دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۳:۴۱ ۸۵۵ بازديد
Tendencies در قاره اروپا
ادموند Husserl و Phenomenology
ادمند Husserl فیلسوف آلمانی از اصطلاح Phenomenology برای نامگذاری یک فلسفه کامل استفاده کرد . به منظور از بین بردن تحقیقات متعالی از prejudgments تجربی و کشف ارتباط معنایی که حقایق ضروری و اساسی هر دو علوم فیزیکی و روانشناسی هستند ، Husserl تمام احکام وجود و علیت تجربی را به حالت تعلیق در آوردهاست . او آنها را انکار نمیکرد ؛ به عبارت دیگر ، دیگر به سادگی بر آنها تاکید نکرد . او به معنای مورد نظر آنها فکر کرد . در بازتاب ، او ادعا کرد که همه چیز به معنای این است که آنها چگونه در زندگی پیش از تفکر خود به مردان ظاهر میشوند و این آگاهی از نظر این " چگونه " در زندگی پیش از تفکر ، از " چگونگی " چنین چیزی آگاه نیستند . با افشای این مفهوم اساسی که از طریق آن مردان به اشیا اشاره میکنند ، او میتواند چشم خود را از " آبمروارید " کلیشهای و واضح رها کند و میتواند آنها را " به خودشان " باز گرداند .
Husserl متافیزیک سنتی را با تعهدات precritical به وجود ، اعم از physicalistic ، psychologistic ، یا تدارکاتی مورد هجوم قرار داد . با این حال ، او از واژه هستیشناسی استفاده کرد تا به مطالعه خود از اشیا آگاهی بپردازد و حتی اولین فلسفه ارسطویی را به خود اختصاص داد . جهان در چارچوب بازتابنده ( درونی ) به عنوان existentially خنثی به نظر میرسد ( یعنی ، در مورد اینکه آیا اشیا وجود دارند یا برای مردان وجود دارند ) ، اما ontologically دستور داد که اگر دستورها مختلف موجود باشند ، پس آنچه آنها هستند ، چیزی نیستند جز آنچه که میخواهند باشند . و چیزی که آنها را نمیتوان آن قدر دانست که همه آنها را میشناسند .
Husserl دو نوع آنتولوژی را متمایز میکند: هستیشناسی رسمی ، که دامنه معانی ، یا essences هستند ، مانند " یک " ، " کل " ، " یا " ، " که به واسطه منطق رسمی تعریف میشوند و which به عنوان یک مفهوم و ساختار تجربه حسی از طریق تحقیقات متعالی در نظر گرفته میشوند . به عنوان مثال ، در هستیشناسی مواد ، ماهیت هر چیز فیزیکی با تغییر در تصور شیئی که در مد شدیدا ً correlative از آگاهی ادراکی مشخص میشود کشف میشود ؛ ماهیت همان چیزی است که به طور مداوم خود را در طول فرآیند تغییر حفظ میکند . واضح است که چیزی که درک میشود نمیتواند در تخیل فراتر از نقطه چیزی باشد که به طور ناقص و با any مشاهده میشود ؛ از این رو ، این اساس هر چیز فیزیکی است . این حقیقتی است از ضرورت eidetic و شامل اصل اول در علم فلسفه projected Husserl است ؛ به طور مثال ، اعداد چیزی هستند که آنها به خاطر روشهایی هستند که آنها از آن خوششان نمیآید .
The
Husserl ابتدا وظیفه اصلی توصیف " essences morphological " را از توصیف of مانند حروف در هندسه ، که بسته ، یا مشخص ، منیفولدها توصیف میکرد ، متمایز کرده بود؛ اما سوال وضعیت نظری دنیای ادراکی معمولی ، یا دنیای زنده ( Lebenswelt ) به طور فزایندهای در میان existentialists مورد اختلاف واقع شد . آنها پرسیدند که آیا میتواند یک علم فلسفی باشد که همه presuppositions را به خودی خود شفاف کردهاست . اگر توضیح متعالی of ، با رسوبات تهنشین شده تاریخی آن ، واقعا ً برای نشان دادن این که چگونه علوم نظری بر پایه اساس هستند ، بسیار ضروری است ، پس میتوان از آن بپرسیم که چگونه میتوان به طور کامل توضیح داد چرا که خود یک تئوری است . این سوال باعث شد که by از لغزش تقریبا ً نامحسوس Husserl به آنچه که بنظر میرسد موضع idealist در رابطه با منشا تمام معنا باشد ، تعهدی نسبت به نفس مطلق تبدیل شود . اگر این ضمیر به هر شکلی به عنوان فرد شناخته شود ، مشکل ناشی از این است که هر فرد دیگری میتواند به عنوان یک فرد دیگر باشد زیرا در این شخصیت اولیه تشکیل شدهاست .
منبع سایت بریتانیایی
ادموند Husserl و Phenomenology
ادمند Husserl فیلسوف آلمانی از اصطلاح Phenomenology برای نامگذاری یک فلسفه کامل استفاده کرد . به منظور از بین بردن تحقیقات متعالی از prejudgments تجربی و کشف ارتباط معنایی که حقایق ضروری و اساسی هر دو علوم فیزیکی و روانشناسی هستند ، Husserl تمام احکام وجود و علیت تجربی را به حالت تعلیق در آوردهاست . او آنها را انکار نمیکرد ؛ به عبارت دیگر ، دیگر به سادگی بر آنها تاکید نکرد . او به معنای مورد نظر آنها فکر کرد . در بازتاب ، او ادعا کرد که همه چیز به معنای این است که آنها چگونه در زندگی پیش از تفکر خود به مردان ظاهر میشوند و این آگاهی از نظر این " چگونه " در زندگی پیش از تفکر ، از " چگونگی " چنین چیزی آگاه نیستند . با افشای این مفهوم اساسی که از طریق آن مردان به اشیا اشاره میکنند ، او میتواند چشم خود را از " آبمروارید " کلیشهای و واضح رها کند و میتواند آنها را " به خودشان " باز گرداند .
Husserl متافیزیک سنتی را با تعهدات precritical به وجود ، اعم از physicalistic ، psychologistic ، یا تدارکاتی مورد هجوم قرار داد . با این حال ، او از واژه هستیشناسی استفاده کرد تا به مطالعه خود از اشیا آگاهی بپردازد و حتی اولین فلسفه ارسطویی را به خود اختصاص داد . جهان در چارچوب بازتابنده ( درونی ) به عنوان existentially خنثی به نظر میرسد ( یعنی ، در مورد اینکه آیا اشیا وجود دارند یا برای مردان وجود دارند ) ، اما ontologically دستور داد که اگر دستورها مختلف موجود باشند ، پس آنچه آنها هستند ، چیزی نیستند جز آنچه که میخواهند باشند . و چیزی که آنها را نمیتوان آن قدر دانست که همه آنها را میشناسند .
Husserl دو نوع آنتولوژی را متمایز میکند: هستیشناسی رسمی ، که دامنه معانی ، یا essences هستند ، مانند " یک " ، " کل " ، " یا " ، " که به واسطه منطق رسمی تعریف میشوند و which به عنوان یک مفهوم و ساختار تجربه حسی از طریق تحقیقات متعالی در نظر گرفته میشوند . به عنوان مثال ، در هستیشناسی مواد ، ماهیت هر چیز فیزیکی با تغییر در تصور شیئی که در مد شدیدا ً correlative از آگاهی ادراکی مشخص میشود کشف میشود ؛ ماهیت همان چیزی است که به طور مداوم خود را در طول فرآیند تغییر حفظ میکند . واضح است که چیزی که درک میشود نمیتواند در تخیل فراتر از نقطه چیزی باشد که به طور ناقص و با any مشاهده میشود ؛ از این رو ، این اساس هر چیز فیزیکی است . این حقیقتی است از ضرورت eidetic و شامل اصل اول در علم فلسفه projected Husserl است ؛ به طور مثال ، اعداد چیزی هستند که آنها به خاطر روشهایی هستند که آنها از آن خوششان نمیآید .
The
Husserl ابتدا وظیفه اصلی توصیف " essences morphological " را از توصیف of مانند حروف در هندسه ، که بسته ، یا مشخص ، منیفولدها توصیف میکرد ، متمایز کرده بود؛ اما سوال وضعیت نظری دنیای ادراکی معمولی ، یا دنیای زنده ( Lebenswelt ) به طور فزایندهای در میان existentialists مورد اختلاف واقع شد . آنها پرسیدند که آیا میتواند یک علم فلسفی باشد که همه presuppositions را به خودی خود شفاف کردهاست . اگر توضیح متعالی of ، با رسوبات تهنشین شده تاریخی آن ، واقعا ً برای نشان دادن این که چگونه علوم نظری بر پایه اساس هستند ، بسیار ضروری است ، پس میتوان از آن بپرسیم که چگونه میتوان به طور کامل توضیح داد چرا که خود یک تئوری است . این سوال باعث شد که by از لغزش تقریبا ً نامحسوس Husserl به آنچه که بنظر میرسد موضع idealist در رابطه با منشا تمام معنا باشد ، تعهدی نسبت به نفس مطلق تبدیل شود . اگر این ضمیر به هر شکلی به عنوان فرد شناخته شود ، مشکل ناشی از این است که هر فرد دیگری میتواند به عنوان یک فرد دیگر باشد زیرا در این شخصیت اولیه تشکیل شدهاست .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر