دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۳:۳۷ ۸۶۵ بازديد
در نهایت ، هیوم به دنبال مسدود کردن این بحث بود، حتی اگر supersensible به طور مستقیم شناخته نشود ، یا از طریق مفاهیم عقلی مطلق ، خصوصیات آن میتواند ، با این حال ، استنباط شود . تحلیل علیت او به عنوان یکی از اهداف آن بود . به گفته هیوم ، تنها وسیلهای که مردان میتوانند فراتر از تاثیرات حافظه و حواس بروند و بدانند که چه چیزی خارج از تجربه فوری آنها نهفتهاست ، با بهکارگیری استدلال علی است . با این حال بررسی رابطه علی نشان میدهد که در میان چیزهای دیگر ، همیشه رابطهای از انواع رویدادها در زمان وجود دارد که یکی از آنها همواره مقدم بر دیگری است . همانطور که دکارت و دیگران تصور میکردند ، رابطه قابل فهمی با پیوند درونی بین علت و معلول وجود ندارد ؛ این یک ارتباط کاملا ً واقعی است و در سمت هدف آن به چیزی بیش از تقدم و جانشینی عادی کاهش مییابد . اهمیت این تحقیق حاضر در این است که روابط علی میتواند تنها بین آیتمها یا آیتمهای ممکن ، از تجربه دوام بیاورد . به گفته هیوم ، اگر آلمان زمانی از علیت حذف شود ، هیچ چیز واقعی باقی نمانده است؛ اگر نگهداری شود ، نمیتوان استدلال کرد که فرد میتواند با استدلال علی از منطق به the ادامه دهد . با این حال ، دقیقا ً همین بود که ارسطو ، توماس آکویناس ، و لاک همه تلاش خود را کردند .
اظهارات صریح خود هیوم در مورد متافیزیک ambivalent است . یک راهرو مشهور وجود دارد که در آن او افراد را به consign حجم الهیات و " متافیزیک مدرسه " به شعلهها اضافه میکند ، " اما دستکم در یک جای دیگر ، از نیاز به " ایجاد متافیزیک درست با کمی مراقبت " سخن گفت ، به منظور از بین بردن " متافیزیک واقعی " ، در این ارتباط ، به معنای بازتاب فلسفی حیاتی است.
کانت
successor , که جانشین هیوم بود , تمایزی کوچک میان متافیزیک و فلسفه انتقادی به وجود آورد . بسیاری از تلاش فلسفی کانت به بحث در مورد این که متافیزیک , که به عنوان آگاهی از چیزها درک شدهاست , یک عدم امکان است , اختصاص داشت . با این حال , متافیزیک به عنوان یک مطالعه از the تجربه میتواند " راه مطمئنی از علم " را به کار گیرد ; و در واقع , برای داشتن اعتقادات مشخص در مورد خدا , آزادی و جاودانگی , ممکن است . با این حال , با این حال , این عقاید , که به خوبی بنیان گذاشته بودند , به هیچ وجه به دانش نمیرسید : دانستن در مورد جهان قابلفهم , کاملا فراتر از ظرفیت انسانی بود . کانت همان استدلال را داشت که هیوم در تلاش برای نشان دادن این نتیجهگیری به کار میبرد , ولی تنوع جالبی از خود را معرفی کرد . یک نکته در مورد او که به خصوص مهم است , تمایز او بین حساسیت به عنوان یک هییت علمی و درک به عنوان یک دانشکده از مفاهیم است . با توجه به نظر کانت , دانش هر دو خواستار آشنایی با جزئیات هستند و این موارد زیر توصیفات عمومی آورده میشوند . Acquaintance با جزئیات همیشه موضوعی برای تمرین حواس بود ; فقط حواس میتوانست شهودی را تامین کند . با این حال , بدون مفهوم و مفهوم , کور بودند ; کسی نمیتوانست جزئیات آن را بیان کند مگر اینکه کسی بتواند آنچه را که بودند بگوید , و این شامل تمرین یک هییت علمی بسیار متفاوت بود . با این حال , به همان اندازه , مفاهیم درک در زمانی که خودشان در نظر گرفته شدند خالی بودند ; آنها فقط اشکال منتظر بودند تا به جزئیات برسند . کانت تاکید کرد که این نتیجه حتی برای آنچه که " مفاهیم " خالص " مانند علت و ماده نامیده میشود , صادق است ; این حقیقت که اینها نقش متفاوتی در جستجوی دانش از مفاهیم کشفشده در تجربه داشتهاند , هیچ گونه محتوای شهودی به آنها نمیدهند . در مورد آنها , مانند همه مفاهیم دیگر , هیچ استنتاج معتبری از universal به جزئیات وجود ندارد ; برای این که بدانید در جهان چه چیزهایی وجود دارد , لازم بود که کاری غیر از فکر کردن انجام دهیم . بنابر این , بیهودگی تلاش برای گفتن اینکه چه چیزی براساس عقل محض به تنهایی وجود دارد را آشکار میکند .
منبع سایت بریتانیایی
اظهارات صریح خود هیوم در مورد متافیزیک ambivalent است . یک راهرو مشهور وجود دارد که در آن او افراد را به consign حجم الهیات و " متافیزیک مدرسه " به شعلهها اضافه میکند ، " اما دستکم در یک جای دیگر ، از نیاز به " ایجاد متافیزیک درست با کمی مراقبت " سخن گفت ، به منظور از بین بردن " متافیزیک واقعی " ، در این ارتباط ، به معنای بازتاب فلسفی حیاتی است.
کانت
successor , که جانشین هیوم بود , تمایزی کوچک میان متافیزیک و فلسفه انتقادی به وجود آورد . بسیاری از تلاش فلسفی کانت به بحث در مورد این که متافیزیک , که به عنوان آگاهی از چیزها درک شدهاست , یک عدم امکان است , اختصاص داشت . با این حال , متافیزیک به عنوان یک مطالعه از the تجربه میتواند " راه مطمئنی از علم " را به کار گیرد ; و در واقع , برای داشتن اعتقادات مشخص در مورد خدا , آزادی و جاودانگی , ممکن است . با این حال , با این حال , این عقاید , که به خوبی بنیان گذاشته بودند , به هیچ وجه به دانش نمیرسید : دانستن در مورد جهان قابلفهم , کاملا فراتر از ظرفیت انسانی بود . کانت همان استدلال را داشت که هیوم در تلاش برای نشان دادن این نتیجهگیری به کار میبرد , ولی تنوع جالبی از خود را معرفی کرد . یک نکته در مورد او که به خصوص مهم است , تمایز او بین حساسیت به عنوان یک هییت علمی و درک به عنوان یک دانشکده از مفاهیم است . با توجه به نظر کانت , دانش هر دو خواستار آشنایی با جزئیات هستند و این موارد زیر توصیفات عمومی آورده میشوند . Acquaintance با جزئیات همیشه موضوعی برای تمرین حواس بود ; فقط حواس میتوانست شهودی را تامین کند . با این حال , بدون مفهوم و مفهوم , کور بودند ; کسی نمیتوانست جزئیات آن را بیان کند مگر اینکه کسی بتواند آنچه را که بودند بگوید , و این شامل تمرین یک هییت علمی بسیار متفاوت بود . با این حال , به همان اندازه , مفاهیم درک در زمانی که خودشان در نظر گرفته شدند خالی بودند ; آنها فقط اشکال منتظر بودند تا به جزئیات برسند . کانت تاکید کرد که این نتیجه حتی برای آنچه که " مفاهیم " خالص " مانند علت و ماده نامیده میشود , صادق است ; این حقیقت که اینها نقش متفاوتی در جستجوی دانش از مفاهیم کشفشده در تجربه داشتهاند , هیچ گونه محتوای شهودی به آنها نمیدهند . در مورد آنها , مانند همه مفاهیم دیگر , هیچ استنتاج معتبری از universal به جزئیات وجود ندارد ; برای این که بدانید در جهان چه چیزهایی وجود دارد , لازم بود که کاری غیر از فکر کردن انجام دهیم . بنابر این , بیهودگی تلاش برای گفتن اینکه چه چیزی براساس عقل محض به تنهایی وجود دارد را آشکار میکند .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر