جمعه ۰۷ اردیبهشت ۰۳

صحیح

جامع ترین سایت روانشناسی

صحیح

۸۶۵ بازديد
با وجود افزایش کلی امتیازات , بهره هوشی متوسط هم در سراسر کشور و هم در میان گروه‌های اجتماعی‌اقتصادی متفاوت است . برای مثال , بسیاری از محققان همبستگی مثبتی بین وضعیت اقتصادی - اجتماعی و بهره هوشی یافته‌اند , گرچه در مورد دلایل این رابطه اختلاف‌نظر دارند . اکثر محققان اتفاق‌نظر دارند که تفاوت‌های موجود در فرصت‌های آموزشی نقش مهمی دارند , هرچند برخی معتقدند که اساس اصلی تفاوت , موروثی است . هیچ توافق گسترده‌ای در مورد اینکه چرا چنین تفاوت‌هایی وجود دارند وجود ندارد . مهم‌تر اینکه , باید توجه داشت که این تفاوت‌ها مبتنی بر بهره هوشی هستند و نه بر روی هوش . حتی کم‌تر به تفاوت‌های گروهی در هوش گفته می‌شود زیرا به طور گسترده در مورد تفاوت‌های بهره هوشی شناخته شده‌است . با این وجود , نظریه‌های تفاوت‌های موروثی در بهره هوشی بین گروه‌های نژادی , بدون پایه و اساس مشخص شده‌است . در گروه‌ها تنوع بیشتری نسبت به گروه‌ها وجود دارد .
در نهایت , صرف‌نظر از اینکه چگونه هوش ارثی ممکن است وجود داشته باشد , برخی از جنبه‌های آن هنوز قابل انعطافی هستند . با مداخله , حتی یک صفت بسیار قابل توارث می‌تواند اصلاح شود . برنامه آموزش مهارت‌های فکری می‌تواند برخی از جنبه‌های هوش فرد را افزایش دهد; با این حال , هیچ برنامه آموزشی - نه شرایط محیطی از هر نوع , می‌تواند یک نابغه با هوش اندازه‌گیری شده پایین ایجاد کند . اما برخی موفقیت‌ها امکان پذیر است و برنامه‌هایی برای افزایش مهارت‌های فکری تدوین شده‌اند . هوش , از نظر بسیاری از مراجع , پایان روز تولد یک فرد نیست . یک گرایش اصلی برای روان شناسان در زمینه هوش , ترکیب آزمون‌های آموزشی و آموزشی برای کمک به افراد برای رسیدن به بیشتر هوش آن‌ها بوده‌است .
نظریه یادگیری , هر کدام از این پیشنهادها برای توضیح تغییرات رفتاری تولید شده توسط عمل , در تضاد با عوامل دیگر , از جمله, توسعه فیزیولوژیکی است .
هدف مشترک در تعریف هر مفهوم روان‌شناختی , گزاره‌ای است که به مصرف مشترک مربوط می‌شود . اما پذیرش این هدف مستلزم خطر است . به طور ضمنی فرض بر این است که زبان مشترک به صورت علمی دسته‌بندی می‌کند ; برای مثال , یادگیری لغت به یک فرآیند روان‌شناختی معین مربوط می‌شود . با این حال , به نظر می‌رسد دلیل خوبی برای تردید در اعتبار این فرض وجود دارد . پدیده‌های یادگیری آنقدر متنوع و متنوع هستند که گنجاندن آن‌ها در یک مقوله ممکن است تضمین نشود .
شناسایی این خطر ( و نتیجه فرعی که هیچ تعریف از آموزش به‌طور کامل رضایت‌بخش نیست ) یک تعریف پیشنهادی در رابطه با پتانسیل رفتاری است که در نتیجه عملکرد تقویت می‌شود . اگرچه این تعریف مفید است , اما همچنان مشکل باقی می‌ماند .
این تعریف ممکن است با نشان دادن اینکه تغییر نیاز به بهبود نیست , مفید باشد .
عبارت نسبتا ً دائمی برای محروم کردن تغییرات رفتاری موقتی است که ممکن است به عواملی مانند خستگی , اثرات مواد مخدر یا تغییر در انگیزه‌ها بستگی داشته باشد.
کلمه پتانسیل , اثراتی را پوشش می‌دهد که بلافاصله پدیدار نمی‌شوند ; ممکن است با خواندن یک کتابچه راهنمای کمک‌های اولیه و استفاده از اطلاعات بعدا ً درباره آن یاد بگیرد .
برای اینکه بگوییم یادگیری در نتیجه عمل اتفاق می‌افتد , اثرات رشد فیزیولوژیک , پیری و آسیب مغزی را نادیده می‌گیرد .
این شرط که عمل باید تقویت شود , به منظور تمایز یادگیری از زیان ناشی از از دست دادن عادات غیر خطی تقویت می‌شود . تقویت عینی به هر شرطی - اغلب پاداش یا مجازات اشاره دارد - که ممکن است یادگیری را ارتقا دهد.
با این حال , این تعریف مشکلاتی را ایجاد می‌کند . چقدر دائمی است ? اما پنج دقیقه بعد دوباره به آن نگاه کرد تا مطمئن شود درست است . آیا این واجد شرایط نسبتا ً دائمی است ?
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.