دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۳:۴۰ ۸۴۷ بازديد
جان دویی
در این محیط , جان دیویی , اصلاحطلب اجتماعی و فیلسوف اهل عمل , " روش کانت و Philosophic " را در سال 1884 در ژورنال گروهی که به نام سنت لوییس Hegelians شناخته میشود منتشر کرد . اگرچه دیویی خیلی زود the full را که در این مقاله بیان شدهبود رد کرد , اما این کار را تنها پس از آن انجام داد که در یک سنتز جزئی , اندیشه هر دو کانت و هگل را تشکیل داد . در این مورد, یادداشتهای موضوعی بسیاری از متافیزیک آمریکایی و قارهای را به صدا درآورد . آیا این متافیزیک به طور صریح متعالی نامیده میشود یا نه ) , این دو چیز را تایید میکند : ( 1 ) این دیدگاه کانت را تایید میکند که جنبههای فیزیکی را نمی توان شناسایی کرد ; ( 2 ) آن با انتقاد هگل به عنوان یک تخطی از نظریه خودش در نظر گرفته میشود که این مقولات , به خصوص علیت , میتوانند تنها در یک تجربه فوقالعاده اعمال شوند . دیویی فکر میکرد که کانت با ترکیب تجزیه و تحلیل ارگانیسم , دیدگاه تجربی و متعالی را با ترکیب تجزیه و تحلیل ذهن اشتباه میکند . کانت فراموش کرد که تنها به این دلیل است که موضوع دانستن در حال حاضر جهان را از طریق مقولههای خود درک میکند که میتواند احساسات خود را به عنوان ذهنی و نیز ناشی از چیزی که شناخته نشود , مورد توجه قرار دهد . بنابراین , برای دیویی , " رابطه بین موضوع و موضوع خارجی نیست ; آن یکی از وحدت بالاتر است که خود با این رابطه تشکیل میشود ."
در اواخر تفکر دیویی , متافیزیک به مطالعه " خصایص عمومی هستی " تبدیل شد , نگرانی با خدا و فناناپذیری روح تقریبا از دید خارج میشود و این نمونهای از فلسفه معاصر است . با این حال , تجدید نظر دیویی از رابطه موضوع - شییی , مفهوم جامعه دموکراتیک و علمی افراد را بوجود میآورد که از طریق ایدهآلهای عمومی به یکدیگر متصل شده و دارای بار مذهبی هستند . Vague و ambivalent به عنوان این مفهوم ممکن است باشد , به تضعیف کل کنتراست بین ماندگار و متعالی کمک میکند و متافیزیک را در مسیرهای جدید هدایت میکند .
ویلیام جیمز
کار ویلیام جیمز , رهبر جنبش Pragmatic , در بسیاری از گرایشها معاصر معمول بود , که یکی از آنها تلاش برای تعیین نقش علم در دانش و فرهنگ بود . آموزشدیده در پزشکی , جیمز امیدوار بود که از استقلال روانشناسی به عنوان یک علم با استفاده از دیدگاه دوگانه ذهن و ماده محافظت کند . او " دو عنصر دارد , ذهن دانستن و چیز شناختهشده , و با آنها به عنوان غیرقابل تقلیل برخورد میکند . نه به خودی خود و نه به دیگری , نه به هر حال , " او فرض کرد که وضعیتهای ذهنی میتوانند مستقل از تعهد به وضعیت متافیزیکی آنچه که توسط آنها شناخته میشود , شناسایی شوند و سپس میتوانند با مغز ارتباط داشته باشند . از قضا , تلاشهای او برای شناسایی حالتهای ذهنی شامل او در تعهد به طبیعت جهان به گونهای که به ذهن ارائه شد. تنها معنایی که میتواند به چیزها داده شود بر حسب پیامدهای پیشبینیشده اقدامات یک فرد بر روی این چیزها در جهان است ; این پیشبینی همچنین معناداری افکار را تامین میکند . این اساس دیدگاه " ابزاری " از افکار است - به عنوان مثال , منعکسکننده افکار به عنوان ابزار , و یا به عنوان " طرحهای عملی " , چیزی در مورد چیزهایی که توسط آنها شناخته میشود , و گفتگو نیز رخ میدهد .
منبع سایت بریتانیایی
در این محیط , جان دیویی , اصلاحطلب اجتماعی و فیلسوف اهل عمل , " روش کانت و Philosophic " را در سال 1884 در ژورنال گروهی که به نام سنت لوییس Hegelians شناخته میشود منتشر کرد . اگرچه دیویی خیلی زود the full را که در این مقاله بیان شدهبود رد کرد , اما این کار را تنها پس از آن انجام داد که در یک سنتز جزئی , اندیشه هر دو کانت و هگل را تشکیل داد . در این مورد, یادداشتهای موضوعی بسیاری از متافیزیک آمریکایی و قارهای را به صدا درآورد . آیا این متافیزیک به طور صریح متعالی نامیده میشود یا نه ) , این دو چیز را تایید میکند : ( 1 ) این دیدگاه کانت را تایید میکند که جنبههای فیزیکی را نمی توان شناسایی کرد ; ( 2 ) آن با انتقاد هگل به عنوان یک تخطی از نظریه خودش در نظر گرفته میشود که این مقولات , به خصوص علیت , میتوانند تنها در یک تجربه فوقالعاده اعمال شوند . دیویی فکر میکرد که کانت با ترکیب تجزیه و تحلیل ارگانیسم , دیدگاه تجربی و متعالی را با ترکیب تجزیه و تحلیل ذهن اشتباه میکند . کانت فراموش کرد که تنها به این دلیل است که موضوع دانستن در حال حاضر جهان را از طریق مقولههای خود درک میکند که میتواند احساسات خود را به عنوان ذهنی و نیز ناشی از چیزی که شناخته نشود , مورد توجه قرار دهد . بنابراین , برای دیویی , " رابطه بین موضوع و موضوع خارجی نیست ; آن یکی از وحدت بالاتر است که خود با این رابطه تشکیل میشود ."
در اواخر تفکر دیویی , متافیزیک به مطالعه " خصایص عمومی هستی " تبدیل شد , نگرانی با خدا و فناناپذیری روح تقریبا از دید خارج میشود و این نمونهای از فلسفه معاصر است . با این حال , تجدید نظر دیویی از رابطه موضوع - شییی , مفهوم جامعه دموکراتیک و علمی افراد را بوجود میآورد که از طریق ایدهآلهای عمومی به یکدیگر متصل شده و دارای بار مذهبی هستند . Vague و ambivalent به عنوان این مفهوم ممکن است باشد , به تضعیف کل کنتراست بین ماندگار و متعالی کمک میکند و متافیزیک را در مسیرهای جدید هدایت میکند .
ویلیام جیمز
کار ویلیام جیمز , رهبر جنبش Pragmatic , در بسیاری از گرایشها معاصر معمول بود , که یکی از آنها تلاش برای تعیین نقش علم در دانش و فرهنگ بود . آموزشدیده در پزشکی , جیمز امیدوار بود که از استقلال روانشناسی به عنوان یک علم با استفاده از دیدگاه دوگانه ذهن و ماده محافظت کند . او " دو عنصر دارد , ذهن دانستن و چیز شناختهشده , و با آنها به عنوان غیرقابل تقلیل برخورد میکند . نه به خودی خود و نه به دیگری , نه به هر حال , " او فرض کرد که وضعیتهای ذهنی میتوانند مستقل از تعهد به وضعیت متافیزیکی آنچه که توسط آنها شناخته میشود , شناسایی شوند و سپس میتوانند با مغز ارتباط داشته باشند . از قضا , تلاشهای او برای شناسایی حالتهای ذهنی شامل او در تعهد به طبیعت جهان به گونهای که به ذهن ارائه شد. تنها معنایی که میتواند به چیزها داده شود بر حسب پیامدهای پیشبینیشده اقدامات یک فرد بر روی این چیزها در جهان است ; این پیشبینی همچنین معناداری افکار را تامین میکند . این اساس دیدگاه " ابزاری " از افکار است - به عنوان مثال , منعکسکننده افکار به عنوان ابزار , و یا به عنوان " طرحهای عملی " , چیزی در مورد چیزهایی که توسط آنها شناخته میشود , و گفتگو نیز رخ میدهد .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر