پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳

ناشی

جامع ترین سایت روانشناسی

ناشی

۹۱۶ بازديد
هنوز به نظر می‌رسد دستگاهی را تصور کنید که بدون داشتن تجربیات آگاهانه درگیر چنین پردازشی محاسباتی باشد .
به همان اندازه که این مشکل و مشکلات مرتبط با بلوک وجود دارد , توجه به یک تفاوت جالب بین یک مورد رفتاری نسبتا ً آشنا و رویکردی کاملا ً ناآشنا و کاملا ً ناشناخته , مهم است . تصور می‌شود که زندگی ذهنی فرد , به صورت منحصر به فرد , به صورت منحصر به فرد , بلکه در مورد کنشگران عالی , به طور منحصر به فرد معین شده باشد . در اینجا هیچ سابقه دقیقی از " جعل هویت " وجود ندارد . در مقابل , در مواردی که در آن تغییرات به سازمان مغز فرد منجر می‌شود , منطقی است که بسته به میزان تغییرات , انتظار داشته باشیم که ظرفیت‌های ذهنی فرد از جمله حافظه , درون‌نگری , هوش , قضاوت و غیره تحت‌تاثیر قرار گیرد . زمانی که ملاحظاتی مانند این ها در نظر گرفته شوند , فرضیات مبنی بر اینکه تفاوت‌های ذهنی به هویت کارکردی منجر نمی‌شوند , و اینکه هویت کارکردی ممکن است متضمن هویت ذهنی نباشد , امن‌تر به نظر می‌رسد . آنچه در جهان ممکن است با آنچه در تصور فلاسفه قابل‌تصور است مطابقت ندارد . شاید فقط قابل‌تصور باشد و واقعا ً امکان پذیر نباشد , که وجود زامبی یا کیفیت معکوس وجود دارد .
دلیل دیگری برای این پیشنهاد اخیر وجود دارد . اگر فرد بر این احتمال اصرار دارد که یک سازمان کارکردی عادی کافی نیست تا یک زندگی ذهنی فرد را تثبیت کند , به نظر می‌رسد که به این احتمال متعهد باشد که ممکن است افراد به خوبی با زندگی ذهنی خودشان آشنا نباشند . اگر حالات ذهنی هوشیار مردم به هیچ وجه به افکار و واکنش‌های دیگر ارتباطی نداشته باشند , به نظر می‌رسد که افکار آن‌ها در مورد حالات ذهنی خودآگاه آن‌ها ممکن است اشتباه شود . آن‌ها ممکن است فکر کنند که آن‌ها تجربیات مشخصی دارند اما اشتباه می‌کنند . در واقع , شاید آن‌ها فکر کنند که هوشیار هستند اما دقیقا ً در موقعیت یک کامپیوتر ناخودآگاه هستند که صرفا ً " پردازش اطلاعات " است که آگاهانه است .
این نوع تردید اول باید منجر به مکث کارکردگرایی شود . باید توجه او را به خود جلب کند که چه خوب است که شرایط دیگری را ثابت کنیم - چه شرایط جسمانی کاملا ً فیزیکی در مغز و چه شرایط برخی به عنوان ماده‌ای که هنوز ناشناخته است - که یک انسان , یک حیوان یا یک ماشین باید داشته باشد تا یک زندگی ذهنی داشته باشد . هر وضعیتی که ممکن است مطرح شود , همیشه می‌تواند بپرسد : " اگر من آنچه را که می‌گیرد ندارم , چه می‌شود ? "
در نهایت , سناریوی ترسناک زیر را در نظر بگیرید . یک جراح با استعداد به منظور جلوگیری از خطرات ناشی از بی‌هوشی , راهی را برای محروم کردن موقت بیمار از هر وضعیت غیر کارکردی پیدا می‌کند . همانطور که جراح با آن می‌گوید , یک عمل بزرگ شکمی , سازمان کارکردی بیمار ممکن است باعث شود که او فکر کند که او در درد حاد است و خیلی ترجیح می‌دهد که نباشد , حتی اگر جراح به او اطمینان می‌دهد که نمی‌تواند درد داشته باشد , زیرا دقیقا ً " آنچه را که می‌گیرد محروم کرده‌است . اعتقاد بر این است که حتی آن‌هایی که شور و شوق دارند از چنین اطمینانی رضایت دارند .
انگیزش , نیروها یا درون فردی عمل می‌کنند تا رفتار را آغاز کنند. کلمه " علت متحرک " است که ویژگی‌های فعال‌سازی فرآیندهای درگیر در انگیزش روانی را نشان می‌دهد .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.