دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۴:۱۶ ۸۷۸ بازديد
تواناییهای پردازش همزمان برای حل وظایفی مانند مشکلات ماتریس figural مورد استفاده قرار میگیرند ، که در آن فرد مورد آزمون باید یک ماتریس با قابلیت پردازش هندسی گمشده را پر کند که در آن فرد باید یک رشته از رقم را تکرار کند .
ضریب هوشی در ابتدا به عنوان نسبت سن ذهنی به سن زمانی ( فیزیکی ) محاسبه شد ، ضربدر ۱۰۰ ضرب شد . از این رو ، اگر کودکی سن ۱۰ سالگی دارای سن ۱۲ سالگی باشد ( که در آزمون در سطح متوسط ۱۲ ساله انجام میشود ) ، کودک به IQ آموزش داده میشود
۱۲
/
۱۰
* ۱۰۰ یا ۱۲۰ سال. اگر کودک ۱۰ ساله ۸ سال سن داشته باشد ، ضریب هوشی کودک خواهد بود
۸
/
۱۰
* ۱۰۰ ، یا ۸۰ . امتیاز ۱۰۰ که در آن زمان ذهنی برابر با زمان زمانی است میانگین است .
همان طور که در بالا توضیح داده شد ، مفهوم سن ذهنی از بین رفتهاست . بسیاری از تستها هنوز ضریب هوشی دارند ، اما اغلب براساس توزیعهای آماری محاسبه میشوند . نمرات ارایهشده براساس درصد افرادی است که انتظار میرود یک ضریب هوشی مشخص داشته باشد . ( به آزمایش روانشناسی نگاه کنید .)
توزیع نمرات IQ
نمرات تست هوش تقریبا ً یک توزیع نرمال را دنبال میکنند ، به این معنی که اکثر مردم در نزدیکی مرکز توزیع نمرات نمره میگیرند و امتیازها تقریبا ً به سرعت در فرکانس حرکت میکنند و در هر دو جهت از مرکز حرکت میکند . برای مثال ، در مقیاس IQ ، حدود ۲ تا از ۳ نمره بین ۸۵ و ۱۱۵ قرار میگیرد و در حدود ۱۹ از ۲۰ نمره بین ۷۰ تا ۱۳۰ کاهش پیدا میکند. به عبارت دیگر تنها ۱ تا از ۲۰ امتیاز با میانگین IQ ( ۱۰۰ ) با بیش از ۳۰ امتیاز متفاوت است .
نمودار هوش هوش ( IQ ) به عنوان یک توزیع نرمال با میانگین ۱۰۰ و انحراف استاندارد ۱۵ . محدوده سایه بین ۸۵ و ۱۱۵ ( در یک انحراف استاندارد میانگین ) حدود ۶۸ درصد کل مساحت را تشکیل میدهد در نتیجه ۶۸ درصد کل نمرات IQ ارزیابی میشود.
نمودار هوش هوش ( IQ ) به عنوان یک توزیع نرمال با میانگین ۱۰۰ و انحراف استاندارد ۱۵ . محدوده سایه بین ۸۵ و ۱۱۵ ( در یک انحراف استاندارد میانگین ) حدود ۶۸ درصد کل مساحت را تشکیل میدهد در نتیجه ۶۸ درصد کل نمرات IQ ارزیابی میشود.
Encyclopaedia Britannica ، Inc.
این رایج است که برچسبها را به سطوح مشخصی از IQ وصل کنید . در قسمت بالایی ، این برچسب گاهی اوقات به افراد با IQs ۱۳۰ یا بالاتر اختصاص داده میشود . تعداد زیادی از افراد در انتهای پایینتر به labels ، عقبمانده ( ۷۰ تا ۸۴ ) و به شدت عقبمانده ( ۲۵ تا ۳۹ ) داده شدهاند . بااینحال ، همه این شرایط اشکالاتی دارند و میتوانند سازنده باشند . اول ، استفاده از آنها فرض میکند که تستهای هوش متعارف اطلاعات کافی برای دستهبندی فردی به عنوان عقبمانده ذهنی یا ذهنی فراهم میکنند ، اما اغلب مقامات این فرض را رد میکنند . در حقیقت ، اطلاعات ارایهشده توسط تستهای هوش متعارف تنها طیف وسیعی از تواناییها را نشان میدهد . برای برچسب زدن فردی به عنوان عقبمانده ذهنی تنها براساس یک امتیاز آزمون ، خطر انجام a و بیعدالتی نسبت به آن فرد است . اغلب روانشناسان و دیگر مقامات تشخیص میدهند که مهارتهای اجتماعی و اجتماعی باید در هر دستهبندی عقبماندگی ذهنی در نظر گرفته شوند .
دوم ، giftedness به طور کلی بیش از یک درجه هوش شناخته میشود ، حتی بطور گسترده تعریف میشود . بیشتر روانشناسان که افراد مستعد را مطالعه کردهاند موافق هستند که انواع مختلفی از جنبههای giftedness را تشکیل میدهند . هاوارد ای . Gruber ، یک روانشناس سویسی ، و mihaly Csikszentmihalyi ، یک روانشناس آمریکایی ، در میان کسانی بودند که شک داشتند که giftedness در دوران کودکی تنها پیشبینیکننده تواناییهای بزرگسالان است . Gruber نشان داد که giftedness در طول یک دوره عمر به طور گسترده آشکار میشود و شامل کسب موفقیت حداقل به اندازه هوش است . او مدعی شد که مردم باهوش طرحهایی دارند که به دنبال درک آن هستند و این طرحها طی سالیان بسیار گسترده شدهاند . همانطور که در بحث عقبماندگی ذهنی صادق بود ، مفهوم giftedness در صورتی که تنها از لحاظ امتیاز یک تست درک شود ، قابل تعمیم است .
منبع سایت بریتانیایی
ضریب هوشی در ابتدا به عنوان نسبت سن ذهنی به سن زمانی ( فیزیکی ) محاسبه شد ، ضربدر ۱۰۰ ضرب شد . از این رو ، اگر کودکی سن ۱۰ سالگی دارای سن ۱۲ سالگی باشد ( که در آزمون در سطح متوسط ۱۲ ساله انجام میشود ) ، کودک به IQ آموزش داده میشود
۱۲
/
۱۰
* ۱۰۰ یا ۱۲۰ سال. اگر کودک ۱۰ ساله ۸ سال سن داشته باشد ، ضریب هوشی کودک خواهد بود
۸
/
۱۰
* ۱۰۰ ، یا ۸۰ . امتیاز ۱۰۰ که در آن زمان ذهنی برابر با زمان زمانی است میانگین است .
همان طور که در بالا توضیح داده شد ، مفهوم سن ذهنی از بین رفتهاست . بسیاری از تستها هنوز ضریب هوشی دارند ، اما اغلب براساس توزیعهای آماری محاسبه میشوند . نمرات ارایهشده براساس درصد افرادی است که انتظار میرود یک ضریب هوشی مشخص داشته باشد . ( به آزمایش روانشناسی نگاه کنید .)
توزیع نمرات IQ
نمرات تست هوش تقریبا ً یک توزیع نرمال را دنبال میکنند ، به این معنی که اکثر مردم در نزدیکی مرکز توزیع نمرات نمره میگیرند و امتیازها تقریبا ً به سرعت در فرکانس حرکت میکنند و در هر دو جهت از مرکز حرکت میکند . برای مثال ، در مقیاس IQ ، حدود ۲ تا از ۳ نمره بین ۸۵ و ۱۱۵ قرار میگیرد و در حدود ۱۹ از ۲۰ نمره بین ۷۰ تا ۱۳۰ کاهش پیدا میکند. به عبارت دیگر تنها ۱ تا از ۲۰ امتیاز با میانگین IQ ( ۱۰۰ ) با بیش از ۳۰ امتیاز متفاوت است .
نمودار هوش هوش ( IQ ) به عنوان یک توزیع نرمال با میانگین ۱۰۰ و انحراف استاندارد ۱۵ . محدوده سایه بین ۸۵ و ۱۱۵ ( در یک انحراف استاندارد میانگین ) حدود ۶۸ درصد کل مساحت را تشکیل میدهد در نتیجه ۶۸ درصد کل نمرات IQ ارزیابی میشود.
نمودار هوش هوش ( IQ ) به عنوان یک توزیع نرمال با میانگین ۱۰۰ و انحراف استاندارد ۱۵ . محدوده سایه بین ۸۵ و ۱۱۵ ( در یک انحراف استاندارد میانگین ) حدود ۶۸ درصد کل مساحت را تشکیل میدهد در نتیجه ۶۸ درصد کل نمرات IQ ارزیابی میشود.
Encyclopaedia Britannica ، Inc.
این رایج است که برچسبها را به سطوح مشخصی از IQ وصل کنید . در قسمت بالایی ، این برچسب گاهی اوقات به افراد با IQs ۱۳۰ یا بالاتر اختصاص داده میشود . تعداد زیادی از افراد در انتهای پایینتر به labels ، عقبمانده ( ۷۰ تا ۸۴ ) و به شدت عقبمانده ( ۲۵ تا ۳۹ ) داده شدهاند . بااینحال ، همه این شرایط اشکالاتی دارند و میتوانند سازنده باشند . اول ، استفاده از آنها فرض میکند که تستهای هوش متعارف اطلاعات کافی برای دستهبندی فردی به عنوان عقبمانده ذهنی یا ذهنی فراهم میکنند ، اما اغلب مقامات این فرض را رد میکنند . در حقیقت ، اطلاعات ارایهشده توسط تستهای هوش متعارف تنها طیف وسیعی از تواناییها را نشان میدهد . برای برچسب زدن فردی به عنوان عقبمانده ذهنی تنها براساس یک امتیاز آزمون ، خطر انجام a و بیعدالتی نسبت به آن فرد است . اغلب روانشناسان و دیگر مقامات تشخیص میدهند که مهارتهای اجتماعی و اجتماعی باید در هر دستهبندی عقبماندگی ذهنی در نظر گرفته شوند .
دوم ، giftedness به طور کلی بیش از یک درجه هوش شناخته میشود ، حتی بطور گسترده تعریف میشود . بیشتر روانشناسان که افراد مستعد را مطالعه کردهاند موافق هستند که انواع مختلفی از جنبههای giftedness را تشکیل میدهند . هاوارد ای . Gruber ، یک روانشناس سویسی ، و mihaly Csikszentmihalyi ، یک روانشناس آمریکایی ، در میان کسانی بودند که شک داشتند که giftedness در دوران کودکی تنها پیشبینیکننده تواناییهای بزرگسالان است . Gruber نشان داد که giftedness در طول یک دوره عمر به طور گسترده آشکار میشود و شامل کسب موفقیت حداقل به اندازه هوش است . او مدعی شد که مردم باهوش طرحهایی دارند که به دنبال درک آن هستند و این طرحها طی سالیان بسیار گسترده شدهاند . همانطور که در بحث عقبماندگی ذهنی صادق بود ، مفهوم giftedness در صورتی که تنها از لحاظ امتیاز یک تست درک شود ، قابل تعمیم است .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر