یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۴:۵۱ ۸۹۳ بازديد
احساسات به شکل شکل دادن اجتماعی در حالتهای خود در بیان این مفهوم هستند که اغلب حالات ، شاید حتی آنهایی که more و less هستند ، در معرض قوانین نمایش "موضعی " قرار دارند ، که در آن احساسات و حالات در کدام شرایط مناسب هستند . بیان خشم در اکثر شرایط عمومی در ژاپن کاملا ً نامناسب است ، اما انتظار میرود که در یک تقاطع شهری در آمریکا انتظار آن را داشته باشد . معنای فرهنگی یک احساس همچنین ( و بدیهی ) از نظر اجتماعی تعیین میشود . در تاهیتی ، خشم بسیار خطرناک در نظر گرفته میشود و حتی demonized است ؛ در دریای مدیترانه اغلب نشانه مردانگی است و به درستی میگوید . این بدان معنا نیست که تاثیرات اجتماعی بر احساسات به تفاسیر فرهنگی آنها محدود میشود . احساسات خود را دستکم تا حدی با این تفاسیر تشکیل میدهند . بخش اجتماعی به عنوان بخشی از یک احساس ممکن است نسبت به احساسات غنی از نظر شناختی مانند خشم اخلاقی و عشق رمانتیک کوچکتر باشد ، اما فرهنگ همچنین بیولوژی ، تفاوتهای اجتماعی و همچنین تفاوتهای فردی ، مشخص میکند که چه احساسی وجود دارد و چه زمانی ، و چه زمانی مناسب باشد .
احساسات و احساسات
این واقعیت که احساسات شامل رفتار ، افکار و فرهنگ میشوند ، این سوال را مطرح میکنند که آیا احساسات تا چه حد منطقی هستند . برای فلاسفه مانند افلاطون ( c . ۴۲۸ - c . پیش از میلاد مسیح ( ۱۷۱۱ - ۷۶ ) و دیوید هیوم ( ۱۷۱۱ - ۷۶ ) که احساسات و عقلانیت را به عنوان متضاد متضاد تصور میکردند ، چنین سوالی از ابتدا نامناسب بود . اما رفتار و افکار میتواند منطقی و یا غیر منطقی باشد ، و فرهنگ استانداردهای خود را از عقلانیت تحمیل میکند . به این میزان ، حالات و افکار عاطفی آشکار میتوانند با توجه به این استانداردها مورد قضاوت قرار گیرند . در خشم مردم اغلب عمل میکنند و منطقی فکر میکنند . اما آنچه کمتر مورد تاکید قرار میگیرد این است که خشم میتواند ناشی از رفتار و افکار باشد که کاملا ً منطقی هستند ، به این معنا که آنها در بیان و هدایت احساسات به عمل سازنده موفق هستند . افکاری که یکی دارای عصبانیت است ممکن است دقیق و خردمندانه باشد - به عنوان مثال ، به یاد آوردن تحقیرها قبلی و الگوی رفتار اهانتآمیز آنها بپردازد. و فرهنگ ، البته ، معیارهای خاص خود را برای تصمیمگیری در مورد اینکه کدام حالات و افکار منطقی هستند تحمیل میکند ، هم چنین احساسی که در آن شرایط منطقی است . حسود بودن در بعضی فرهنگها و شرایط خاص ممکن است کاملا ً مناسب بوده و در نتیجه منطقی باشد . اما در فرهنگهای دیگر و یا شرایط دیگر حسادت ، نامناسب و به همین دلیل غیرمنطقی است .
افلاطون
افلاطون
افلاطون ، مجسمه مرمرین ، از قرن چهارم پیش از میلاد مسیح ؛ در موزه Capitoline ، رم .
G. Dagli Dagli Orti تصویر / تصاویر آموزشی تصویر
یک احساس همچنین میتواند در دو حس دیگر منطقی یا غیر منطقی باشد : ( ۱ ) میتواند در ادراک یا درک موقعیت آن دقیقتر و یا دقیقتر باشد ؛ و ( ۲ ) آن میتواند بیشتر و یا کمتر در ارزیابی خود از وضعیت مجاز باشد . مثالی از ( ۱ ) این است : اسمیت از جونز برای گفتن چیزی اهانتآمیز عصبانی است ، در واقع جونز چنین چیزی نگفت و هیچ دلیل خوبی برای فکر کردن وجود ندارد . یک مثال از ( ۲ ) این است : Smith از جونز برای گفتن چیزی اهانتآمیز عصبانی است ، اما در حقیقت آنچه جونز گفت توهینآمیز نیست ، زیرا این یک انتقاد دقیق و سازنده از اسمیت است ، که اسمیت نباید ناراحت یا عصبانی باشد . در مثال اول ، عصبانیت غیرمنطقی است زیرا براساس یک باور غلط در مورد موقعیت است ؛ دوم ، غیرمنطقی است زیرا شامل یک ارزیابی ناعادلانه یا ناعادلانه است .
منبع سایت بریتانیایی
احساسات و احساسات
این واقعیت که احساسات شامل رفتار ، افکار و فرهنگ میشوند ، این سوال را مطرح میکنند که آیا احساسات تا چه حد منطقی هستند . برای فلاسفه مانند افلاطون ( c . ۴۲۸ - c . پیش از میلاد مسیح ( ۱۷۱۱ - ۷۶ ) و دیوید هیوم ( ۱۷۱۱ - ۷۶ ) که احساسات و عقلانیت را به عنوان متضاد متضاد تصور میکردند ، چنین سوالی از ابتدا نامناسب بود . اما رفتار و افکار میتواند منطقی و یا غیر منطقی باشد ، و فرهنگ استانداردهای خود را از عقلانیت تحمیل میکند . به این میزان ، حالات و افکار عاطفی آشکار میتوانند با توجه به این استانداردها مورد قضاوت قرار گیرند . در خشم مردم اغلب عمل میکنند و منطقی فکر میکنند . اما آنچه کمتر مورد تاکید قرار میگیرد این است که خشم میتواند ناشی از رفتار و افکار باشد که کاملا ً منطقی هستند ، به این معنا که آنها در بیان و هدایت احساسات به عمل سازنده موفق هستند . افکاری که یکی دارای عصبانیت است ممکن است دقیق و خردمندانه باشد - به عنوان مثال ، به یاد آوردن تحقیرها قبلی و الگوی رفتار اهانتآمیز آنها بپردازد. و فرهنگ ، البته ، معیارهای خاص خود را برای تصمیمگیری در مورد اینکه کدام حالات و افکار منطقی هستند تحمیل میکند ، هم چنین احساسی که در آن شرایط منطقی است . حسود بودن در بعضی فرهنگها و شرایط خاص ممکن است کاملا ً مناسب بوده و در نتیجه منطقی باشد . اما در فرهنگهای دیگر و یا شرایط دیگر حسادت ، نامناسب و به همین دلیل غیرمنطقی است .
افلاطون
افلاطون
افلاطون ، مجسمه مرمرین ، از قرن چهارم پیش از میلاد مسیح ؛ در موزه Capitoline ، رم .
G. Dagli Dagli Orti تصویر / تصاویر آموزشی تصویر
یک احساس همچنین میتواند در دو حس دیگر منطقی یا غیر منطقی باشد : ( ۱ ) میتواند در ادراک یا درک موقعیت آن دقیقتر و یا دقیقتر باشد ؛ و ( ۲ ) آن میتواند بیشتر و یا کمتر در ارزیابی خود از وضعیت مجاز باشد . مثالی از ( ۱ ) این است : اسمیت از جونز برای گفتن چیزی اهانتآمیز عصبانی است ، در واقع جونز چنین چیزی نگفت و هیچ دلیل خوبی برای فکر کردن وجود ندارد . یک مثال از ( ۲ ) این است : Smith از جونز برای گفتن چیزی اهانتآمیز عصبانی است ، اما در حقیقت آنچه جونز گفت توهینآمیز نیست ، زیرا این یک انتقاد دقیق و سازنده از اسمیت است ، که اسمیت نباید ناراحت یا عصبانی باشد . در مثال اول ، عصبانیت غیرمنطقی است زیرا براساس یک باور غلط در مورد موقعیت است ؛ دوم ، غیرمنطقی است زیرا شامل یک ارزیابی ناعادلانه یا ناعادلانه است .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر