دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۴:۱۱ ۸۵۸ بازديد
به عنوان مثال , روانشناسان مارسل و پاتریشیا کارپنتر , به عنوان مثال , نشان دادند که آیتمهای آزمون هوش پیچیده , مانند مسایل ماتریس تصویری که شامل استدلال با اشکال هندسی هستند , میتوانند توسط یک برنامه کامپیوتری پیچیده در سطحی از دقت قابل قیاس با انسان آزمایش انسانی حل شوند . به این صورت است که کامپیوتر نوعی " اطلاعات " مشابه با انسان را منعکس میکند . با این حال , یک تفاوت مهم این است که برنامه نویسان مشکلات را برای کامپیوتر میسازند , و همچنین کدی را مینویسند که کامپیوتر را قادر میسازد تا مشکلات را حل کند . انسانها اطلاعات خود را کدگذاری میکنند و برنامه نویسان شخصی خود را برای آنها مدیریت نمیکنند . تا حدی که یک " برنامهنویس " وجود دارد , در واقع مغز فرد است .
تمام نظریههای شناختی که تاکنون توصیف شدهاند به چیزی که روانشناسان آن را " پردازش سریال اطلاعات " مینامند , تکیه میکنند , به این معنی که در این مثالها , فرآیندهای شناختی در سری , یکی پس از دیگری , اجرا میشوند . با این حال این فرض که افراد بخش اطلاعات یکی در یک زمان ممکن است نادرست باشند . بسیاری از روانشناسان پیشنهاد کردهاند که پردازش شناختی اساسا ً موازی است . به هر حال , تمایز بین مدلهای سریال و موازی پردازش اطلاعات دشوار است ( درست همانطور که قبلا ً برای تشخیص بین مدلهای مختلف هوش انسانی مشکل بود ) . سپس تکنیکهای پیشرفته مدلسازی ریاضی و کامپیوتری به این مساله اعمال شدند . راهحلهای ممکن شامل مدلهای " پردازش توزیعشده موازی " ذهن است که توسط روانشناسان دیوید ای پیشنهاد شدهاست. جی . ام . این مدلها فرض میکنند که بسیاری از انواع پردازش اطلاعات در یک زمان درون مغز رخ میدهند , به جای اینکه فقط یکبار .
با این حال , مدلسازی کامپیوتری هنوز رفع برخی مشکلات اساسی در درک ماهیت هوش است . برای مثال , روانشناس آمریکایی مایکل پورتر . کول و دیگر روانشناسان معتقدند که پردازش شناختی این امکان را ندارد که توصیف هوش از یک فرهنگ به یک فرهنگ دیگر و در میان زیرگروههای فرهنگی متفاوت باشد . علاوه بر این, تجربه مشترک نشان دادهاست که آزمونهای متداول , حتی با وجود اینکه ممکن است عملکرد تحصیلی را پیشبینی کنند , نمیتوانند به گونهای قابلاتکا , شیوهای را که در آن هوش به کار گرفته میشود , پیشبینی کند . در شناخت تفاوت بین زندگی واقعی و عملکرد تحصیلی , روانشناسان به مطالعه شناخت نه به تنهایی بلکه در بستر محیطی که در آن عمل میکند , رویآورده اند .
نظریههای شناختی - زمینهای
نظریههای شناختی - زمینهای به روشی میپردازند که فرآیندهای شناختی در محیطهای مختلف عمل میکنند . دو نظریه اصلی این نوع عبارتاند از : روانشناس آمریکایی هاوارد گاردنر و استرنبرگ . گاردنر با ارائه نظریهای از " هوشهای چندگانه " , این فرضیه را به چالش کشید . " نظریه پردازان قبلی تاکنون نتوانسته اند ادعا کنند که هوش شامل تواناییهای چندگانه است. اما گاردنر یک قدم فراتر رفت و استدلال کرد که هوشهای چندگانه وجود دارند که عبارتند از: حداقل , زبانی , منطقی - ریاضی , فضایی - حرکتی , حرکتی - حرکتی , فردی و درون فردی .
برخی از هوشهای چندگانه که توسط گاردنر پیشنهاد شده بود, به قابلیتهایی که توسط نظریه پردازان روانسنجی پیشنهاد شده بود, شباهت داشت . برای مثال , ایده یک هوش موسیقیایی نسبتا ً جدید بود , همان طور که ایده هوش بدنی - حرکتی بود که تواناییهای خاص ورزشکاران و رقصندگان را دربر میگرفت . گاردنر مجموعه هوش او را بیشتر از مطالعات پردازش شناختی , آسیب مغزی , افراد استثنایی و شناخت در میان فرهنگها استنتاج کرد .
منبع سایت بریتانیایی
تمام نظریههای شناختی که تاکنون توصیف شدهاند به چیزی که روانشناسان آن را " پردازش سریال اطلاعات " مینامند , تکیه میکنند , به این معنی که در این مثالها , فرآیندهای شناختی در سری , یکی پس از دیگری , اجرا میشوند . با این حال این فرض که افراد بخش اطلاعات یکی در یک زمان ممکن است نادرست باشند . بسیاری از روانشناسان پیشنهاد کردهاند که پردازش شناختی اساسا ً موازی است . به هر حال , تمایز بین مدلهای سریال و موازی پردازش اطلاعات دشوار است ( درست همانطور که قبلا ً برای تشخیص بین مدلهای مختلف هوش انسانی مشکل بود ) . سپس تکنیکهای پیشرفته مدلسازی ریاضی و کامپیوتری به این مساله اعمال شدند . راهحلهای ممکن شامل مدلهای " پردازش توزیعشده موازی " ذهن است که توسط روانشناسان دیوید ای پیشنهاد شدهاست. جی . ام . این مدلها فرض میکنند که بسیاری از انواع پردازش اطلاعات در یک زمان درون مغز رخ میدهند , به جای اینکه فقط یکبار .
با این حال , مدلسازی کامپیوتری هنوز رفع برخی مشکلات اساسی در درک ماهیت هوش است . برای مثال , روانشناس آمریکایی مایکل پورتر . کول و دیگر روانشناسان معتقدند که پردازش شناختی این امکان را ندارد که توصیف هوش از یک فرهنگ به یک فرهنگ دیگر و در میان زیرگروههای فرهنگی متفاوت باشد . علاوه بر این, تجربه مشترک نشان دادهاست که آزمونهای متداول , حتی با وجود اینکه ممکن است عملکرد تحصیلی را پیشبینی کنند , نمیتوانند به گونهای قابلاتکا , شیوهای را که در آن هوش به کار گرفته میشود , پیشبینی کند . در شناخت تفاوت بین زندگی واقعی و عملکرد تحصیلی , روانشناسان به مطالعه شناخت نه به تنهایی بلکه در بستر محیطی که در آن عمل میکند , رویآورده اند .
نظریههای شناختی - زمینهای
نظریههای شناختی - زمینهای به روشی میپردازند که فرآیندهای شناختی در محیطهای مختلف عمل میکنند . دو نظریه اصلی این نوع عبارتاند از : روانشناس آمریکایی هاوارد گاردنر و استرنبرگ . گاردنر با ارائه نظریهای از " هوشهای چندگانه " , این فرضیه را به چالش کشید . " نظریه پردازان قبلی تاکنون نتوانسته اند ادعا کنند که هوش شامل تواناییهای چندگانه است. اما گاردنر یک قدم فراتر رفت و استدلال کرد که هوشهای چندگانه وجود دارند که عبارتند از: حداقل , زبانی , منطقی - ریاضی , فضایی - حرکتی , حرکتی - حرکتی , فردی و درون فردی .
برخی از هوشهای چندگانه که توسط گاردنر پیشنهاد شده بود, به قابلیتهایی که توسط نظریه پردازان روانسنجی پیشنهاد شده بود, شباهت داشت . برای مثال , ایده یک هوش موسیقیایی نسبتا ً جدید بود , همان طور که ایده هوش بدنی - حرکتی بود که تواناییهای خاص ورزشکاران و رقصندگان را دربر میگرفت . گاردنر مجموعه هوش او را بیشتر از مطالعات پردازش شناختی , آسیب مغزی , افراد استثنایی و شناخت در میان فرهنگها استنتاج کرد .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر