دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۵:۱۱ ۸۰۰ بازديد
هنگامی که این کار صورت میگیرد، کسی متوجه خواهد شد که هیچ دلیلی برای فکر کردن وجود ندارد، به عنوان مثال، صحبت از تصاویر ذهنی باید به اشیا خاص در یک قلمرو ذهنی مرموز اشاره کند. در عوض، عباراتی مانند تفکر، احساس، و درک باید در مدل بیان مانند خانواده متوسط آمریکا درک شود، که البته به هیچ خانواده واقعی اما نسبت به آن اشاره نمیکند. این رویکرد کلی به شرایط ذهنی ممکن است irreferentialism نامیده شود. انکار نمیکند که بسیاری از ادعاهای ذهنی معمولی درست هستند؛ به سادگی این موضوع را انکار میکند که شرایط در آنها به هر شی، ایالتها و یا فرآیندهای واقعی اشاره دارد. همانطور که ویتگنشتاین در سال ۱۹۵۳ (۱۹۵۳، تحقیقات فلسفی)این نکته را مطرح کرد، " اگر من از یک داستان صحبت کنم، این یک داستان گرامری است."
البته، در مورد خانواده متوسط آمریکایی، توضیح دادن ظاهر ارجاع به برخی از خانواده واقعی بسیار آسان است. اما چگونه اشارات آشکار به پدیدههای ذهنی در حال بیان شدن هستند؟ این حقیقت لفظی که اساس ابژه شده و ابژه شده کلام ذهنی را در بر میگیرد چیست؟
اگرچه ویتگنشتاین در برابر حسابهای عمومی معانی کلمات مقاومت کرد، و تاکید کرد که وظیفه فیلسوفی کاملا توصیف روشهای معمولی است که در آن کلمات مورد استفاده قرار میگیرند، او فکر میکرد که "یک فرآیند درونی به یک معیار ظاهری نیاز دارد" - که به نظر میرسد به معنای معیار رفتاری است. با این حال، برای Wittgenstein نوع خاصی از وضعیت ذهنی نباید توسط هر گونه رفتار خارجی مشخص شود: یک فرد ممکن است اندوه خود را با ناله کردن و دیگری با سکوت خفه بیان کند. این رویکرد در روز حاضر در میان فلاسفه مانند دانیل Dennett پافشاری میکند، که فکر میکنند کاربرد شرایط ذهنی نمیتواند از پایه رفتاری که آنها دریافت میکنند فاصله زیادی داشته باشد، حتی اگر اصطلاحات آنها براساس آن اساس نباشد.
Ryle تحلیلی و تحلیلی
برخی از فلاسفه irreferentialist معتقد بودند که چیزی more و اساسی میتواند گفته شود، و آنها از برنامهای برای مشخص کردن ذهن در شرایط رفتاری دفاع کردند. فیلسوف بریتانیایی گیلبرت Ryle (۱۹۰۰ - ۱۹۰۰)که تا حدی تحتتاثیر Wittgenstein، فیلسوف بریتانیایی، گیلبرت Ryle (۱۹۰۰ تا ۷۶)بود، سعی کرد با نشان دادن عملکرد عبارات ذهنی در زبان به عنوان اختصارات برای رفتار بدنی آشکار، به گرایش نمک برای حل شدن در زمان در آب در شرایط عادی اشاره کند. برای مثال، این باور که خدا وجود دارد میتواند به عنوان یک موقعیت برای پاسخ "بله" به سوال در نظر گرفته شود "آیا خدا وجود دارد؟"
یک پیشنهاد موثر از این نوع، آزمون تورینگ برای هوش است، که در اصل توسط the بریتانیایی که برای اولین بار از کامپیوتر مدرن، آلن تورینگ (۱۹۱۲ - ۵۲)اقتباس شده بود، توسعه یافت. طبق گفته تورینگ، یک ماشین باید به همان اندازه هوشمند باشد که پاسخهای teletyped به سوالات teletyped را نمی توان از پاسخهای teletyped یک انسان معمولی متمایز کرد. دیگر تحلیلهای رفتاری پیچیده توسط فلاسفه مانند Ryle و روانشناسان مانند کلارک آل مطرح شدند. هال (۱۸۸۴ - ۱۹۵۲)
این رویکرد به واژگان معنوی، که به عنوان "behaviourism تحلیلی" خوانده میشد، با موفقیت بزرگی روبرو نشد. به عنوان مثال، فکر کردن به پروندههای موجود در مورد موجوداتی که ممکن است درست عمل کنند سخت نیست، به عنوان مثال، اما چه کسی در واقع چنین نبوده است: در نظر گرفتن فعالان تخصصی یا بدن انسان تهیمغز که با کنترل از راه دور برنامهریزی شدهاند. در واقع، یکی از مواردی که این نمونهها نشان میدهند این است که حالتهای ذهنی به راحتی با رفتار گره خوردهاند؛ نوعا، رفتار آنها تنها در ترکیب با سایر حالات ذهنی است.
بنابراین، اعتقادات تنها در ارتباط با نیازها و توجه قرار میگیرند، که به نوبه خود تنها در ارتباط با عقاید خود موضوع را تغییر میدهند.
منبع سایت بریتانیایی
البته، در مورد خانواده متوسط آمریکایی، توضیح دادن ظاهر ارجاع به برخی از خانواده واقعی بسیار آسان است. اما چگونه اشارات آشکار به پدیدههای ذهنی در حال بیان شدن هستند؟ این حقیقت لفظی که اساس ابژه شده و ابژه شده کلام ذهنی را در بر میگیرد چیست؟
اگرچه ویتگنشتاین در برابر حسابهای عمومی معانی کلمات مقاومت کرد، و تاکید کرد که وظیفه فیلسوفی کاملا توصیف روشهای معمولی است که در آن کلمات مورد استفاده قرار میگیرند، او فکر میکرد که "یک فرآیند درونی به یک معیار ظاهری نیاز دارد" - که به نظر میرسد به معنای معیار رفتاری است. با این حال، برای Wittgenstein نوع خاصی از وضعیت ذهنی نباید توسط هر گونه رفتار خارجی مشخص شود: یک فرد ممکن است اندوه خود را با ناله کردن و دیگری با سکوت خفه بیان کند. این رویکرد در روز حاضر در میان فلاسفه مانند دانیل Dennett پافشاری میکند، که فکر میکنند کاربرد شرایط ذهنی نمیتواند از پایه رفتاری که آنها دریافت میکنند فاصله زیادی داشته باشد، حتی اگر اصطلاحات آنها براساس آن اساس نباشد.
Ryle تحلیلی و تحلیلی
برخی از فلاسفه irreferentialist معتقد بودند که چیزی more و اساسی میتواند گفته شود، و آنها از برنامهای برای مشخص کردن ذهن در شرایط رفتاری دفاع کردند. فیلسوف بریتانیایی گیلبرت Ryle (۱۹۰۰ - ۱۹۰۰)که تا حدی تحتتاثیر Wittgenstein، فیلسوف بریتانیایی، گیلبرت Ryle (۱۹۰۰ تا ۷۶)بود، سعی کرد با نشان دادن عملکرد عبارات ذهنی در زبان به عنوان اختصارات برای رفتار بدنی آشکار، به گرایش نمک برای حل شدن در زمان در آب در شرایط عادی اشاره کند. برای مثال، این باور که خدا وجود دارد میتواند به عنوان یک موقعیت برای پاسخ "بله" به سوال در نظر گرفته شود "آیا خدا وجود دارد؟"
یک پیشنهاد موثر از این نوع، آزمون تورینگ برای هوش است، که در اصل توسط the بریتانیایی که برای اولین بار از کامپیوتر مدرن، آلن تورینگ (۱۹۱۲ - ۵۲)اقتباس شده بود، توسعه یافت. طبق گفته تورینگ، یک ماشین باید به همان اندازه هوشمند باشد که پاسخهای teletyped به سوالات teletyped را نمی توان از پاسخهای teletyped یک انسان معمولی متمایز کرد. دیگر تحلیلهای رفتاری پیچیده توسط فلاسفه مانند Ryle و روانشناسان مانند کلارک آل مطرح شدند. هال (۱۸۸۴ - ۱۹۵۲)
این رویکرد به واژگان معنوی، که به عنوان "behaviourism تحلیلی" خوانده میشد، با موفقیت بزرگی روبرو نشد. به عنوان مثال، فکر کردن به پروندههای موجود در مورد موجوداتی که ممکن است درست عمل کنند سخت نیست، به عنوان مثال، اما چه کسی در واقع چنین نبوده است: در نظر گرفتن فعالان تخصصی یا بدن انسان تهیمغز که با کنترل از راه دور برنامهریزی شدهاند. در واقع، یکی از مواردی که این نمونهها نشان میدهند این است که حالتهای ذهنی به راحتی با رفتار گره خوردهاند؛ نوعا، رفتار آنها تنها در ترکیب با سایر حالات ذهنی است.
بنابراین، اعتقادات تنها در ارتباط با نیازها و توجه قرار میگیرند، که به نوبه خود تنها در ارتباط با عقاید خود موضوع را تغییر میدهند.
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر