پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳

اکثر

جامع ترین سایت روانشناسی

اکثر

۸۹۴ بازديد
برای اکثر موارد ، سازگاری شامل ایجاد تغییر در خود به منظور کنار آمدن موثرتر با محیط است ، اما همچنین می‌تواند به معنی تغییر محیط یا پیدا کردن یک محیط کاملا ً جدید باشد .
سازگاری موثر تعدادی از فرآیندهای شناختی مثل ادراک ، یادگیری ، حافظه ، استدلال و حل مساله را به خود جلب می‌کند . سپس تاکید اصلی در تعریف هوش ، این است که این یک فرآیند شناختی یا ذهنی نیست بلکه ترکیبی انتخابی از این فرایندها است که به سمت سازگاری موثر هدایت می‌شوند . بنابراین ، پزشکی که در مورد یک بیماری جدید یاد می‌گیرد با درک مطالب در مورد بیماری در ادبیات پزشکی با توجه به جنبه‌های حیاتی که برای درمان بیمار لازم است و سپس استفاده از عقل برای حل مشکل اعمال اطلاعات به نیازهای بیمار ، تطبیق می‌یابد . هوش ، به طور کلی ، به عنوان یک توانایی واحد تلقی نمی‌شود بلکه به عنوان یک طراحی موثر با هم از توانایی‌های بسیاری در نظر گرفته می‌شود . با این حال ، این موضوع همیشه برای محققان موضوع آشکار نبوده است ؛ در واقع ، بیشتر تاریخ این زمینه حول محور بحث‌ها در رابطه با طبیعت و توانایی‌ها است که هوش را تشکیل می‌دهند.
نظریه‌های هوش
نظریه‌های هوش ، همانند اکثر نظریه‌های علمی ، از طریق توالی مدل‌ها تکامل‌یافته اند . چهار نمونه از most پارادایم‌ها ، ارزیابی روان‌شناختی است که به as ، روانشناسی شناختی نیز مرتبط است ، که خود را با فرایندهایی درگیر می‌کند که با آن کارکرده‌ای ذهن ؛ cognitivism و contextualism ، یک رویکرد ترکیبی که تعامل بین محیط و فرآیندهای ذهنی را مورد مطالعه قرار می‌دهد ؛ و علوم زیستی که پایه عصبی هوش را مورد بررسی قرار می‌دهد . آنچه در ادامه می‌آید بحث تحولات در این چهار حوزه است .
تئوری‌های روان پویشی
تئوری‌های روان شناسان به طور کلی به دنبال درک ساختار هوش هستند : چه شکل می‌گیرد ، و چه چیزی بخشی از آن است ، اگر وجود داشته باشد؟ این نظریه‌ها به طور کلی براساس داده‌های به‌دست‌آمده از آزمون‌های قابلیت‌های ذهنی ، از جمله قیاس ( به عنوان مثال ، وکیل برای مشتری به عنوان پزشک ) ، طبقه‌بندی ( به عنوان مثال ، کدام کلمه به دیگران تعلق ندارد ؟ رابین ، گنجشک ، مرغ ، زاغ کبود ) و سری completions ( به عنوان مثال ، عدد بعدی در سری بعدی چه خواهد بود ؟ ۳ ، ۶ ، ۱۰ ، ۱۵ ، ۲۱ ، ) .
نظریه‌های Psychometric مبتنی بر مدلی هستند که هوش را به عنوان ترکیبی از توانایی‌ها و قابلیت‌های اندازه‌گیری شده توسط آزمون‌های ذهنی نشان می‌دهد . این مدل را می‌توان تعیین کرد . برای مثال ، عملکرد در یک تست عددی می‌تواند نشان‌دهنده ترکیبی وزنی از تعداد ، استدلال ، و قابلیت‌های حافظه برای یک مجموعه پیچیده باشد . مدل‌های ریاضی به ضعف در یک منطقه اجازه می‌دهند که با توانایی قوی در حوزه دیگری از عملکرد تست جبران شود . به این طریق ، توانایی برتر در استدلال می‌تواند به دلیل نقص در توانایی عددی جبران شود .
یکی از اولین نظریات psychometric از روان‌شناس بریتانیایی به نام چارلز ای آمده‌است . اسپیرمن ( 1863 - 1945 ) , که اولین مقاله اصلی خود را در سال 1904 منتشر کرد . او متوجه شد که چه چیزی ممکن است واضح به نظر برسد - که افرادی که به خوبی روی یک آزمون توانایی ذهنی کار می‌کردند , تمایل به انجام خوب بر روی دیگران داشتند , در حالی که افرادی که در یکی از آن‌ها عملکرد ضعیفی داشتند , تمایل به انجام ضعیف بر روی دیگران داشتند . برای شناسایی منابع زیربنایی این تفاوت‌های عملکردی , اسپیرمن تحلیل عاملی را ابداع کرد, یک تکنیک اماری که الگوهای تفاوت‌های فردی در نمرات آزمون را بررسی می‌کند . او نتیجه گرفت که تنها دو نوع عامل تعیین‌کننده تمامی تفاوت‌های فردی در نمرات آزمون می‌باشد . فاکتور اول و مهم‌تر , که او برچسب " عامل عمومی " یا g را مشخص کرده , بر عملکرد همه وظایفی که نیاز به اطلاعات دارند , سایه انداخته‌است . به عبارت دیگر , صرف‌نظر از تکلیف , اگر نیاز به هوشمندی دارد , نیاز به g دارد. عامل دوم به طور خاص مربوط به هر تست ویژه است .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.