دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۴:۰۹ ۸۸۳ بازديد
با این حال ، مهمتر از همه، نظریههای روانشناسی نتوانسته اند چیزی اساسی در مورد فرایندهای اطلاعاتی را بیان کنند. این یک چیز برای بحث درباره " توانایی عمومی " یا " توانایی سیال " است ، اما یک چیز دیگر برای توصیف آنچه در ذهن مردم رخ میدهد زمانی است که آنها توانایی سوال کردن را تمرین میکنند . راهحل این مشکلات ، همانطور که توسط روان شناسان شناختی مطرح شد، این بود که به طور مستقیم فرآیندهای ذهنی زیربنایی را مورد مطالعه قرار داده و شاید بتواند آنها را به جنبههای هوش ارایهشده توسط psychometricians ربط دهد .
روانشناس آمریکایی ، جان بی . کارول ، در Abilities شناختی انسان ( ۱۹۹۳ ) ، یک مدل psychometric " سه لایه " را پیشنهاد کرد که به تیوری های موجود هوش گسترش یافت . بسیاری از روانشناسان مدل کارول را قطعی میدانند ، زیرا براساس reanalyses از صدها مجموعه داده بنا شدهاست . در لایه اول ، کارول تواناییهای محدود ( حدود ۵۰ عدد ) را شناسایی کرد که شامل هفت توانایی اصلی شناساییشده توسط Thurstone بود . طبق کارول ، لایه میانی شامل تواناییهای گسترده ( تقریبا ۱۰ ) مانند یادگیری ، توانایی بازیابی ، ادراک بصری ، هوش مایع و تولید ایدهها میباشد . لایه سوم صرفا ً از عامل کلی ، g ، که توسط اسپیرمن شناسایی شدهاست ، تشکیل شدهاست . ممکن است خود بدیهی به نظر برسد که عامل در بالا عامل کلی است ، اما نیست ، زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که هیچ عامل عمومی وجود داشته باشد .
هم نظریههای روانشناسی سنتی و هم مدرن ، با مشکلات خاصی روبرو هستند . اول ، ثابت نشده است که یک توانایی کلی فراگیر در همه تواناییهای ذهنی در واقع وجود دارد . عامل اصلی اطلاعات : ژنرال چقدر است ؟ توسط روانشناسان رابرت Sternberg ( مولف این مقاله ) و النا Grigorenko ، کمک کنندگان در حجم ویرایش شده ، دیدگاههای رقابتی نسبت به عامل اصلی ارایه دادند ، و بسیاری از آنها پیشنهاد کردند که تواناییهای تخصصی مهمتر از یک توانایی عمومی هستند ، به خصوص به این دلیل که آنها به آسانی تغییرات فردی را در کارکرد فکری توضیح میدهند . دوم اینکه ، نظریههای psychometric نمیتوانند به طور دقیق تمام آنچه که در ذهن میگذرد را مشخص کنند . سوم اینکه مشخص نیست که آیا تستهایی که در آن نظریههای روانسنجی قرار دارند در تمام فرهنگها به همان اندازه مناسب هستند . در حقیقت ، این فرض وجود دارد که عملکرد موفق در یک آزمون هوش یا توانایی شناختی بستگی به آشنایی فرد با چارچوب فرهنگی کسانی دارد که این آزمون را نوشتهاند . در مقاله خود در سال ۱۹۹۷ ، " شما نمیتوانید این را با شما در نظر بگیرید : چرا ارزیابی توانایی فرهنگهای کراس را ارزیابی میکنند " . Greenfield به این نتیجه رسید که یک تست تکی میتواند تواناییهای مختلف را در فرهنگهای مختلف اندازهگیری کند . یافتههای او بر اهمیت به دست آوردن موضوعات مربوط به عمومیت فرهنگی در هنگام ایجاد آزمون تواناییهای تاکید کرد .
نظریههای شناختی
در طول دوره تحت سلطه نظریههای psychometric ، مطالعه هوش بیشتر تحتتاثیر عوامل تحقیق در مورد تفاوتهای فردی در نمرات آزمون مردم قرار گرفت . در یک سخنرانی به انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۵۷ ، لی Cronbach ، محقق آمریکایی ، در زمینه آزمایش ، فقدان زمینه مشترک بین روانشناسان را محکوم کرد که تفاوتهای فردی و افرادی را که در رفتار انسانی مطالعه میکردند را مورد مطالعه قرار دادند . درخواست Cronbach برای متحد کردن دو حوزه از روانشناسی علمی " به نوبه خود به توسعه نظریههای شناختی هوش و فرآیندهای زیربنایی که توسط این نظریهها بیان شدهاند منجر شد .
ارزیابیهای صحیح از عملکرد به درک فرآیندهای اطلاعاتی نیاز دارد ؛ در غیر این صورت ، ریسک رسیدن به نتایجی وجود دارد که گمراهکننده هستند ، اگر نه به سادگی اشتباه باشند، در صورتی که نمرات کلی تست یا ارزیابیهای دیگر از عملکرد را ارزیابی کنند. برای مثال ، فرض کنید که یک دانشآموز در آزمون analogies شفاهی در آزمون psychometric ضعیف عمل میکند .
منبع سایت بریتانیایی
روانشناس آمریکایی ، جان بی . کارول ، در Abilities شناختی انسان ( ۱۹۹۳ ) ، یک مدل psychometric " سه لایه " را پیشنهاد کرد که به تیوری های موجود هوش گسترش یافت . بسیاری از روانشناسان مدل کارول را قطعی میدانند ، زیرا براساس reanalyses از صدها مجموعه داده بنا شدهاست . در لایه اول ، کارول تواناییهای محدود ( حدود ۵۰ عدد ) را شناسایی کرد که شامل هفت توانایی اصلی شناساییشده توسط Thurstone بود . طبق کارول ، لایه میانی شامل تواناییهای گسترده ( تقریبا ۱۰ ) مانند یادگیری ، توانایی بازیابی ، ادراک بصری ، هوش مایع و تولید ایدهها میباشد . لایه سوم صرفا ً از عامل کلی ، g ، که توسط اسپیرمن شناسایی شدهاست ، تشکیل شدهاست . ممکن است خود بدیهی به نظر برسد که عامل در بالا عامل کلی است ، اما نیست ، زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که هیچ عامل عمومی وجود داشته باشد .
هم نظریههای روانشناسی سنتی و هم مدرن ، با مشکلات خاصی روبرو هستند . اول ، ثابت نشده است که یک توانایی کلی فراگیر در همه تواناییهای ذهنی در واقع وجود دارد . عامل اصلی اطلاعات : ژنرال چقدر است ؟ توسط روانشناسان رابرت Sternberg ( مولف این مقاله ) و النا Grigorenko ، کمک کنندگان در حجم ویرایش شده ، دیدگاههای رقابتی نسبت به عامل اصلی ارایه دادند ، و بسیاری از آنها پیشنهاد کردند که تواناییهای تخصصی مهمتر از یک توانایی عمومی هستند ، به خصوص به این دلیل که آنها به آسانی تغییرات فردی را در کارکرد فکری توضیح میدهند . دوم اینکه ، نظریههای psychometric نمیتوانند به طور دقیق تمام آنچه که در ذهن میگذرد را مشخص کنند . سوم اینکه مشخص نیست که آیا تستهایی که در آن نظریههای روانسنجی قرار دارند در تمام فرهنگها به همان اندازه مناسب هستند . در حقیقت ، این فرض وجود دارد که عملکرد موفق در یک آزمون هوش یا توانایی شناختی بستگی به آشنایی فرد با چارچوب فرهنگی کسانی دارد که این آزمون را نوشتهاند . در مقاله خود در سال ۱۹۹۷ ، " شما نمیتوانید این را با شما در نظر بگیرید : چرا ارزیابی توانایی فرهنگهای کراس را ارزیابی میکنند " . Greenfield به این نتیجه رسید که یک تست تکی میتواند تواناییهای مختلف را در فرهنگهای مختلف اندازهگیری کند . یافتههای او بر اهمیت به دست آوردن موضوعات مربوط به عمومیت فرهنگی در هنگام ایجاد آزمون تواناییهای تاکید کرد .
نظریههای شناختی
در طول دوره تحت سلطه نظریههای psychometric ، مطالعه هوش بیشتر تحتتاثیر عوامل تحقیق در مورد تفاوتهای فردی در نمرات آزمون مردم قرار گرفت . در یک سخنرانی به انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۵۷ ، لی Cronbach ، محقق آمریکایی ، در زمینه آزمایش ، فقدان زمینه مشترک بین روانشناسان را محکوم کرد که تفاوتهای فردی و افرادی را که در رفتار انسانی مطالعه میکردند را مورد مطالعه قرار دادند . درخواست Cronbach برای متحد کردن دو حوزه از روانشناسی علمی " به نوبه خود به توسعه نظریههای شناختی هوش و فرآیندهای زیربنایی که توسط این نظریهها بیان شدهاند منجر شد .
ارزیابیهای صحیح از عملکرد به درک فرآیندهای اطلاعاتی نیاز دارد ؛ در غیر این صورت ، ریسک رسیدن به نتایجی وجود دارد که گمراهکننده هستند ، اگر نه به سادگی اشتباه باشند، در صورتی که نمرات کلی تست یا ارزیابیهای دیگر از عملکرد را ارزیابی کنند. برای مثال ، فرض کنید که یک دانشآموز در آزمون analogies شفاهی در آزمون psychometric ضعیف عمل میکند .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر