الگویی که نورون‌ها در مغز رئیس مائو تسه تونگ ( یا ممکن است ) به مدت چهار ساعت در شصتمین تولد او شلیک کرده باشند ، ترتیب داده می‌شود . در طی آن چهار ساعت مائو خوشحال شد ، اما بعد سردرد شدیدی داشت . آیا کل کشور چین در طول دوره چهار ساعته جدید در همان حالت ذهنی خواهد بود که مایو در شصتمین سالگرد تولدش بود ؟ آیا کل ملت واقعا ً خوشحال و راضی به نظر می‌رسند و بعد سردرد دارند ؟ اگر چه بیشتر مردم این پیشنهاد را نامعقول خواهند یافت ، functionalist ممکن است به آن متعهد باشد اگر معلوم شود که روابط کارکردی که تشکیل‌دهنده وضعیت‌های ذهنی هستند از نظر الگوهای firing نورون‌ها مشخص شده‌اند . البته ممکن است معلوم شود که دیگر روابط کارکردی نیز ضروری هستند . اما نگرانی این است که، چون هر گونه رابطه کارکردی با همه می‌تواند با ملت چین رقابت کند ، هیچ یک از روابط کارکردی برای تسخیر ذهنیت کافی نخواهد بود .
شاید ، اما شاید نه . هر دو این احتمال دوم و انتقاد از استدلال اتاق چینی سرل ، یک حقیقت را برجسته می‌کند که برای فلسفه ذهن بسیار مهم است : شیطان در جزئیات است . هنگامی که یکی از مباحثات در مقیاس بزرگ بین دوگانگی دکارتی و Skinnerian behaviourism برای در نظر گرفتن چند پیشنهاد functionalist پیچیده در مورد سازمان داخلی حرکت می‌کند ، بسیاری از استدلال‌های استاندارد و شهودی فلسفه سنتی دیگر ممکن است تعیین‌کننده به نظر برسد . شخص باید به سادگی طرح‌های خاصی را در مورد حالات و فرآیندهای خاص ذهنی مورد ارزیابی قرار دهد تا ببیند آن‌ها چقدر محتمل هستند ، هم به عنوان یک حساب ذهنیت انسانی و هم به عنوان یک رویکرد قابل تعمیم به سیستم‌هایی از قبیل کامپیوترها و ملت چین . با این حال ، بلوک حق است که به این نکته اشاره کنیم که نظریه‌های functionalist ، و دیگر انواع نظریه در این حوزه ، ریسک خاص بودن یا " لیبرال " بودن را بیان می‌کنند ، و یا " تعصب" ، " محدود کردن ذهنیت " را به برخی از مجموعه خودسرانه ( مانند ، به انسان ) محدود می‌کنند .
مسائل بیشتر
تجدید نظر
ظهور نظریه‌های محاسباتی ذهن و پیشرفت در فهم of به تجدید علاقه در آگاهی کمک کرده‌است ، که از دیرباز مورد اجتناب فیلسوفان و دانشمندان به عنوان پدیده‌ای ذهنی ناامید کننده بوده‌است . با این حال ، با این که بسیاری از محققان در مورد این موضوع نوشته‌اند ، تعداد کمی از محققان در این توهم بودند که هر چیزی مانند یک نظریه رضایت‌بخش از آگاهی به زودی به دست خواهد آمد .
منبع سایت بریتانیایی