یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۵:۴۵ ۸۶۵ بازديد
آرمانگرایی
دکارت و کانت هر دو طرفدار دوگانگی متافیزیکی بودند , هر چند که آنها روش خود را به طور جالبی به شیوههای مختلف انجام میدادند . بسیاری از متفکران , با این حال , این دوگانگی را در خود احساس میکنند ; آنها به دنبال یک اصل واحد هستند که با آن به هر چیزی که وجود دارد , بپردازد . دو گام گسترده وجود دارد که برای شخصی که با یک دوگانگی ذهن و ماده مواجه میشود , باز است و آن را رضایتبخش میداند : او یا میتواند سعی کند نشان دهد که این موضوع به نحوی قابل تقلیل به ذهن است یا بالعکس به دنبال کاهش ذهن به ماده است . اولی راهحل آرمانگرایی , دومی است که مادیگرایی است. آرمانگرایی پیش از این به طول انجامیده و لازم نیست دوباره به آن وارد شود . تنها یک نکته در مورد آن تاکید دارد . همانطور که اشاره شد , اشکال مختلفی از آرمانگرایی وجود دارد . در یک نسخه , این فلسفه معتقد است که هیچ چیز به اندازه ماده وجود ندارد ; آنچه انسان عادی باید مادی باشد , در نظر نزدیکتر , چیزی جز تجربه در ذهن نیست . هیچ چیز جز ذهن و محتوای آنها وجود ندارد ; دنیایی مستقل مادی بیش از یک توهم نیست . این دیدگاه بارکلی است . با این حال , در ایدئالیسم پیچیدهتر هگل , تنها ذهن وجود دارد ; اشیا مادی به یک طریق به همان اندازه واقعی تلقی میشوند . پایاننامه پیش رو این است که جهان باید همان طور که توسط ذهن ایجاد شدهاست , در نظر گرفته شود . روح , برای استفاده از کلام خود , واقعیت بنیادین است و هر چیزی که وجود دارد باید با مراجعه به آن درک شود , چه به صورت مستقیم در اصطلاحات معنوی و چه به عنوان اشاره به روح . ارزش این پایاننامه هر چه که باشد روشن است که اساسا ً از آنچه که بارکلی حفظ کردهاست , متفاوت است . ایدئالیسم به صورت پذیرفته توسط بارکلی تا حد زیادی متکی بر استدلالهایی است که از معرفتشناسی کشیده شدهاست, گرچه به طور رسمی نتایج آن هستیشناسی است , زیرا آنها شکل ادعاها یا انکار وجود را میگیرند . اما هگل چیزی برای گفتن درباره معرفتشناسی نداشت و حتی نگران آن نبود که یک هستیشناسی را مطرح کند . آنچه که او میخواست این بود , نظریهای درباره اصول اولیه بود , یک رساله درباره واژههایی که برای درک دنیا . در نتیجه , کاهش هگلی از ماده به ذهن , به نوعی کاهش مییابد . مهم است که این نکته را روشن کنیم , اگر فقط به این دلیل که آن موازی در دکترین رقیب مادیگرایی است .
مادیگرایی
سادهترین شکل مادیگرایی در این ادعا وجود دارد که تنها ماده وجود دارد . با گستاخی میگوید : این ادعای پوچ است , زیرا روشن است که همه نوع چیزها وجود دارند که ماهیت ماده ندارند : افکار و اعداد و موسسات انسانی مواردی هستند . در پرتو این حقایق , این ادعا باید مورد تجدید نظر قرار گیرد تا بگوید که ماده تنها موجود جوهری است و توسل به تمایزات نخستین در آموزه های ارسطو مطرح شدهاست . با توجه به این تبیین , بسیاری از مسائل در کنار ماده وجود دارند , اما همه آنها به عنوان اصلاح ماده به کار میروند . از این رو , نهادهای انسانی شامل الگوهای حرکتی در میان گروههای خاص انسانها هستند و انسان به نوبه خود چیزی جز اجسام پیچیده مادی نیست .
از این مصادیق پیداست که مادیگرایی , یک دکترین بحثبرانگیز است ; همچنین روشن است که واژه کلیدی آن , اصلاح , نیازمند تبیین بیشتر است. برای مثال زمانی گفته میشود که ذهن تغییرات یک ماده اساسی را تغییر میدهد , یعنی چه ? نکته اول و نسبتا ً ساده این است که, مانند کیفیتها و کمیتها , آنها به طور جداگانه وجود ندارند . مگر اینکه جسم مادی وجود داشته باشد, مگر اینکه ذهن وجود داشته باشد, چرا که ذهن وجود دارد که آن را به طور خام در بعضی اجسام مادی پیدا کردهاست .
ذهن برابر با ذهنیت است و ذهنیت به وضوح یک انتزاع است .
منبع سایت بریتانیایی
دکارت و کانت هر دو طرفدار دوگانگی متافیزیکی بودند , هر چند که آنها روش خود را به طور جالبی به شیوههای مختلف انجام میدادند . بسیاری از متفکران , با این حال , این دوگانگی را در خود احساس میکنند ; آنها به دنبال یک اصل واحد هستند که با آن به هر چیزی که وجود دارد , بپردازد . دو گام گسترده وجود دارد که برای شخصی که با یک دوگانگی ذهن و ماده مواجه میشود , باز است و آن را رضایتبخش میداند : او یا میتواند سعی کند نشان دهد که این موضوع به نحوی قابل تقلیل به ذهن است یا بالعکس به دنبال کاهش ذهن به ماده است . اولی راهحل آرمانگرایی , دومی است که مادیگرایی است. آرمانگرایی پیش از این به طول انجامیده و لازم نیست دوباره به آن وارد شود . تنها یک نکته در مورد آن تاکید دارد . همانطور که اشاره شد , اشکال مختلفی از آرمانگرایی وجود دارد . در یک نسخه , این فلسفه معتقد است که هیچ چیز به اندازه ماده وجود ندارد ; آنچه انسان عادی باید مادی باشد , در نظر نزدیکتر , چیزی جز تجربه در ذهن نیست . هیچ چیز جز ذهن و محتوای آنها وجود ندارد ; دنیایی مستقل مادی بیش از یک توهم نیست . این دیدگاه بارکلی است . با این حال , در ایدئالیسم پیچیدهتر هگل , تنها ذهن وجود دارد ; اشیا مادی به یک طریق به همان اندازه واقعی تلقی میشوند . پایاننامه پیش رو این است که جهان باید همان طور که توسط ذهن ایجاد شدهاست , در نظر گرفته شود . روح , برای استفاده از کلام خود , واقعیت بنیادین است و هر چیزی که وجود دارد باید با مراجعه به آن درک شود , چه به صورت مستقیم در اصطلاحات معنوی و چه به عنوان اشاره به روح . ارزش این پایاننامه هر چه که باشد روشن است که اساسا ً از آنچه که بارکلی حفظ کردهاست , متفاوت است . ایدئالیسم به صورت پذیرفته توسط بارکلی تا حد زیادی متکی بر استدلالهایی است که از معرفتشناسی کشیده شدهاست, گرچه به طور رسمی نتایج آن هستیشناسی است , زیرا آنها شکل ادعاها یا انکار وجود را میگیرند . اما هگل چیزی برای گفتن درباره معرفتشناسی نداشت و حتی نگران آن نبود که یک هستیشناسی را مطرح کند . آنچه که او میخواست این بود , نظریهای درباره اصول اولیه بود , یک رساله درباره واژههایی که برای درک دنیا . در نتیجه , کاهش هگلی از ماده به ذهن , به نوعی کاهش مییابد . مهم است که این نکته را روشن کنیم , اگر فقط به این دلیل که آن موازی در دکترین رقیب مادیگرایی است .
مادیگرایی
سادهترین شکل مادیگرایی در این ادعا وجود دارد که تنها ماده وجود دارد . با گستاخی میگوید : این ادعای پوچ است , زیرا روشن است که همه نوع چیزها وجود دارند که ماهیت ماده ندارند : افکار و اعداد و موسسات انسانی مواردی هستند . در پرتو این حقایق , این ادعا باید مورد تجدید نظر قرار گیرد تا بگوید که ماده تنها موجود جوهری است و توسل به تمایزات نخستین در آموزه های ارسطو مطرح شدهاست . با توجه به این تبیین , بسیاری از مسائل در کنار ماده وجود دارند , اما همه آنها به عنوان اصلاح ماده به کار میروند . از این رو , نهادهای انسانی شامل الگوهای حرکتی در میان گروههای خاص انسانها هستند و انسان به نوبه خود چیزی جز اجسام پیچیده مادی نیست .
از این مصادیق پیداست که مادیگرایی , یک دکترین بحثبرانگیز است ; همچنین روشن است که واژه کلیدی آن , اصلاح , نیازمند تبیین بیشتر است. برای مثال زمانی گفته میشود که ذهن تغییرات یک ماده اساسی را تغییر میدهد , یعنی چه ? نکته اول و نسبتا ً ساده این است که, مانند کیفیتها و کمیتها , آنها به طور جداگانه وجود ندارند . مگر اینکه جسم مادی وجود داشته باشد, مگر اینکه ذهن وجود داشته باشد, چرا که ذهن وجود دارد که آن را به طور خام در بعضی اجسام مادی پیدا کردهاست .
ذهن برابر با ذهنیت است و ذهنیت به وضوح یک انتزاع است .
منبع سایت بریتانیایی
- ۱ ۰
- ۰ نظر