دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۳:۲۱ ۹۱۸ بازديد
این جایگزین این است که استدلال کند که مسایل اساسی متافیزیکی ، هرچند که خود تضمین نیستند ، با این حال اختیاری نیستند ؛ آنها دارند و یا باید محتاطتر باشند ، میتوانند اساس محکمی در حقیقت داشته باشند . speculation Metaphysical ، همانطور که برخی از مخالفان متافیزیک پیشنهاد کردهاند ، اساسا ً بیکار - یعنی صرفا ً کار خارج از نتایج منطقی of که the انتخاب میکند که درست باشد . یا ، به جای آن ، لزوما ً به این توصیف پاسخ نمیدهد چون یک metaphysician میتواند به ماهیت واقعی چیزها بینش داشته باشد و بتواند سیستم خود را بر روی آن قرار دهد . این جایگاه دوم در حقیقت شامل بحث در مورد این است که متافیزیک یک علم قبلی نیست، بلکه یک علم تجربی است .
متافیزیک به عنوان یک علم تجربی
اگر متافیزیک یک علم تجربی است ، سوال این که آیا باید یک نظریه متافیزیکی بپذیرد یا نه ، باید در هر حال ، با اشاره به تجربه ، جوابگو باشد . تنها به تجربه بستگی ندارد ، هر چیزی بیش از پذیرش یک نظریه علمی است ، زیرا در اینجا ، همانطور که در مورد علمی ، تفکر نیز به حساب میآید . A میتواند در deductions اشتباه کند ، درست همان طور که یک دانشمند میتواند . اما حتی اگر اینها بیعیب و نقص باشند ، او لزوما ً در این دیدگاه از تعهد خود موفق نخواهد شد . این ممکن است این باشد که او به درستی از ساختمانهایی بحث میکند که غیرقابلقبول هستند ، زیرا فاقد اساس ضروری در حقیقت هستند . سپس او مانند یک دانشمند خواهد بود که یک فرضیه را مطرح میکند و پیامدهای آن را بدون اشتباه تفسیر میکند و تنها متوجه میشود که این تجربه نمیتواند فرض را که او در آن کار میکند تایید کند .
فرضیات علمی رد میشوند ، یا حداقل به طور جدی مورد سوال قرار میگیرند . همانطور که کارل Popper تاکید میکند که یک وحدت از روش در همه تعمیم یا علوم نظری وجود دارد - تاکید میکند ، هر فرضیه علمی باید آزمایش شود ، و روش برای آزمایش آن ، بررسی شرایطی است که در آن نگهداشته نمیشود . برای راضی کردن خود با مدارک مطلوب کافی نیست ؛ شخص باید در حال جستجوی همه زمان برای مدارک نامطلوب باشد . علاوه بر این ، اگر فرضیه واقعا ً علمی باشد ، باید قبل از اینکه چه چیزی به عنوان مدرک نامطلوب حساب شود مشخص شود ؛ شرایطی که در آن فرضیه باید رها شود ، یا حداقل اصلاحشده ، باید دقیقا ً مشخص شود . در شرایط ایدهآل این امکان وجود دارد که یک آزمایش حیاتی طراحی کنیم که به طور قطعی یک فرضیه را آزمایش کند ؛ آزمایش Michelson - Morely که نظریه اتر luminiferous را باطل میکند، چنین آزمایشی بود .
با این حال ، میتوان پرسید که چه شباهتهایی در متافیزیک وجود دارد . دشواری انجام یک تز متافیزیکی دوگانه است . اول ، نظریههای متافیزیکی تمایل دارند به شدت عمومی و به عنوان چنین unspecific باشند . به عنوان مثال آنها اعلام میکنند که هر رویداد دلیلی برای هر رویداد دارد و یا هر تغییر بخشی از فرآیندی است که هدفی را به دنبال دارد . برای پیدا کردن counterexamples از این کلیت ، در هر حساب بسیار دشوار است : چگونه میتوان اطمینان داشت که همه احتمالات مورد بررسی قرار گرفتهاند ؟ با این حال ، یک مشکل دیگر و هنوز جدیتر وجود دارد . این دانشمند ، زمانی که شرایطی را که باید برای فرضیه خود به دست آورد برای اثبات غلط بودن وضع کرد ، هیچ استخوانی در مورد وقوع آنها به دست نمیآورد ؛ معمولا ً موضوع این است که آیا خواندن یک نشانه خاص ثبتنشده است یا خیر ، و این یک سوال ساده از واقعیت است . اما حقیقت برای the ، کاملا ً لغزنده است . جنبههای مختلف جهان هر یک را به روش جداگانه خود میبیند ؛ چیزی که آنها در مورد آن میگیرند ، از مفاهیم متافیزیکی آنها رنگی است . هیچ جسم خنثی از حقایق وجود ندارد که بتوان آن را برای نشان دادن این که یک نظریه متافیزیکی صورت میگیرد ، و این که این گونه است، تلاش برای assimilate متافیزیک به علم باید شکست خورد ، وجود ندارد .
منبع سایت بریتانیایی
متافیزیک به عنوان یک علم تجربی
اگر متافیزیک یک علم تجربی است ، سوال این که آیا باید یک نظریه متافیزیکی بپذیرد یا نه ، باید در هر حال ، با اشاره به تجربه ، جوابگو باشد . تنها به تجربه بستگی ندارد ، هر چیزی بیش از پذیرش یک نظریه علمی است ، زیرا در اینجا ، همانطور که در مورد علمی ، تفکر نیز به حساب میآید . A میتواند در deductions اشتباه کند ، درست همان طور که یک دانشمند میتواند . اما حتی اگر اینها بیعیب و نقص باشند ، او لزوما ً در این دیدگاه از تعهد خود موفق نخواهد شد . این ممکن است این باشد که او به درستی از ساختمانهایی بحث میکند که غیرقابلقبول هستند ، زیرا فاقد اساس ضروری در حقیقت هستند . سپس او مانند یک دانشمند خواهد بود که یک فرضیه را مطرح میکند و پیامدهای آن را بدون اشتباه تفسیر میکند و تنها متوجه میشود که این تجربه نمیتواند فرض را که او در آن کار میکند تایید کند .
فرضیات علمی رد میشوند ، یا حداقل به طور جدی مورد سوال قرار میگیرند . همانطور که کارل Popper تاکید میکند که یک وحدت از روش در همه تعمیم یا علوم نظری وجود دارد - تاکید میکند ، هر فرضیه علمی باید آزمایش شود ، و روش برای آزمایش آن ، بررسی شرایطی است که در آن نگهداشته نمیشود . برای راضی کردن خود با مدارک مطلوب کافی نیست ؛ شخص باید در حال جستجوی همه زمان برای مدارک نامطلوب باشد . علاوه بر این ، اگر فرضیه واقعا ً علمی باشد ، باید قبل از اینکه چه چیزی به عنوان مدرک نامطلوب حساب شود مشخص شود ؛ شرایطی که در آن فرضیه باید رها شود ، یا حداقل اصلاحشده ، باید دقیقا ً مشخص شود . در شرایط ایدهآل این امکان وجود دارد که یک آزمایش حیاتی طراحی کنیم که به طور قطعی یک فرضیه را آزمایش کند ؛ آزمایش Michelson - Morely که نظریه اتر luminiferous را باطل میکند، چنین آزمایشی بود .
با این حال ، میتوان پرسید که چه شباهتهایی در متافیزیک وجود دارد . دشواری انجام یک تز متافیزیکی دوگانه است . اول ، نظریههای متافیزیکی تمایل دارند به شدت عمومی و به عنوان چنین unspecific باشند . به عنوان مثال آنها اعلام میکنند که هر رویداد دلیلی برای هر رویداد دارد و یا هر تغییر بخشی از فرآیندی است که هدفی را به دنبال دارد . برای پیدا کردن counterexamples از این کلیت ، در هر حساب بسیار دشوار است : چگونه میتوان اطمینان داشت که همه احتمالات مورد بررسی قرار گرفتهاند ؟ با این حال ، یک مشکل دیگر و هنوز جدیتر وجود دارد . این دانشمند ، زمانی که شرایطی را که باید برای فرضیه خود به دست آورد برای اثبات غلط بودن وضع کرد ، هیچ استخوانی در مورد وقوع آنها به دست نمیآورد ؛ معمولا ً موضوع این است که آیا خواندن یک نشانه خاص ثبتنشده است یا خیر ، و این یک سوال ساده از واقعیت است . اما حقیقت برای the ، کاملا ً لغزنده است . جنبههای مختلف جهان هر یک را به روش جداگانه خود میبیند ؛ چیزی که آنها در مورد آن میگیرند ، از مفاهیم متافیزیکی آنها رنگی است . هیچ جسم خنثی از حقایق وجود ندارد که بتوان آن را برای نشان دادن این که یک نظریه متافیزیکی صورت میگیرد ، و این که این گونه است، تلاش برای assimilate متافیزیک به علم باید شکست خورد ، وجود ندارد .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر