دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷ ۱۵:۰۷ ۸۸۴ بازديد
تمایز بین انواع و نشانهها از پدیدههای ذهنی ممکن است یک راه برای the کاهنده داشته باشد تا یک نقطه به the سنتی را بدون ارائه هر چیز مهم ، تصدیق کند . این به این دلیل است که تمایز بین انواع پدیده میتواند به عنوان راهی برای تمایز بین روشهای مختلف طبقهبندی آنها در نظر گرفته شود ، و ممکن است هر تعداد راههایی برای طبقهبندی یک پدیده معین باشد که به هم کاهش نیافته باشند . به عنوان مثال ، هر قطعه از چمدان احتمالا ً یک شی فیزیکی است ، اما هیچکس بر این باور نیست که " چمدان " یک طبقهبندی است که می توان آن را در - یا به - فیزیک کاهش داد ، و هیچکس تا کنون دوگانگی " بار - فیزیک " را پیشنهاد نکرده است . اگر این نوعی دوگانگی است که ذهنی شامل میشود ، به همین دلیل به نظر بیضرر میآید .
حتی اگر نظریه هویت به ادعاهای مربوط به هویت محدود باشد ، هنوز مشکلاتی وجود دارد . یک مثال ساده مربوط به ارتباط بسیاری از پدیدههای ذهنی به فضای فیزیکی است . همانطور که قبلا ً اشاره شد ( بالا را ببینید ) و بتن ) ، معمولا ً دقیقا مشخص نیست که چه چیزهایی به عنوان باورها و امیال در آن قرار دارند . اغلب گفته میشود که آنها " در سر " هستند - اما دقیقا ً کجا هستند ؟ یا برای مثال گرفتن یک مثال سختتر ، به نظر میرسد تصاویر ذهنی ویژگیهای فیزیکی خاصی دارند ، مثل بیضیشکل و روشن . اما اگر چنین تصاویری با چیزهای فیزیکی مشخص شوند ، به نظر میرسد که آن چیزها باید دارای ویژگیهای فیزیکی یکسانی باشند - باید اشیا بیضیشکل و روشن در مغز افرادی که چنین تصاویری را تجربه میکنند باشند . اما این احمقانه است . بنابراین به نظر میرسد که یک تصویر ذهنی نمیتواند یک چیز فیزیکی باشد . ( بحثهایی از این قبیل گاهی " استدلالات Leibniz " نامیده میشوند ، " بعد از یک اصل متافیزیکی که توسط فیلسوف آلمانی ، گوتفرید ویلهلم Leibniz ( ۱۷۱۶ - ۱۶۴۶ ) فرموله شدهاست : اگر x = y باشد ، آنگاه هر چیزی که در x باشد نیز باید درست باشد ) . دیگر مشکلات فنی بیشتر با نظریه هویت ( تحت فشار بیشتر توسط the Kripke ، فیلسوف آمریکایی ، خارج از محدوده این مقاله قرار دارند . اثر فزاینده این مشکلات باعث شدهاست که فلاسفه نسبت به couching reductionism از لحاظ هویت محتاط باشند .
یک جایگزین این است که بگوییم که پدیدههای ذهنی با پدیدههای فیزیکی یکسان نیستند بلکه آنها را " تشکیل " میدهند . یک گلدان چینی در نظر بگیرید . فرض کنیم کسی گلدان را بشکند و یک مجسمه از همه آنها بسازد . اگر هر دو گلدان و مجسمه با تکههای یکسان باشند ، به این نتیجه میرسد که مجسمه مانند گلدان است ، که مضحک است . بنابراین گلدان و مجسمه با قطعات مشابه نیستند بلکه صرفا ً توسط ( یا ترکیبی از آنها تشکیل میشوند .
Physicalists فکر میکنند که میتوان بیش از این چیزی گفت . نه تنها هر پدیده ذهنی که توسط پدیدههای فیزیکی تشکیل میشود ، بلکه هر ویژگی ذهنی و ذهنی بستگی به یک ویژگی فیزیکی دارد . Physicalists فکر میکنند که ویژگیهای ذهنی " supervene " بر فیزیکی ، به این معنا که هر تغییر یا تفاوت در یک ویژگی ذهنی به تغییر و یا تفاوت در یک ویژگی فیزیکی بستگی دارد . این بدان معنی است که غیر ممکن است دو جهان وجود داشته باشند که از نظر فیزیکی در تمام طول تاریخ یکسان هستند اما با توجه به اینکه آیا فرد خاصی در یک زمان خاص درد دارد ، تفاوت دارد .
فاصلههای Explanatory
پایاننامه of به یک مشکل قابلتوجه در مورد چگونگی ادغام صحبت در مورد ذهن به یک درک علمی عمومی از جهان ، با دشواری که هر دو در مورد حالات آگاهانه و در مورد موارد آگاهانه بوجود میآید ، توجه کردهاست . اگر چه ویژگیهای ذهنی ممکن است بر خواص فیزیکی تاثیر گذار باشد، به طرز شگفت آوری دشوار است که بگوییم دقیقا ً چطور این کار را انجام دهند .
منبع سایت بریتانیایی
حتی اگر نظریه هویت به ادعاهای مربوط به هویت محدود باشد ، هنوز مشکلاتی وجود دارد . یک مثال ساده مربوط به ارتباط بسیاری از پدیدههای ذهنی به فضای فیزیکی است . همانطور که قبلا ً اشاره شد ( بالا را ببینید ) و بتن ) ، معمولا ً دقیقا مشخص نیست که چه چیزهایی به عنوان باورها و امیال در آن قرار دارند . اغلب گفته میشود که آنها " در سر " هستند - اما دقیقا ً کجا هستند ؟ یا برای مثال گرفتن یک مثال سختتر ، به نظر میرسد تصاویر ذهنی ویژگیهای فیزیکی خاصی دارند ، مثل بیضیشکل و روشن . اما اگر چنین تصاویری با چیزهای فیزیکی مشخص شوند ، به نظر میرسد که آن چیزها باید دارای ویژگیهای فیزیکی یکسانی باشند - باید اشیا بیضیشکل و روشن در مغز افرادی که چنین تصاویری را تجربه میکنند باشند . اما این احمقانه است . بنابراین به نظر میرسد که یک تصویر ذهنی نمیتواند یک چیز فیزیکی باشد . ( بحثهایی از این قبیل گاهی " استدلالات Leibniz " نامیده میشوند ، " بعد از یک اصل متافیزیکی که توسط فیلسوف آلمانی ، گوتفرید ویلهلم Leibniz ( ۱۷۱۶ - ۱۶۴۶ ) فرموله شدهاست : اگر x = y باشد ، آنگاه هر چیزی که در x باشد نیز باید درست باشد ) . دیگر مشکلات فنی بیشتر با نظریه هویت ( تحت فشار بیشتر توسط the Kripke ، فیلسوف آمریکایی ، خارج از محدوده این مقاله قرار دارند . اثر فزاینده این مشکلات باعث شدهاست که فلاسفه نسبت به couching reductionism از لحاظ هویت محتاط باشند .
یک جایگزین این است که بگوییم که پدیدههای ذهنی با پدیدههای فیزیکی یکسان نیستند بلکه آنها را " تشکیل " میدهند . یک گلدان چینی در نظر بگیرید . فرض کنیم کسی گلدان را بشکند و یک مجسمه از همه آنها بسازد . اگر هر دو گلدان و مجسمه با تکههای یکسان باشند ، به این نتیجه میرسد که مجسمه مانند گلدان است ، که مضحک است . بنابراین گلدان و مجسمه با قطعات مشابه نیستند بلکه صرفا ً توسط ( یا ترکیبی از آنها تشکیل میشوند .
Physicalists فکر میکنند که میتوان بیش از این چیزی گفت . نه تنها هر پدیده ذهنی که توسط پدیدههای فیزیکی تشکیل میشود ، بلکه هر ویژگی ذهنی و ذهنی بستگی به یک ویژگی فیزیکی دارد . Physicalists فکر میکنند که ویژگیهای ذهنی " supervene " بر فیزیکی ، به این معنا که هر تغییر یا تفاوت در یک ویژگی ذهنی به تغییر و یا تفاوت در یک ویژگی فیزیکی بستگی دارد . این بدان معنی است که غیر ممکن است دو جهان وجود داشته باشند که از نظر فیزیکی در تمام طول تاریخ یکسان هستند اما با توجه به اینکه آیا فرد خاصی در یک زمان خاص درد دارد ، تفاوت دارد .
فاصلههای Explanatory
پایاننامه of به یک مشکل قابلتوجه در مورد چگونگی ادغام صحبت در مورد ذهن به یک درک علمی عمومی از جهان ، با دشواری که هر دو در مورد حالات آگاهانه و در مورد موارد آگاهانه بوجود میآید ، توجه کردهاست . اگر چه ویژگیهای ذهنی ممکن است بر خواص فیزیکی تاثیر گذار باشد، به طرز شگفت آوری دشوار است که بگوییم دقیقا ً چطور این کار را انجام دهند .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر