دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۴:۰۹ ۸۸۳ بازديد
برای مثال , زمانی که کسی آزمایش استدلال ریاضی را انجام میدهد , عملکرد او در آزمون به یک عامل کلی نیاز دارد که در تمام آزمونها ( g ) مشترک است و یک عامل خاص که مربوط به هر نوع عملیات ذهنی است , به صورت مجزا از دیگر انواع تفکر مورد نیاز است . اما دقیقا ً چیست ? هر چه باشد, دادن چیزی به نام درک آنچه هست یکسان نیست . اسپیرمن نمیدانست که عامل کلی چه بود , اما او پیشنهاد کرد که این چیزی شبیه " انرژی روانی " باشد . "
روانشناس آمریکایی با نظریه اسپیرمن مخالفت کرد و به جای آن استدلال کرد که هفت عامل وجود دارد که به عنوان " تواناییهای ذهنی اولیه " شناخته میشود . " این هفت توانایی عبارتند از درک کلامی ( مانند درگیر در دانش واژگان و در خواندن ) , شیوایی شفاهی ( به عنوان دخیل در تکمیل یک سری تعداد یا پیشبینی آینده براساس تجربیات گذشته ) , حافظه ( به عنوان دخیل در تکمیل یک سری یا پیشبینی آینده براساس تجربیات گذشته ), و سرعت ادراکی ( به عنوان مثال در بازخوانی و بازخوانی سریع اشتباهات در یک متن ) .
گرچه بحث بین اسپیرمن و امت حلنشده باقی ماندهاست , دیگر روانشناسان - مانند فیلیپ ای کانادایی . ورنون و ریموند بی . کتل - پیشنهاد دادند که هر دو از جهات صحیح هستند . عمو ورنون و کتل از تواناییهای فکری به عنوان سلسله مراتبی استفاده کردند که در بالای سلسلهمراتب قرار داشت . اما در زیر g سطح توانایی کم شدن تدریجی , پایان دادن به تواناییهای خاص تعیینشده توسط اسپیرمن است . برای مثال , کتل به تواناییها اشاره کرد : ساختار , رشد و عمل آنها , که توانایی عمومی را میتوان به دو نوع دیگر تقسیم کرد , " سیالی " و " متبلور " . " تواناییهای سیال عبارت است از توانایی حل مساله و مساله که با تستهایی مانند قیاس , طبقهبندیها , و پیمایش سری اندازهگیری میشوند . توانایی متبلور شده, که تصور میشود از تواناییهای سیال مشتق میشود , شامل واژگان , اطلاعات عمومی و دانش در مورد زمینههای خاص است . روانشناس آمریکایی جان آل . شاخ اشاره میکند که توانایی متبلور شده در طول عمر یک فرد کمابیش افزایش مییابد , در حالی که تواناییهای سیال در سالهای قبل افزایش و در دورههای بعد کاهش مییابند.
بیشتر روانشناسان بر این عقیده بودند که زیر مجموعهای از تواناییها بسیار محدود است , اما همگی قبول نکردند که بخش فرعی باید سلسله مراتبی باشد . روانشناس آمریکایی , پل گیل فورد , یک نظریه مبتنی بر ساختار را پیشنهاد کرد که در نسخههای قبلی خود تواناییهای زبانی را فرض کرده بود. با توجه به ماهیت هوش انسانی , این تواناییها به پنج نوع فعالیت , چهار نوع محتوا و شش نوع محصول تقسیم میشوند . این جنبهها میتوانند به شکلهای مختلفی ترکیب شوند تا قابلیتهای جداگانهای را شکل دهند . نمونهای از چنین توانایی , شناخت ( عملکرد ) روابط معنایی ( محصول ) است که در شناسایی رابطه بین وکیل و مشتری در مساله تشبیه بالا ( وکیل به عنوان پزشک ) دخیل است . بعدها فورد تعداد تواناییهای پیشنهادی خود را افزایش داد .
در نهایت مشخص شد که مشکلات جدی با رویکرد اساسی به نظریه روانسنجی وجود دارد . جنبشی که با فرض یک توانایی مهم در یکی از جلوههای اصلی آن آغاز شده بود, به رسمیت شناخته شد . علاوه بر این , متخصصان ( به عنوان شاغلان تحلیل عاملی ) ابزارهای علمی برای حل اختلافات خود نداشتند . هر روشی که بتواند از آن پشتیبانی کند , تا حدودی مظنون به نظر میرسید .
منبع سایت بریتانیایی
روانشناس آمریکایی با نظریه اسپیرمن مخالفت کرد و به جای آن استدلال کرد که هفت عامل وجود دارد که به عنوان " تواناییهای ذهنی اولیه " شناخته میشود . " این هفت توانایی عبارتند از درک کلامی ( مانند درگیر در دانش واژگان و در خواندن ) , شیوایی شفاهی ( به عنوان دخیل در تکمیل یک سری تعداد یا پیشبینی آینده براساس تجربیات گذشته ) , حافظه ( به عنوان دخیل در تکمیل یک سری یا پیشبینی آینده براساس تجربیات گذشته ), و سرعت ادراکی ( به عنوان مثال در بازخوانی و بازخوانی سریع اشتباهات در یک متن ) .
گرچه بحث بین اسپیرمن و امت حلنشده باقی ماندهاست , دیگر روانشناسان - مانند فیلیپ ای کانادایی . ورنون و ریموند بی . کتل - پیشنهاد دادند که هر دو از جهات صحیح هستند . عمو ورنون و کتل از تواناییهای فکری به عنوان سلسله مراتبی استفاده کردند که در بالای سلسلهمراتب قرار داشت . اما در زیر g سطح توانایی کم شدن تدریجی , پایان دادن به تواناییهای خاص تعیینشده توسط اسپیرمن است . برای مثال , کتل به تواناییها اشاره کرد : ساختار , رشد و عمل آنها , که توانایی عمومی را میتوان به دو نوع دیگر تقسیم کرد , " سیالی " و " متبلور " . " تواناییهای سیال عبارت است از توانایی حل مساله و مساله که با تستهایی مانند قیاس , طبقهبندیها , و پیمایش سری اندازهگیری میشوند . توانایی متبلور شده, که تصور میشود از تواناییهای سیال مشتق میشود , شامل واژگان , اطلاعات عمومی و دانش در مورد زمینههای خاص است . روانشناس آمریکایی جان آل . شاخ اشاره میکند که توانایی متبلور شده در طول عمر یک فرد کمابیش افزایش مییابد , در حالی که تواناییهای سیال در سالهای قبل افزایش و در دورههای بعد کاهش مییابند.
بیشتر روانشناسان بر این عقیده بودند که زیر مجموعهای از تواناییها بسیار محدود است , اما همگی قبول نکردند که بخش فرعی باید سلسله مراتبی باشد . روانشناس آمریکایی , پل گیل فورد , یک نظریه مبتنی بر ساختار را پیشنهاد کرد که در نسخههای قبلی خود تواناییهای زبانی را فرض کرده بود. با توجه به ماهیت هوش انسانی , این تواناییها به پنج نوع فعالیت , چهار نوع محتوا و شش نوع محصول تقسیم میشوند . این جنبهها میتوانند به شکلهای مختلفی ترکیب شوند تا قابلیتهای جداگانهای را شکل دهند . نمونهای از چنین توانایی , شناخت ( عملکرد ) روابط معنایی ( محصول ) است که در شناسایی رابطه بین وکیل و مشتری در مساله تشبیه بالا ( وکیل به عنوان پزشک ) دخیل است . بعدها فورد تعداد تواناییهای پیشنهادی خود را افزایش داد .
در نهایت مشخص شد که مشکلات جدی با رویکرد اساسی به نظریه روانسنجی وجود دارد . جنبشی که با فرض یک توانایی مهم در یکی از جلوههای اصلی آن آغاز شده بود, به رسمیت شناخته شد . علاوه بر این , متخصصان ( به عنوان شاغلان تحلیل عاملی ) ابزارهای علمی برای حل اختلافات خود نداشتند . هر روشی که بتواند از آن پشتیبانی کند , تا حدودی مظنون به نظر میرسید .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر