یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۵:۴۰ ۸۳۳ بازديد
کار تحلیلی در اینجا وجود دارد که فیلسوفان انتقادی هنوز خود را مورد خطاب قرار میدهند .
اصول سازماندهنده طبیعت
در ارتباط با این پرسشها به پرسشهای مطرحشده درباره اصول سازماندهنده طبیعت پرداخته میشود . گفته شدهاس طبیعت حوزهای است که در آن انواع مختلف اشیا در تلاش برای تحقق بخشیدن به شکل خاص خود هستند ; هدف , هر چند هدف آشکار نیست , بر آن حاکم است . ارسطو کاملا ً نسبت به آنچه در حال حاضر به عنوان جنبههای فیزیکی و شیمیایی جهان شناخته میشود حساس نیست , اما او آنها را به عنوان تابعی از جنبه زیستی تلقی کرد , به گونهای که متفکران مدرن جای شگفتی دارند . حتی چهار عنصر زمین , هوا , آتش و آب توسط او دیده میشدند که هر یک به دنبال مکان طبیعی خود در کیهان بودند . تفاوت بین این دیدگاه و مورد علاقه دکارت به سختی قابلتشخیص بود . بنا به گفته دکارت , طبیعت یک موجود زنده نیست , بلکه یک مکانیزم است; همه چیز در آن , از جمله انسان و بدن انسان , گرچه نه از جمله ذهن انسان , باید بر روی اصول مکانیکی درک شود . در گرفتن این خط , دکارت از روشی از تفکر که در علم فیزیک جدید توسط گالیله در آغاز قرن بیستم ایجاد شده بود, پشتیبانی میکرد و این موضوع در فکر نیوتن بود . خود دکارت بیش از اندازه اصیل نبود , زیرا معتقد بود که ذهن با اصول خاص خود اداره میشود ; با این حال , بدون شک این اندیشه را تشویق میکرد , که اغلب در زمان عصر روشنگری مورد بحث قرار میگرفت , که زندگی ذهنی به همان اندازه با دنیای فیزیکی باید به صورت مکانیکی باشد . این موقعیتی بود که اعتبار آن در سطح نظری کانت با اکراه پذیرفته شد, و تنها سعی داشت لبه آن را با دوگانگی نظریه و عمل تغییر دهد . همه چیز در طبیعت , از جمله رفتار انسانی , منوط به تعیین علی بود . با این حال , وقار و یگانگی انسان را می توان به خاطر این حقیقت حفظ کرد که در عمل , انسان با اندیشیدن به خود به عنوان بخشی از دنیایی از ارواح آزاد , خود را بالا برد .
کانت همچنین اندیشههای جالبی در مورد پدیدههای زنده ایجاد کرد . انعکاس مفهوم یک موجود زنده او را متقاعد کرده بود که وجود چنین چیزی هرگز نمیتواند به طور رضایتبخش در شرایط مکانیکی به حساب آید ; امید بیهودهای بود که روزی در آینده , نیوتن از زیستشناسی قادر به توضیح مکانیکی تولید مثل یک تکه علف باشد . برای قضاوت و یا سخن گفتن از پدیدههای آلی , یک اصل خاص تقاضا شده بود که به جای آنکه مکانیکی باشد , علیت غایی بود . اما کانت از اجازه دادن به این اصل امتناع کرد . او گفت که آن متعلق به " قضاوت انعکاسی " بود و در نتیجه در کنار اصول شناخت که در علوم فیزیکی بسیار مهم بود رتبه نداشت . مردان باید به اصول اخلاقی متوسل شوند تا از چیزهای زنده سخن بگویند , اما نباید تصور کنند که این نوع توسل به آنها امکان میدهد که هستی و رفتار خود را در هر مفهوم دقیق بیان کنند . آنها فقط به چیزی که میتوانند تولید کنند , و آنچه میتوانند تولید کنند , ماشین هستند , نه موجودات زنده . بسیاری از اظهارات مشروح کانت در مورد این موضوع , در پرتو پیشرفتهای علمی بعدی , منسوخ به نظر میرسد ; با این حال , مسالهای که او مطرح کرد هنوز موضوع بحث جدی در میان زیست شناسان ذهن فلسفی است . تاکید او بر یگانگی مفهوم یک موجود زنده , که میگوید تنها به زبان اهداف و مقاصد به طور ناقص توضیح داده شدهاست , بسیار ارزشمند است .
منبع سایت بریتانیایی
اصول سازماندهنده طبیعت
در ارتباط با این پرسشها به پرسشهای مطرحشده درباره اصول سازماندهنده طبیعت پرداخته میشود . گفته شدهاس طبیعت حوزهای است که در آن انواع مختلف اشیا در تلاش برای تحقق بخشیدن به شکل خاص خود هستند ; هدف , هر چند هدف آشکار نیست , بر آن حاکم است . ارسطو کاملا ً نسبت به آنچه در حال حاضر به عنوان جنبههای فیزیکی و شیمیایی جهان شناخته میشود حساس نیست , اما او آنها را به عنوان تابعی از جنبه زیستی تلقی کرد , به گونهای که متفکران مدرن جای شگفتی دارند . حتی چهار عنصر زمین , هوا , آتش و آب توسط او دیده میشدند که هر یک به دنبال مکان طبیعی خود در کیهان بودند . تفاوت بین این دیدگاه و مورد علاقه دکارت به سختی قابلتشخیص بود . بنا به گفته دکارت , طبیعت یک موجود زنده نیست , بلکه یک مکانیزم است; همه چیز در آن , از جمله انسان و بدن انسان , گرچه نه از جمله ذهن انسان , باید بر روی اصول مکانیکی درک شود . در گرفتن این خط , دکارت از روشی از تفکر که در علم فیزیک جدید توسط گالیله در آغاز قرن بیستم ایجاد شده بود, پشتیبانی میکرد و این موضوع در فکر نیوتن بود . خود دکارت بیش از اندازه اصیل نبود , زیرا معتقد بود که ذهن با اصول خاص خود اداره میشود ; با این حال , بدون شک این اندیشه را تشویق میکرد , که اغلب در زمان عصر روشنگری مورد بحث قرار میگرفت , که زندگی ذهنی به همان اندازه با دنیای فیزیکی باید به صورت مکانیکی باشد . این موقعیتی بود که اعتبار آن در سطح نظری کانت با اکراه پذیرفته شد, و تنها سعی داشت لبه آن را با دوگانگی نظریه و عمل تغییر دهد . همه چیز در طبیعت , از جمله رفتار انسانی , منوط به تعیین علی بود . با این حال , وقار و یگانگی انسان را می توان به خاطر این حقیقت حفظ کرد که در عمل , انسان با اندیشیدن به خود به عنوان بخشی از دنیایی از ارواح آزاد , خود را بالا برد .
کانت همچنین اندیشههای جالبی در مورد پدیدههای زنده ایجاد کرد . انعکاس مفهوم یک موجود زنده او را متقاعد کرده بود که وجود چنین چیزی هرگز نمیتواند به طور رضایتبخش در شرایط مکانیکی به حساب آید ; امید بیهودهای بود که روزی در آینده , نیوتن از زیستشناسی قادر به توضیح مکانیکی تولید مثل یک تکه علف باشد . برای قضاوت و یا سخن گفتن از پدیدههای آلی , یک اصل خاص تقاضا شده بود که به جای آنکه مکانیکی باشد , علیت غایی بود . اما کانت از اجازه دادن به این اصل امتناع کرد . او گفت که آن متعلق به " قضاوت انعکاسی " بود و در نتیجه در کنار اصول شناخت که در علوم فیزیکی بسیار مهم بود رتبه نداشت . مردان باید به اصول اخلاقی متوسل شوند تا از چیزهای زنده سخن بگویند , اما نباید تصور کنند که این نوع توسل به آنها امکان میدهد که هستی و رفتار خود را در هر مفهوم دقیق بیان کنند . آنها فقط به چیزی که میتوانند تولید کنند , و آنچه میتوانند تولید کنند , ماشین هستند , نه موجودات زنده . بسیاری از اظهارات مشروح کانت در مورد این موضوع , در پرتو پیشرفتهای علمی بعدی , منسوخ به نظر میرسد ; با این حال , مسالهای که او مطرح کرد هنوز موضوع بحث جدی در میان زیست شناسان ذهن فلسفی است . تاکید او بر یگانگی مفهوم یک موجود زنده , که میگوید تنها به زبان اهداف و مقاصد به طور ناقص توضیح داده شدهاست , بسیار ارزشمند است .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر