دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۳:۲۵ ۸۹۵ بازديد
یک فیلسوف میتواند خود را به دیدگاهی از جهان متعهد کند که به هیچ وجه مطابق ذوق و سلیقه او نباشد ، صرفا ً به این دلیل که به نظر میرسد که این is که فلاسفه به طور کامل قادر به بالا رفتن از محدودیتهای سنی خود هستند ، بعید به نظر میرسد . با این حال ، بعید است که نظرات آنها از طریق عوامل nonrational تعیین شود و در نتیجه تفکر آنها نمیتواند ادعای حقیقت داشته باشد .
آرگومان Metaphysical
ویژگی منطقی اظهارات متافیزیکی
اظهارات Metaphysical به دو کلاس اصلی تقسیم میشوند : اظهاراتی در مورد آنچه که وجود دارد و تجویز در مورد نحوه اتخاذ یا درک آنچه وجود دارد . ممکن است بدیهی به نظر برسد که اولی مهمتر است ؛ the ابتدا آنچه را که میخواهد وجود دارد را مشخص میکند و سپس به آنها میگوید چگونه آن را تفسیر کند . این درست است اگر متافیزیک یک تحقیق دپارتمانی شبیه به مثلا ً گیاهشناسی باشد ؛ اما البته ، این طور نیست . metaphysicians فاقد منابع ویژهای برای تشخیص هویت اشخاص ناآشنا هستند ، و در نتیجه واقعیتهای میپذیرند که همگی باید مورد بحث قرار گیرند . آیتمهای اساسی که دنیای متافیزیکی را پر میکنند ، یک و همه نظری هستند ؛ آنها به اندازه سازههای مصنوعی واقعیات ملموس نیستند . با این حال ، کمتر از یک خلیج بین دو نوع اعلامیه متافیزیکی وجود دارد که در ابتدا ممکن است به نظر برسد . در واقع میتوان استدلال کرد که این دو با هم به یکدیگر نزدیک میشوند تا آنچه را که ممکن است یک نقطهنظر متافیزیکی تلقی شود را تشکیل دهند، دیدگاهی که هدف اولیه آن ارائه درک است . در یک زمینه متافیزیکی ، بیان اینکه چه چیزی وجود دارد ، خود یک گام در راه درک است ؛ آن چیزی نیست که نظریه antedates باشد، بلکه بخشی از خود نظریه است .
می توان این سوال را مطرح کرد که آیا اظهارات متافیزیکی ، تجربی هستند یا استقرایی ، و در صورتی که دومی ، آیا آنها تحلیلی یا مصنوعی هستند . آنها قطعا ً به راحتی تجربی نیستند ، به دلایلی که درست تنظیم شدهاند، و نمیتوانند صرفا ً تحلیلی باشند ( به عنوان مثال ، درست به لحاظ تعاریف اصطلاحات آنها و قوانین منطق ) اگر متافیزیک وجود داشته باشد . این نتیجهگیری که آنها باید ساختگی باشند ( به عنوان مثال ، برخلاف گزارههای تحلیلی ، آنها دانش جدید را منتقل میکنند و هنوز ادعا میکنند که عمومیت کامل و ضرورت کامل) به نظر میرسد ، و این همان چیزی است که رقیب متافیزیک خواستار اتخاذ آن است. متافیزیک ، همان طور که او میبیند ، یک تلاش کاملا ً غیرقابلتوجیه برای گفتن چیزهایی است که جهان باید براساس قدرت تفکر خالص باشد ، تلاشی که محکوم به شکست در شروع است . با این حال ، قبل از این که این محکومیت پذیرفته شود ، تابعی که the به اصول خود اختصاص میدهد باید در نظر گرفته شود . وقتی این کار انجام میشود ، معلوم میشود که اتهام او مبنی بر اینکه او ادعا میکند از نوع nonempirical نادرست است اشتباه است ؛ به نحوی که او دقیقا ً همان حقایق را به عنوان کسی دیگر تشخیص میدهد . جایی که او ادعا میکند برتری در دانستن چگونگی گرفتن حقایق است ، و بار پیام او شامل دفاع از اصولی است که به طور کلی درک خواهد کرد . یک فرد میتواند این اصول را به عنوان یک نوع خود استقرایی در صورتی که یک انتخاب کند ، توصیف کند . با این حال ، احتمالا ً بهتر است که از این اصطلاح گمراهکننده اجتناب کنیم و به سادگی بگوییم که آنها توسط the به عنوان درخواست صریح برای هر چیزی که در تجربه اتفاق میافتد ، فکر میکنند . این اصول متافیزیکی در مفهوم داشتن جایگزینها ، آموزنده هستند ، و قطعا ً آنها را ضروری تلقی میکنند . با این حال ، درست نیست که آنها شکل اظهارات حقیقت ، حتی اظهارات عمومی بسیار کلی را در نظر میگیرند ؛ و همچنین ضرورت آنها همان چیزی است که حقایق منطقی را مشخص میکند . اصول به جای اظهارات ، تجویز میشوند و ضرورت آنها از نقشی است که آنها در قانون اساسی دانش تجربی ایفا میکنند . این یک ضرورت مطلق است : هیچ چیزی که نمیتواند ادعا کند واقعی باشد میتواند از صلاحیت آنها بگریزد ، زیرا به آنها میگویند که هر چیزی رخ دهد .
منبع سایت بریتانیایی
آرگومان Metaphysical
ویژگی منطقی اظهارات متافیزیکی
اظهارات Metaphysical به دو کلاس اصلی تقسیم میشوند : اظهاراتی در مورد آنچه که وجود دارد و تجویز در مورد نحوه اتخاذ یا درک آنچه وجود دارد . ممکن است بدیهی به نظر برسد که اولی مهمتر است ؛ the ابتدا آنچه را که میخواهد وجود دارد را مشخص میکند و سپس به آنها میگوید چگونه آن را تفسیر کند . این درست است اگر متافیزیک یک تحقیق دپارتمانی شبیه به مثلا ً گیاهشناسی باشد ؛ اما البته ، این طور نیست . metaphysicians فاقد منابع ویژهای برای تشخیص هویت اشخاص ناآشنا هستند ، و در نتیجه واقعیتهای میپذیرند که همگی باید مورد بحث قرار گیرند . آیتمهای اساسی که دنیای متافیزیکی را پر میکنند ، یک و همه نظری هستند ؛ آنها به اندازه سازههای مصنوعی واقعیات ملموس نیستند . با این حال ، کمتر از یک خلیج بین دو نوع اعلامیه متافیزیکی وجود دارد که در ابتدا ممکن است به نظر برسد . در واقع میتوان استدلال کرد که این دو با هم به یکدیگر نزدیک میشوند تا آنچه را که ممکن است یک نقطهنظر متافیزیکی تلقی شود را تشکیل دهند، دیدگاهی که هدف اولیه آن ارائه درک است . در یک زمینه متافیزیکی ، بیان اینکه چه چیزی وجود دارد ، خود یک گام در راه درک است ؛ آن چیزی نیست که نظریه antedates باشد، بلکه بخشی از خود نظریه است .
می توان این سوال را مطرح کرد که آیا اظهارات متافیزیکی ، تجربی هستند یا استقرایی ، و در صورتی که دومی ، آیا آنها تحلیلی یا مصنوعی هستند . آنها قطعا ً به راحتی تجربی نیستند ، به دلایلی که درست تنظیم شدهاند، و نمیتوانند صرفا ً تحلیلی باشند ( به عنوان مثال ، درست به لحاظ تعاریف اصطلاحات آنها و قوانین منطق ) اگر متافیزیک وجود داشته باشد . این نتیجهگیری که آنها باید ساختگی باشند ( به عنوان مثال ، برخلاف گزارههای تحلیلی ، آنها دانش جدید را منتقل میکنند و هنوز ادعا میکنند که عمومیت کامل و ضرورت کامل) به نظر میرسد ، و این همان چیزی است که رقیب متافیزیک خواستار اتخاذ آن است. متافیزیک ، همان طور که او میبیند ، یک تلاش کاملا ً غیرقابلتوجیه برای گفتن چیزهایی است که جهان باید براساس قدرت تفکر خالص باشد ، تلاشی که محکوم به شکست در شروع است . با این حال ، قبل از این که این محکومیت پذیرفته شود ، تابعی که the به اصول خود اختصاص میدهد باید در نظر گرفته شود . وقتی این کار انجام میشود ، معلوم میشود که اتهام او مبنی بر اینکه او ادعا میکند از نوع nonempirical نادرست است اشتباه است ؛ به نحوی که او دقیقا ً همان حقایق را به عنوان کسی دیگر تشخیص میدهد . جایی که او ادعا میکند برتری در دانستن چگونگی گرفتن حقایق است ، و بار پیام او شامل دفاع از اصولی است که به طور کلی درک خواهد کرد . یک فرد میتواند این اصول را به عنوان یک نوع خود استقرایی در صورتی که یک انتخاب کند ، توصیف کند . با این حال ، احتمالا ً بهتر است که از این اصطلاح گمراهکننده اجتناب کنیم و به سادگی بگوییم که آنها توسط the به عنوان درخواست صریح برای هر چیزی که در تجربه اتفاق میافتد ، فکر میکنند . این اصول متافیزیکی در مفهوم داشتن جایگزینها ، آموزنده هستند ، و قطعا ً آنها را ضروری تلقی میکنند . با این حال ، درست نیست که آنها شکل اظهارات حقیقت ، حتی اظهارات عمومی بسیار کلی را در نظر میگیرند ؛ و همچنین ضرورت آنها همان چیزی است که حقایق منطقی را مشخص میکند . اصول به جای اظهارات ، تجویز میشوند و ضرورت آنها از نقشی است که آنها در قانون اساسی دانش تجربی ایفا میکنند . این یک ضرورت مطلق است : هیچ چیزی که نمیتواند ادعا کند واقعی باشد میتواند از صلاحیت آنها بگریزد ، زیرا به آنها میگویند که هر چیزی رخ دهد .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر