یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۳:۴۶ ۸۷۲ بازديد
سه نظریه برجسته توسعه انسانی در قرن بیستم پدیدار شد که هر کدام جنبههای مختلف رشد روانی را بیان میکردند. به نظر میرسد که این تئوریها و نظریههای دیگر نه از نظر منطقی سخت و نه قادر به توضیح رشد عقلانی و احساسی در چارچوب مشابه هستند . تحقیقات در این زمینه , توصیفی است , زیرا روانشناسی رشد فاقد یک شبکه فشرده از گزارههای نظری که به گونهای قابلاتکا , توضیحات رضایتبخشی را میدهند , ندارد .
نظریههای روانکاوی
نظریههای روانکاوی فروید , متاثر از نظریه تکامل و مفهوم فیزیکی انرژی در سیستم عصبی مرکزی بودند . فرضیه اصلی فروید این بود که هر کودک با منبع انرژی بنیادین روانشناختی به نام میل جنسی متولد میشود . علاوه بر این , میل جنسی هر کودک به طور مداوم بر بخشهای مختلف بدن ( علاوه بر افراد و اشیا ) در مسیر رشد عاطفی او متمرکز میشود . در طول سال اول بعد از زایمان , میل جنسی در ابتدا بر روی دهان و فعالیتهای آن متمرکز میشود ; پرستاری کودک را قادر میسازد تا خشنودی را از طریق کاهش لذت بخش در منطقه دهان به دست آورد . فروید این مرحله شفاهی توسعه را خواند . در طول سال دوم , گفته میشود که منبع تحریک به ناحیه مقعد منتقل میشود و شروع آموزش دستشویی منجر به افزایش میل جنسی در عملکردهای مقعدی میشود . فروید این دوره توسعه را مرحله مقعدی نامیدند . در طول مدت سه تا شش سال , توجه کودک به احساسات اندامهای جنسی معطوف شدهاست و فروید این مرحله را مرحله حذفی نامید . شش سال قبل از بلوغ , مرحله نهفتگی نامیده میشود . در طول مرحله نهایی توسعه , ارضای کامل به دنبال یک رابطه عاشقانه با جنس مخالف با یکدیگر است . فروید بر این باور است که مشکلات عاطفی بزرگسال ناشی از محرومیت یا خشنودی بیش از حد در طول مراحل دهانی , مقعدی یا دهانی است . کودکی که در یکی از این مراحل ثابت شدهاست علایم عصبی خاصی مانند اضطراب را نشان میدهد .
فروید نظریهای موثر درباره ساختار شخصیت ارائه داد . به گفته او , یک ساختار ذهنی کاملا ً ناخود آگاه به نام نهاد شامل یک فرد ذاتی , محرک ارثی و نیروهای غریزی است و با انرژی روانی پایه او ارتباط نزدیکی دارد . در دوران کودکی و کودکی , ضمیر , که بخش واقعیت محور شخصیت است , برای تعادل و مکمل کردن نهاد توسعه مییابد . ضمیر از انواع فرآیندهای ذهنی آگاه و ناخودآگاه استفاده میکند تا در عین حال سعی در حفظ آسودگی فردی در ارتباط با محیط داشته باشد . اگر چه انگیزههای id به طور مداوم به سمت به دست آوردن خشنودی آنی از محرکهای اصلی غریزی ( جنسیت , علاقه , پرخاشگری , صیانت نفس ) هدایت میشوند , کارکردهای ضمیر برای تعیین حدود این فرآیند اعمال میشوند . در زبان فروید , همانطور که کودک رشد میکند , اصل واقعیت به تدریج اصل لذت را کنترل میکند ; کودک یاد میگیرد که محیط همیشه به ارضای آنی اجازه نمیدهد . بنا به گفته فروید , رشد کودک در وهله اول نگران ظهور کارکردهای ضمیر است , که مسئول هدایت ترشح محرکهای اساسی و کنترل عملکردهای ذهنی و ادراکی در فرآیند مذاکره با دنیای خارج است .
اگرچه فروید سهم زیادی در نظریه روانشناسی داشت - به ویژه در مفهوم ناخودآگاه و انگیزهها - مفاهیم دقیق او را نمیتوان از طریق آزمایشهای علمی و مشاهدات تجربی تایید کرد . اما تمرکز او بر رشد عاطفی در اوایل دوران کودکی حتی تحتتاثیر مکاتب فکری بود که نظریات او را رد میکردند .
منبع سایت بریتانیایی
نظریههای روانکاوی
نظریههای روانکاوی فروید , متاثر از نظریه تکامل و مفهوم فیزیکی انرژی در سیستم عصبی مرکزی بودند . فرضیه اصلی فروید این بود که هر کودک با منبع انرژی بنیادین روانشناختی به نام میل جنسی متولد میشود . علاوه بر این , میل جنسی هر کودک به طور مداوم بر بخشهای مختلف بدن ( علاوه بر افراد و اشیا ) در مسیر رشد عاطفی او متمرکز میشود . در طول سال اول بعد از زایمان , میل جنسی در ابتدا بر روی دهان و فعالیتهای آن متمرکز میشود ; پرستاری کودک را قادر میسازد تا خشنودی را از طریق کاهش لذت بخش در منطقه دهان به دست آورد . فروید این مرحله شفاهی توسعه را خواند . در طول سال دوم , گفته میشود که منبع تحریک به ناحیه مقعد منتقل میشود و شروع آموزش دستشویی منجر به افزایش میل جنسی در عملکردهای مقعدی میشود . فروید این دوره توسعه را مرحله مقعدی نامیدند . در طول مدت سه تا شش سال , توجه کودک به احساسات اندامهای جنسی معطوف شدهاست و فروید این مرحله را مرحله حذفی نامید . شش سال قبل از بلوغ , مرحله نهفتگی نامیده میشود . در طول مرحله نهایی توسعه , ارضای کامل به دنبال یک رابطه عاشقانه با جنس مخالف با یکدیگر است . فروید بر این باور است که مشکلات عاطفی بزرگسال ناشی از محرومیت یا خشنودی بیش از حد در طول مراحل دهانی , مقعدی یا دهانی است . کودکی که در یکی از این مراحل ثابت شدهاست علایم عصبی خاصی مانند اضطراب را نشان میدهد .
فروید نظریهای موثر درباره ساختار شخصیت ارائه داد . به گفته او , یک ساختار ذهنی کاملا ً ناخود آگاه به نام نهاد شامل یک فرد ذاتی , محرک ارثی و نیروهای غریزی است و با انرژی روانی پایه او ارتباط نزدیکی دارد . در دوران کودکی و کودکی , ضمیر , که بخش واقعیت محور شخصیت است , برای تعادل و مکمل کردن نهاد توسعه مییابد . ضمیر از انواع فرآیندهای ذهنی آگاه و ناخودآگاه استفاده میکند تا در عین حال سعی در حفظ آسودگی فردی در ارتباط با محیط داشته باشد . اگر چه انگیزههای id به طور مداوم به سمت به دست آوردن خشنودی آنی از محرکهای اصلی غریزی ( جنسیت , علاقه , پرخاشگری , صیانت نفس ) هدایت میشوند , کارکردهای ضمیر برای تعیین حدود این فرآیند اعمال میشوند . در زبان فروید , همانطور که کودک رشد میکند , اصل واقعیت به تدریج اصل لذت را کنترل میکند ; کودک یاد میگیرد که محیط همیشه به ارضای آنی اجازه نمیدهد . بنا به گفته فروید , رشد کودک در وهله اول نگران ظهور کارکردهای ضمیر است , که مسئول هدایت ترشح محرکهای اساسی و کنترل عملکردهای ذهنی و ادراکی در فرآیند مذاکره با دنیای خارج است .
اگرچه فروید سهم زیادی در نظریه روانشناسی داشت - به ویژه در مفهوم ناخودآگاه و انگیزهها - مفاهیم دقیق او را نمیتوان از طریق آزمایشهای علمی و مشاهدات تجربی تایید کرد . اما تمرکز او بر رشد عاطفی در اوایل دوران کودکی حتی تحتتاثیر مکاتب فکری بود که نظریات او را رد میکردند .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر