جمعه ۳۱ فروردین ۰۳

نژاد

جامع ترین سایت روانشناسی

نژاد

۸۶۳ بازديد
از این رو ، پایه‌ها برای توجیه استانداردهای اخلاقی از اجتناب از تنبیه به اجتناب از مخالفت بزرگ‌سال و رد کردن اجتناب از گناه داخلی و recrimination خودداری می‌کنند . استدلال اخلاقی فرد همچنین به سمت دامنه اجتماعی فزاینده ( یعنی شامل افراد و موسسات ) و انتزاع بیشتر حرکت می‌کند ( به عنوان مثال ، از استدلال در مورد رویداده‌ای فیزیکی مانند درد یا لذت برای استدلال در مورد ارزش‌ها ، حقوق و قراردادهای ضمنی ) . این گذار از یک مرحله به مرحله دیگر با تغییرات تدریجی در the نوع استدلال مشخص می‌شود ؛ بنابراین ، در هر نقطه داده‌شده در زندگی ، فرد ممکن است در یک زمان بیشتر از یک مرحله عمل کند . افراد مختلف از مراحل مختلف با درجات مختلف عبور می‌کنند . در نهایت ، افراد مختلف به احتمال زیاد به سطوح مختلفی از تفکر اخلاقی در زندگی خود دست می‌یابند و این امکان را مطرح می‌کنند که برخی افراد هرگز به مراحل بعدی و انتزاعی و stages نمی‌رسند .
شواهد این مراحل نظری از پاسخ‌های کودکان به معماهای اخلاقی ناشی می‌شود که توسط محققین به جای رفتار واقعی آن‌ها در زمان تعارض ، به آن‌ها ارائه می‌شود . دانشمندان استدلال کرده‌اند که بسیاری از کودکان درک اخلاقی عمیق ‌تری نسبت به پاسخ‌های آن‌ها در چنین تست‌هایی دارند . برخی دیگر استدلال کرده‌اند که چون حتی کودکان نسبتا ً جوان قادر به نشان دادن همدلی با درد دیگران هستند ، مهار رفتار پرخاشگرانه از این اثر اخلاقی ناشی می‌شود و نه تنها از پیش‌بینی مجازات . برخی از دانشمندان دریافته اند که کودکان در توانایی فردی خود برای همدلی متفاوت هستند و بنابراین ، برخی از کودکان نسبت به دیگران نسبت به قوانین اخلاقی حساس‌تر هستند . شواهدی وجود دارد که حاکی از آن است که temperamentally کودکان را مهار می‌کند که والدین آن‌ها نیازهای اجتماعی ثابتی را به آن‌ها تحمیل می‌کنند و تجربه اخلاقی را بیش از کودکان دیگر تجربه می‌کنند .
خود - مفهوم ، یا هویت
یکی از مهم‌ترین جنبه‌های رشد عاطفی کودک ، شکل‌گیری خود - مفهومی ، یا هویت او - یعنی درک او از اینکه چه کسی بوده و رابطه او با دیگران چیست . مهم‌ترین گرایش در رشد خودآگاهی کودکان ، تغییر از ویژگی‌های فیزیکی بتن به ویژگی‌های انتزاعی بیشتر است . این تغییر در ویژگی‌هایی که کودکان هنگامی که از آن‌ها خواسته می‌شود که خود را توصیف کنند ، مشهود است . کودکان خردسال - چهار تا شش سال - به نظر می‌رسد خودشان را از لحاظ ویژگی‌های قابل‌مشاهده به عنوان رنگ مو ، ارتفاع و یا فعالیت‌های مورد علاقه شان تعریف می‌کنند . اما در عرض چند سال ، توصیف آن‌ها از خودشان به ویژگی‌های انتزاعی ، درونی و روانی ، از جمله توانایی‌ها و مهارت‌های آن‌ها نسبت به دیگران تغییر می‌کند . بنابراین ، همان طور که کودکان به سنین بلوغ نزدیک می‌شوند ، آن‌ها به طور فزاینده‌ای خود را با کیفیت منحصر به فرد و فردی از احساسات ، افکار و اعتقادات خود به جای صرفا ً با ویژگی‌های بیرونی تعریف می‌کنند .
یکی از ابتدایی‌ترین و ابتدایی‌ترین گروه‌های خود برای بیرون آمدن در دوران کودکی براساس جنسیت است و هویت جنسیتی نامیده می‌شود . کودکان در سن سه‌سالگی یک هویت جنسیتی ابتدایی را پرورش می‌دهند و یاد گرفته‌اند که خود و دیگران را به عنوان مرد یا زن طبقه‌بندی کنند . آن‌ها همچنین این فعالیت‌ها را ترجیح می‌دهند و نقش‌هایی را ترجیح می‌دهند که به طور سنتی به جنسیت خودشان واگذار می‌شود ؛ در اوایل دو سال ، اغلب کودکان اسباب‌بازی‌ها و فعالیت‌هایی را انتخاب می‌کنند که با الگوهای جنسیتی فرهنگ آن‌ها متناسب است ، و در طول ساله‌ای پیش‌دبستانی شروع به انتخاب یک همبازی هم جنس می‌کنند . جز دیگری از خود یک کودک ، نگرانی‌های نژادی ، قومی یا مذهبی است که او بخشی از آن است . کودکی که عضوی از یک گروه متمایز و متمایز است معمولا ً یک گروه ذهنی برای این گروه به مدت ۵ تا ۶ سال ایجاد کرده‌است و کودکان اقلیت‌های نژادی بیشتر از are کودک از تفاوت‌های نژادی آگاهی دارند .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.