جمعه ۲۴ فروردین ۰۳

صفات

جامع ترین سایت روانشناسی

صفات

۸۵۱ بازديد
او در یک مسیر معمول از نوشته‌های بعدی خود ( Zettel ، § - ۵۰۴ ) پرسید :
آیا این تار مو است که بگوید : لذت ، لذت ، لذت ، احساسات نیستند ؟ - حداقل از خود بپرسیم : چقدر قیاس بین لذت و چیزی که ما آن را " احساس " می‌نامیم وجود دارد ؟ " من احساس شادی می‌کنم " - کجا ؟ - این احمقانه به نظر می‌رسد . و با این حال ، یکی می‌گوید : " من یک آشفتگی شاد در سینه‌ام احساس می‌کنم " - اما چرا این خوشحالی محلی نیست ؟ آیا به این دلیل است که در کل بدن توزیع شده‌است ؟ … عشق احساس نیست . عشق به آزمایش گذاشته می‌شود ، درد ندارد . یکی از آن‌ها نگفت : " این درد واقعی نبود ، وگرنه به سرعت از بین نمی‌رفت ."
در یک راستا ، زبان‌شناس آمریکایی ، ری Jackendoff ، پیشنهاد کرد که هرگز مستقیما ً از ایده‌های انتزاعی ، مانند نیکی و عدالت ، آگاهی نداشته باشد - آن‌ها در جریان هوشیاری نیستند . در بهترین حالت ، فرد از ویژگی‌های ادراکی که ممکن است با چنین ایده‌هایی مرتبط باشد آگاه است - برای مثال ، تصویری از فردی که به روش مهربانی عمل می‌کند . در حالی که به نظر می‌رسد که در چنین پیشنهادها چیزی وجود دارد ، به نظر می‌رسد که مشخص کردن دقیقا ً چه چیزی ممکن است براساس درون‌گرایی باشد بسیار دشوار است .
در اواخر قرن بیستم ، اعتبار و قابلیت اعتماد به درون‌گرایی ، موضوع مطالعه بسیار تجربی بود . روانشناسان آمریکایی ، ریچارد Nisbett و تیموتی ویلسون در یک بررسی موثر درباره " خود نسبت " ، طیف وسیعی از آزمایش‌ها را مورد بحث و بررسی قرار دادند که نشان می‌داد مردم اغلب به روشنی درباره فرآیندهای روانشناسی خودشان اشتباه می‌کنند . به عنوان مثال ، در وظایف حل مساله ، افراد اغلب نسبت به نشانه‌های حیاتی که آن‌ها کاملا ً از آن بی‌اطلاع هستند ، حساس هستند ، و اغلب از روش‌های حل مساله استفاده می‌کنند که در واقع از آن‌ها استفاده می‌کنند . Nisbett و ویلسون فکر می‌کنند که در بسیاری از موارد ، اندیشی ممکن است شامل دسترسی ممتاز به وضعیت‌های ذهنی فرد نباشد ، بلکه تحمیل خود بر خود از نظریه‌های رایج در مورد این که چه وضعیت‌های ذهنی فرد را در موقعیت یک فرد قرار می‌دهد . این احتمال باید به طور جدی زمانی در نظر گرفته شود که بسیاری از ادعاهای سنتی درباره the بودن دسترسی مردم به ذهن خود را ارزیابی می‌کنند.
در هر صورت ، مهم است که توجه داشته باشیم که همه پدیده‌های ذهنی آگاهانه نیستند . در واقع ، وجود حالات ذهنی ناخودآگاه از زمان یونان باستان در غرب به رسمیت شناخته شده‌است . نمونه‌های واضح شامل باورها ، طرح‌های بلند مدت ، و آرزو هستند که فرد آگاهانه در مورد یک زمان خاص فکر نکند ، و همچنین چیزهایی که " ذهن یک فرد را رها کرده‌است ، " هر چند آن‌ها باید به طریقی آنجا باشند ، چرا که می‌توان آن‌ها را به یاد آن‌ها انداخت . افلاطون معتقد بود که انواع استدلال استقرایی به طور معمول در ریاضیات و هندسه به کار گرفته می‌شوند شامل " یادآوری " ( anamnesis ) که به طور موقت افکار فراموش‌شده را از زندگی قبلی از یاد می‌برند. پیروان جدید زیگموند فروید ( ۱۸۵۶ - ۱۹۳۹ ) استدلال کرده‌اند که بسیاری از parapraxes های معمولی ( یا " فرویدی ) ناشی از افکار ناخودآگاه سرکوب‌شده ناخودآگاه هستند . و همانطور که در بالا اشاره شد ، بسیاری از آزمایش‌ها روش‌های بی‌شماری را آشکار می‌کنند که در آن مردم از آن بی‌اطلاع هستند ، و گاهی به روشنی در مورد آن اشتباه می‌کنند ، ویژگی فرآیندهای ذهنی آن‌ها ، که در نتیجه ، حداقل در زمانی که رخ می‌دهند ، ناخودآگاه هستند .
روانشناسان در نیمه اول قرن بیستم تمایل داشتند که به طور کامل آگاهی را نادیده بگیرند و در عوض فقط " رفتار هدف " را مطالعه کنند ( زیر behaviourism رادیکال را ببینید ) . در دهه‌های اخیر قرن ، روانشناسان بار دیگر توجه خود را به آگاهی و باطن بینی خود معطوف کردند ، اما روش‌های آن‌ها اساسا ً متفاوت از روش‌های ابتدایی بودند ، به روش‌هایی که می‌توان آن‌ها را در برابر پس‌زمینه مسایل دیگر درک کرد .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.