دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۵:۱۱ ۸۷۳ بازديد
این دقیقا به این دلیل است که یک بازیگر انگیزههای متفاوتی از یک فرد عادی دارد که میتواند طوری رفتار کند که انگار درد دارد بدون اینکه واقعا این طور باشد. و این به این دلیل است که یک نفر بر این باور است که او باید خونسرد باشد که بتواند درد شدیدی داشته باشد اما رفتار نکند.
مهم است که توجه داشته باشیم که آزمون تورینگ یک تست behaviourist ضعیف است؛ محدودیت فعل و انفعالات متقابل به این معنی است که فرد باید نحوه واکنش دستگاه به انواع دیگر محرکها را نادیده بگیرد. اما هوش ممکن است نه تنها به توانایی صحبت کردن بلکه توانایی تلفیق محتوای زبان در بقیه روانشناسی فرد نیاز داشته باشد - برای مثال، شناسایی اشیا و دخیل کردن در استدلال عملی، تغییر رفتار فرد در نور تغییرات در اعتقادات و ترجیحات فرد. در واقع، تمایز آزمون تورینگ از ایدههای بسیار جدیتر و عمیقتری که Turing در مورد ساخت یک رایانه ارائه میکند، اهمیت دارد؛ این ایدهها نه تنها به رفتار یک سیستم بلکه به این که چگونه این رفتار ممکن است به صورت داخلی تولید شود، در نظر گرفته میشوند. به طور کنایه آمیزی، پیشنهادها تورینگ درباره ماشینها، نمونههایی از behaviourism نبود، بلکه دقیقا به نوعی از نظر فرآیندهای داخلی بودند که behaviourists مایل به اجتناب از آن بودند.
Functionalism
این حقیقت که شرایط ذهنی به نظر میرسد در این گروه بکار گرفته شود، باعث شد که تعدادی از فلاسفه به روشهای فنی تعریف یک مجموعه کامل از جملات فکر کنند. شاید آنها فکر میکردند، کلماتی مانند اعتقاد، میل، فکر، و قصد میتوانند به روشی تعریف شوند که یک فیزیکدان میتواند به طور همزمان جرم، نیرو و انرژی را از نظر یکدیگر و در رابطه با شرایط دیگر تعریف کند. فیلسوف آمریکایی دیوید لوییس (۱۹۴۱ - ۲۰۰۱)از تکنیکی موسوم به "ramsification" (به نام فرانک رمزی)فیلسوف انگلیسی (۱۹۰۳ - ۳۰)استفاده کرد که در آن مجموعهای از شرایط جدید را می توان با اشاره به روابط آنها با یکدیگر و دیگر عبارات قدیمی که قبلا درک شدهاند، تعریف کرد. Ramsification براساس ایدهای بود که در حال حاضر توسط هیلاری Putnam فیلسوف آمریکایی در رابطه با مجموعه حالتهای استاندارد کامپیوتر مورد توجه قرار گرفتهاست. هر حالت در مجموعه از نظر آنچه که ماشین زمانی که یک ورودی را دریافت میکند تعریف میشود؛ به طور خاص، این دستگاه یک خروجی مشخص تولید میکند و در یک مجموعه دیگر از ایالتها عبور میکند. سپس ایالتها میتوانند با هم از نظر الگوهای کلی تولید شده در این روش تعریف شوند.
دولتها از کامپیوترها تنها چیزهایی نیستند که میتوانند تا این حد تعریف شوند؛ اغلب هر ماهیت پیچیده که دارای بخشهایی است که به روشهای خاص عمل میکند. به عنوان مثال، یک carburetor در موتور احتراق داخلی میتواند به گونهای تعریف شود که چگونه جریان بنزین و اکسیژن را به سیلندرهای که در آن ترکیب میشود تنظیم میکند و باعث حرکت پیستون میشود. این قیاس بین حالتهای ذهنی و بخشهای عملکردی ماشینهای پیچیده، انگیزه لازم را برای رویکردهای کارکرد گرایی به منظور درک حالات ذهنی ارایه داد که مباحثات در فلسفه ذهن از دهه ۱۹۶۰ را بر هم میزد.
Functionalism به عنوان یک رویکرد جذاب به چند دلیل به نظر میرسد: (۱)همانطور که قبلا اشاره شد، این تقلیل گرایی را از تعهد chauvinistic به روشهای خاص توصیف میکند، از جمله ماشینها، extraterrestrials، و شاید حتی فرشتگان و ارواح (به این شکل که ممکن است به راحتی کاهش یابد به یک سطح فیزیکی، بدون انکار این که هر تصویر روانی در حقیقت فیزیکی است.
منبع سایت بریتانیایی
مهم است که توجه داشته باشیم که آزمون تورینگ یک تست behaviourist ضعیف است؛ محدودیت فعل و انفعالات متقابل به این معنی است که فرد باید نحوه واکنش دستگاه به انواع دیگر محرکها را نادیده بگیرد. اما هوش ممکن است نه تنها به توانایی صحبت کردن بلکه توانایی تلفیق محتوای زبان در بقیه روانشناسی فرد نیاز داشته باشد - برای مثال، شناسایی اشیا و دخیل کردن در استدلال عملی، تغییر رفتار فرد در نور تغییرات در اعتقادات و ترجیحات فرد. در واقع، تمایز آزمون تورینگ از ایدههای بسیار جدیتر و عمیقتری که Turing در مورد ساخت یک رایانه ارائه میکند، اهمیت دارد؛ این ایدهها نه تنها به رفتار یک سیستم بلکه به این که چگونه این رفتار ممکن است به صورت داخلی تولید شود، در نظر گرفته میشوند. به طور کنایه آمیزی، پیشنهادها تورینگ درباره ماشینها، نمونههایی از behaviourism نبود، بلکه دقیقا به نوعی از نظر فرآیندهای داخلی بودند که behaviourists مایل به اجتناب از آن بودند.
Functionalism
این حقیقت که شرایط ذهنی به نظر میرسد در این گروه بکار گرفته شود، باعث شد که تعدادی از فلاسفه به روشهای فنی تعریف یک مجموعه کامل از جملات فکر کنند. شاید آنها فکر میکردند، کلماتی مانند اعتقاد، میل، فکر، و قصد میتوانند به روشی تعریف شوند که یک فیزیکدان میتواند به طور همزمان جرم، نیرو و انرژی را از نظر یکدیگر و در رابطه با شرایط دیگر تعریف کند. فیلسوف آمریکایی دیوید لوییس (۱۹۴۱ - ۲۰۰۱)از تکنیکی موسوم به "ramsification" (به نام فرانک رمزی)فیلسوف انگلیسی (۱۹۰۳ - ۳۰)استفاده کرد که در آن مجموعهای از شرایط جدید را می توان با اشاره به روابط آنها با یکدیگر و دیگر عبارات قدیمی که قبلا درک شدهاند، تعریف کرد. Ramsification براساس ایدهای بود که در حال حاضر توسط هیلاری Putnam فیلسوف آمریکایی در رابطه با مجموعه حالتهای استاندارد کامپیوتر مورد توجه قرار گرفتهاست. هر حالت در مجموعه از نظر آنچه که ماشین زمانی که یک ورودی را دریافت میکند تعریف میشود؛ به طور خاص، این دستگاه یک خروجی مشخص تولید میکند و در یک مجموعه دیگر از ایالتها عبور میکند. سپس ایالتها میتوانند با هم از نظر الگوهای کلی تولید شده در این روش تعریف شوند.
دولتها از کامپیوترها تنها چیزهایی نیستند که میتوانند تا این حد تعریف شوند؛ اغلب هر ماهیت پیچیده که دارای بخشهایی است که به روشهای خاص عمل میکند. به عنوان مثال، یک carburetor در موتور احتراق داخلی میتواند به گونهای تعریف شود که چگونه جریان بنزین و اکسیژن را به سیلندرهای که در آن ترکیب میشود تنظیم میکند و باعث حرکت پیستون میشود. این قیاس بین حالتهای ذهنی و بخشهای عملکردی ماشینهای پیچیده، انگیزه لازم را برای رویکردهای کارکرد گرایی به منظور درک حالات ذهنی ارایه داد که مباحثات در فلسفه ذهن از دهه ۱۹۶۰ را بر هم میزد.
Functionalism به عنوان یک رویکرد جذاب به چند دلیل به نظر میرسد: (۱)همانطور که قبلا اشاره شد، این تقلیل گرایی را از تعهد chauvinistic به روشهای خاص توصیف میکند، از جمله ماشینها، extraterrestrials، و شاید حتی فرشتگان و ارواح (به این شکل که ممکن است به راحتی کاهش یابد به یک سطح فیزیکی، بدون انکار این که هر تصویر روانی در حقیقت فیزیکی است.
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر