شنبه ۰۱ اردیبهشت ۰۳

تصحیح

جامع ترین سایت روانشناسی

تصحیح

۸۹۳ بازديد
نظریه Husserl توسط existentialists فرانسوی مانند ژان‌پل سارتر و موریس Merleau - Ponty رد شد . برای دومی ، the معانی دیگر هرگز کامل نمی‌شوند ، چون آگاهی یک فرد محصور نیست که بتواند تمام انگیزه‌های احتمالی آن را درک کرده و به یک دنیا معنا ببخشد . Knowers موضوعات مرتبط با بدن هستند ، که زندگی ادراکی آن‌ها فقط به طور ناقص بیان می‌شود و جهان را به شیوه‌ای فزاینده آشکار می‌کند . معنای بیشتری در وجود دارد که در هر لحظه ممکن است بیان شود ، و حتی معنای وجود به هیچ مجموعه قابل‌تعریف از معنا تبدیل نمی‌شود .
رویکرد Husserl برای مارتین هایدگر به اندازه کافی رادیکال نبود ، یک متفکر آلمانی گاهی اوقات یک اگزیستانسیالیسم نامید . Husserl در این فکر بود که او می‌تواند به خوبی از حقایق آگاه باشد و ماهیت حقایق را حفظ کند، Husserl هنوز تا حدی در the - the ، physicalistic ، و dualisms منطقی - که مورد حمله قرار گرفته بود ، دست داشته‌است . برای هایدگر هیچ حوزه‌ای از آگاهی وجود ندارد که معنا را تشکیل دهد، و او فکر نمی‌کند که یک خط شارپ اما بی‌ضرر می‌تواند بین ماهیت و حقیقت کشیده شود . ابهام در تفکر Husserl بین " جسم " به عنوان حس خاص و به ویژه در حضور بدنی آن بی‌ضرر نیست . منطقی است که فکر کنیم هوشیاری در نهایت می‌تواند حس ضروری یک چیز را تعیین کند . بنابراین هایدگر مفهوم آگاهی را کنار گذاشت و یک " هستی‌شناسی بنیادی " انسانی ( Dasein ) را پیشنهاد کرد . انسان به عنوان یک فرد در جهان نمی‌تواند هدف مفاهیم نظری پیچیده مانند " ماده " یا " علتی " را ایجاد کند . انسان ، علاوه بر این ، خود را در یک دنیای در حال پیشرفت درگیر می‌کند که نمی‌تواند به طور کامل هدف چنین مفاهیمی باشد ؛ با این حال ، ساختار این مشارکت ، شرایط متعالی از هر نوع علم است . به عنوان مثال ، یک مرد می‌تواند با مردان دیگر در گروه‌های فلسفی همراهی کند و تنها به این دلیل می‌تواند به جایگاه متافیزیکی مردان دیگر فکر کند ، تنها به این دلیل که در اصل با دیگران است . او نمی‌تواند به این فکر کند که فکر خودش را پاک کند که تبدیل به یک متفکر غیر شخصی شود ، یک نفس کامل .
با توجه به هایدگر ، برای تجدید نظر در مورد مساله واقعیت در ریشه‌های آن ، لازم است تجدید نظر در ساختار بنیادین زمانی که پیش از این مورد توجه قرار گرفته‌است ، تجدید نظر شود . تعصب در غرب ، که واقعیت را انکار می‌کند ، یا بر مبنای موجودات ( یعنی ، به عنوان یکی از ویژگی‌های کلی موجودات ) ، باید واژگون شود ، و مشکل واقعی ، " متعالی " باید روی زمینی که تمایز بین تعالی و متعالی و بین ادراک و categorial ساخته شده‌باشد ، دوباره تجدید نظر شود . بودن جهان از هر گونه قانون اساسی در جهان فراتر می‌رود و شرایط تجربه است . بنابراین ، یک حس مورد نیاز است نه به عنوان شی بلکه به عنوان شرط اساسی برای واقعیت بودن همه اشیا .
هایدگر می‌خواست یک پدیده‌شناسی واقعی را پیشنهاد کند ، مطالعه‌ای که هیچ چیزی از تمایزات معمول فرمول‌بندی شده مانند ذهنی - عینی یا فوق‌العاده - واقعی را نشان نمی‌داد . برتری جهان فقط می‌تواند به همان شکل که به نظر می‌رسد درک شود ؛ به عنوان مثال ، هنگامی که آن‌ها آشکارا با هم مواجه می‌شوند ، همه چیز به نظر می‌رسد که خود را پنهان کرده و پنهان می‌کند . اگر به نظر the خورشید از آن کوچک‌تر باشد ، استنتاج ساده‌لوحانه تنها با آموزش فرد برای تفسیر ظاهر - برای محاسبه ، برای مثال ، سرعت و جهت نور ، تصحیح می‌شود . واقعیت در داخل و از طریق ظاهر آن داده می‌شود .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.