دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۴:۱۰ ۷۸۸ بازديد
چند سال بعد ، Sternberg یک رویکرد جایگزین را پیشنهاد داد که میتواند رابطه ضعیف بین وظایف شناختی و نمرات آزمون psychometric را حل کند. او استدلال کرد که هانت و همکارانش برای انجام وظایفی که به فرآیندهای شناختی سطح پایین محدود بودند تست شدهاند . بااینکه ممکن است چنین فرآیندهایی در هوش شرکت داشته باشند، Sternberg ادعا کرد که آنها بیشتر محیطی هستند تا مرکزی . او توصیه کرد که روان شناسان وظایف پیدا شده بر روی تستهای هوش را مطالعه کنند و سپس فرآیندهای ذهنی و استراتژیهای مورد استفاده برای انجام این وظایف را شناسایی کنند .
Sternberg مطالعه خود را با قیاسهای ذکر شده آغاز کرد : " او تعیین میکند که راهحل این قیاس نیاز به مجموعهای از فرایندهای شناختی جزیی دارد ( به عنوان مثال ، بازیابی از ویژگیهای حافظه ، وکیل ، مشتری ، و غیره ) ؛ اجرای این رابطه برای ایجاد یک تکمیل ( به عنوان مثال ، درک اینکه شخصی که یک پزشک خدمات حرفهای را ارائه میکند یک بیمار است ) ؛ و سپس پاسخ میدهد . با استفاده از تکنیکهای مدلسازی ریاضی برای دادههای زمان واکنش ، Sternberg اجزای پردازش اطلاعات را جدا کرد . او مشخص کرد که آیا هر سوژه آزمایشی ، در واقع ، از این فرایندها استفاده میکند ، چگونگی ترکیب این فرایندها ، چه مدت طول کشیده ، و چگونه هر فرآیند در معرض اشتباه است . Sternberg بعدا ً نشان داد که همان فرآیندهای شناختی در طیف گستردهای از وظایف فکری دخیل هستند . او متعاقبا ً به این نتیجه رسید که این فرایندها و سایر فرایندهای مربوطه بر روی آزمونهای هوش هستند .
یک رویکرد متفاوت در کار روانشناس بریتانیایی ، یان Deary ، در میان دیگران گرفته شد . او استدلال کرد که زمان بازرسی ابزار بسیار مفیدی برای اندازهگیری هوش است . تصور میشود که تفاوتهای فردی در هوش ممکن است بخشی از تفاوت نرخ دریافت و پردازش اطلاعات محرک ساده باشد . در مرحله بازرسی زمان بازرسی ، فرد به دو خط عمودی از طول نابرابر نگاه میکند و از آنها خواسته میشود تا تشخیص دهد کدام یک از دو برابر بیشتر است . زمان بازرسی ، طول زمان معرفی محرک هر فرد به منظور تمیز کردن کدام یک از دو خط طولانیترین زمان است . برخی تحقیقات نشان میدهند که افراد با هوش بیشتری قادر به تشخیص طول خطوط در زمانهای بازرسی کوتاهتر هستند .
دیگر روانشناسان شناختی با ساختن مدلهای کامپیوتری شناخت انسان ، هوش انسان را مورد مطالعه قرار دادهاند . دو رهبر در این زمینه ، دانشمندان کامپیوتر آمریکا آلن Newell و هربرت A بودند . (سیمون ). در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۶۰ ، آنها با کلیف شاو متخصص کامپیوتر کار کردند تا یک مدل کامپیوتری از حل مساله انسانی بسازند . این روش میتواند راهحلهایی برای طیف وسیعی از مشکلات نسبتا ً سازمانیافته ، از جمله دلایل منطقی و مشکلات کلمه ریاضی پیدا کند . این تحقیق براساس روش اکتشافی موسوم به "تجزیه و تحلیل ends " به رهبری Newell و سیمون برای پیشنهاد یک نظریه عمومی حل مساله در سال ۱۹۷۲ انجام شد . ( همچنین به اندیشه : انواع تفکر ) نگاه کنید .)
اکثر مسایلی که توسط Newell و سیمون مورد مطالعه قرار گرفتند ، نسبتا ً خوب ساختار یافته بودند ، که این امکان وجود داشت تا یک سری از مراحل را که از ابتدا تا پایان یک مشکل منجر میشد ، شناسایی کند . محققان دیگر نگران انواع دیگر مشکلات هستند ، از قبیل اینکه چگونه یک متن درک میشود و یا اینکه چطور مردم چیزهایی را که در حال حاضر در هنگام خواندن یک متن میدانند ، به یاد میآورند .
منبع سایت بریتانیایی
Sternberg مطالعه خود را با قیاسهای ذکر شده آغاز کرد : " او تعیین میکند که راهحل این قیاس نیاز به مجموعهای از فرایندهای شناختی جزیی دارد ( به عنوان مثال ، بازیابی از ویژگیهای حافظه ، وکیل ، مشتری ، و غیره ) ؛ اجرای این رابطه برای ایجاد یک تکمیل ( به عنوان مثال ، درک اینکه شخصی که یک پزشک خدمات حرفهای را ارائه میکند یک بیمار است ) ؛ و سپس پاسخ میدهد . با استفاده از تکنیکهای مدلسازی ریاضی برای دادههای زمان واکنش ، Sternberg اجزای پردازش اطلاعات را جدا کرد . او مشخص کرد که آیا هر سوژه آزمایشی ، در واقع ، از این فرایندها استفاده میکند ، چگونگی ترکیب این فرایندها ، چه مدت طول کشیده ، و چگونه هر فرآیند در معرض اشتباه است . Sternberg بعدا ً نشان داد که همان فرآیندهای شناختی در طیف گستردهای از وظایف فکری دخیل هستند . او متعاقبا ً به این نتیجه رسید که این فرایندها و سایر فرایندهای مربوطه بر روی آزمونهای هوش هستند .
یک رویکرد متفاوت در کار روانشناس بریتانیایی ، یان Deary ، در میان دیگران گرفته شد . او استدلال کرد که زمان بازرسی ابزار بسیار مفیدی برای اندازهگیری هوش است . تصور میشود که تفاوتهای فردی در هوش ممکن است بخشی از تفاوت نرخ دریافت و پردازش اطلاعات محرک ساده باشد . در مرحله بازرسی زمان بازرسی ، فرد به دو خط عمودی از طول نابرابر نگاه میکند و از آنها خواسته میشود تا تشخیص دهد کدام یک از دو برابر بیشتر است . زمان بازرسی ، طول زمان معرفی محرک هر فرد به منظور تمیز کردن کدام یک از دو خط طولانیترین زمان است . برخی تحقیقات نشان میدهند که افراد با هوش بیشتری قادر به تشخیص طول خطوط در زمانهای بازرسی کوتاهتر هستند .
دیگر روانشناسان شناختی با ساختن مدلهای کامپیوتری شناخت انسان ، هوش انسان را مورد مطالعه قرار دادهاند . دو رهبر در این زمینه ، دانشمندان کامپیوتر آمریکا آلن Newell و هربرت A بودند . (سیمون ). در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۶۰ ، آنها با کلیف شاو متخصص کامپیوتر کار کردند تا یک مدل کامپیوتری از حل مساله انسانی بسازند . این روش میتواند راهحلهایی برای طیف وسیعی از مشکلات نسبتا ً سازمانیافته ، از جمله دلایل منطقی و مشکلات کلمه ریاضی پیدا کند . این تحقیق براساس روش اکتشافی موسوم به "تجزیه و تحلیل ends " به رهبری Newell و سیمون برای پیشنهاد یک نظریه عمومی حل مساله در سال ۱۹۷۲ انجام شد . ( همچنین به اندیشه : انواع تفکر ) نگاه کنید .)
اکثر مسایلی که توسط Newell و سیمون مورد مطالعه قرار گرفتند ، نسبتا ً خوب ساختار یافته بودند ، که این امکان وجود داشت تا یک سری از مراحل را که از ابتدا تا پایان یک مشکل منجر میشد ، شناسایی کند . محققان دیگر نگران انواع دیگر مشکلات هستند ، از قبیل اینکه چگونه یک متن درک میشود و یا اینکه چطور مردم چیزهایی را که در حال حاضر در هنگام خواندن یک متن میدانند ، به یاد میآورند .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر