پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳

مثبت

جامع ترین سایت روانشناسی

مثبت

۸۶۱ بازديد
همانطور که آخرین جمله نشان می‌دهد , یک منبع مهم اندیشه ارسطو , انعکاس رشد و انحطاط طبیعی است . ارسطو , که پسر یک پزشک بود , در تاریخ طبیعی پیشتاز بود و تعجب‌آور نیست که او در شرایط زیستی فکر می‌کرد . چیزی که تعجب‌آور است , و به سیستم او علاقه مداومی می‌دهد , میزانی است که در به‌کارگیری ایده‌ها در زمینه‌هایی که از مبدا خود دور هستند , موفق شده‌است . بدون شک در بعضی از زمینه‌ها موفق‌تر از دیگران بود : برای مثال در برخورد با پدیده‌های زندگی اجتماعی , برای مثال , برخلاف واقعیت فیزیکی . با این حال , نتایج او به اندازه کافی برای سیستم او موثر بود نه تنها برای تسلط بر اذهان مردم برای قرن‌ها , بلکه به چالش کشیدن حتی امروز . مردان هنوز , در مواقع , مانند ارسطو فکر می‌کنند , و تا زمانی که چنین باشد , یک گزینه متافیزیکی باقی خواهد ماند .
باب
ظهور مسیحیت تاثیرات مهمی در فلسفه همانند سایر ابعاد زندگی انسان داشت . مسیحیان در ابتدا با ادعاهای فلسفی هر نوع مخالف بودند ; آن‌ها فلسفه را به عنوان یک پدیده کافر می‌دانستند و از اجازه دادن به آداب و آداب مسیحیت جلوگیری می‌کردند . حقیقت مسیحیت روی مکاشفه بود و نیازی به اصالت عقل محض نداشت . با این حال , بعد از آن , تلاش‌هایی در زمینه تولید یک متافیزیک مسیحی به صورت خاص صورت گرفت تا از دیدگاه جهان و جایگاه انسان در آن , که عدالت را برای کشف مسیحیت انجام داد و با این همه بر استدلال‌هایی تکیه داشت که ممکن بود مسیحیان و غیر مسیحیان را قانع کند . توماس آکویناس تنها یکی از متفکران مهم در دوران قرون‌وسطی بود که فلسفه‌های مسیحیت را پدید آورد ; و برخی دیگر - مانند فیلسوفان , جان , سکوتس در اواخر قرن نوزدهم و ویلیام ویلیام آکمی در نیمه اول قرن بیستم - دیدگاه‌های کاملا ً متفاوتی اتخاذ کردند . در انتخاب سیستم آکویناس برای خلاصه , عاملی که بیشتر وزن دارد , تاثیر مداوم آن , به ویژه در زمان‌های قدیم بوده‌است . آکویناس نه تنها فیلسوف قرون‌وسطی بود بلکه به عنوان دیگر نظام‌های قرون‌وسطایی نیز زنده است .
ادعای اصلی نیچه این است که انعکاس در هر زندگی روزمره و دنیای روزمره , آن را به عنوان غایت حفظ خود به خدا نشان می‌دهد . موجودات عادی همچون انسان در روند تغییرات مداوم هستند . با این حال , تغییر معمولا ً نتیجه تلاش‌های خودشان نیست , و حتی وقتی که باشد , منحصرا ً به آن‌ها وابسته نیست . هیچ چیز در جهان آشنا نمی‌تواند به طور کامل به خاطر شایسته‌است که شایسته‌است به شیوه خود خود به حساب آید . که بگوییم آن‌ها یک و همه متناهی هستند . اگر چه چیزهای محدود می‌توانند , و به طور معمول , تحریک به فعالیت یا حفظ فعالیت توسط چیزهای محدود دیگر باشند , به این معنی نیست که ممکن است چیزهای محدود و هیچ چیز دیگری وجود داشته باشد . بر عکس , نقاط محدود به سوی بی‌نهایت می‌رود ; سیستم موجودات محدود , هر یک وابسته به فعالیت خود بر روی چیز دیگری از همان نوع , تقاضا برای تکمیل وجود یک موجود نامحدود , که منبع تغییر در چیزهای دیگر است اما خود تغییر نمی‌کند . چنین موجودی , هیچ دلیلی جز یک علت اولیه یا نهایی نیست ; شرط غیر شرطی وجود همه چیزهای دیگر است . آکویناس معتقد بود که عقل انسانی می‌تواند دلایل قاطعی از هستی نامتناهی یا کامل داشته باشد, و در شناسایی آن با خدای مسیحی تردیدی نداشت . به هر حال , او مدعی بود که جنبش تفکر او از محدود به نامحدود است , و مدعی است که تنها دانش فلسفی خالق آن را دارد که می‌تواند از مطالعه خلقت او حاصل شود .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.