یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۴:۰۲ ۸۶۸ بازديد
با سن ، کودکان توانایی درک دیدگاه ، یا نقطهنظر دیگران را به دست میآورند ، توسعهای که ارتباط نزدیکی با به اشتراک همدلانه احساسات دیگران دارد . حتی افراد شش ساله آگاه هستند که افراد دیگر دیدگاهها ، افکار و احساسات متفاوتی دارند و میتوانند با ویژگیهایی که در دیگران مشاهده میکنند همدلی کنند . هشت تا نه سال از سن کودکی تشخیص میدهد که مردم میتوانند از دیدگاه دیگران آگاه شوند و او نیز میداند که دیگران میتوانند از دیدگاه خود آگاه شوند . در ۱۰ سالگی کودک میتواند یک تعامل اجتماعی را به طور همزمان از دیدگاه خود و از دیدگاه شخصی دیگر در نظر بگیرد . به خاطر این افزایش آگاهی ، کودکان از سن ۷ سالگی نسبت به آنچه دیگران درباره آنها فکر میکنند آگاهتر و نسبت به نظر دیگران درباره رفتارشان ابراز نگرانی میکنند . در نهایت ، کودکان بزرگتر درک میکنند که احساسات واقعی یک فرد میتواند قویتر یا متفاوت از آن چیزی باشد که در واقع نشان میدهد ، و بنابراین از این که فرد میتواند احساسات خود را پنهان کند ، قدردانی میکنند .
یکی از عوامل مهم در این تغییرات ، افزایش پیچیدگی شناختی کودک است . برای مثال ، برای اینکه احساس گناه را احساس کنیم ، یک کودک باید از این حقیقت که او میتوانست یک عمل خاص از او را که یک استاندارد اخلاقی را نقض کرده باشد ، قدردانی کند . آگاهی از این که فرد میتواند خودداری از رفتار خود را تحمیل کند نیازمند یک سطح مشخص از بلوغ شناختی است و بنابراین ، احساس گناه نمیتواند تا زمانی که صلاحیت به دست آید ، ظاهر شود .
یک حس اخلاقی
همدلی و دیگر انواع آگاهی اجتماعی در توسعه یک حس اخلاقی مهم هستند . اخلاق ، باورهای یک فرد را در مورد تناسب و یا خوبی آنچه انجام میدهد ، یا احساس میکند . در طول چند ماه آخر سال دوم ، کودکان از حق و نادرستی قدردانی میکنند ؛ این representations استانداردهای اخلاقی نامیده میشوند . کودکان نگرانی خود را نسبت به دستهای کثیف ، لباسهای پاره و فنجانهای شکسته نشان میدهند و این نشان میدهد که آنها از این که برخی رویدادهای خاص استانداردهای بزرگسالان را نقض میکنند ، قدردانی میکنند . با توجه به سن دو فرزند ، اگر نتوانند استانداردهای رفتاری را که دیگران تحمیل میکنند ، تحمل کنند ، در معرض خطر خفیف قرار میگیرند . پس از دو سالگی آنها به شوخی قوانین رفتار قابل قبولی را نقض میکنند تا اعتبار آن استاندارد را تست کنند . یکی از نشانههای اخلاق رو به رشد کودک ، توانایی کنترل رفتار و تمایل به به تعویق انداختن ارضا فوری تمایل است .
در نتیجه کودکی است که در آن استانداردهای اخلاقی در فرایندی گسترش مییابند که اغلب در بزرگسالی گسترش مییابند . Lawrence ، روانشناس آمریکایی ، فرض کرد که توسعه استانداردهای اخلاقی مردم از مراحلی عبور میکند که میتواند در سه سطح اخلاقی گروهبندی شود . در سطح اول ، که از استدلال اخلاقی preconventional استفاده میکند ، کودک از رویدادهای فیزیکی و فیزیکی ( مانند لذت یا درد ) به عنوان منبع تصمیمگیری درباره درستی یا اشتباه اخلاقی استفاده میکند ؛ استانداردهای او براساس آنچه که از مجازات اجتناب کرده یا لذت را به ارمغان میآورد استوار است . در سطح میانی ، استدلال اخلاقی متعارف ، کودک یا بزرگسال ، استانداردهای اخلاقی را به عنوان راهی برای حفظ رضایت چهرههای اقتدار ، عمدتا ً والدین خود ، و اعمال مطابق با احکام آنها ، میبیند . استانداردهای اخلاقی در این سطح به جای یک ترس ساده از مجازات ، بر یک ارزیابی مثبت از قدرت متمرکز هستند . در سطح سوم ، استدلال اخلاقی postconventional ، اصول اخلاقی او براساس اصولی است که خود او ارزیابی کرده و آن را ذاتا ً بدون توجه به نظر جامعه پذیرفته و قبول میکند . او از ماهیت خودسرانه و ذهنی استانداردهای اجتماعی و قوانین آگاه است ، که او به عنوان نسبی نسبت به اقتدار مطلق در نظر گرفته میشود.
منبع سایت بریتانیایی
یکی از عوامل مهم در این تغییرات ، افزایش پیچیدگی شناختی کودک است . برای مثال ، برای اینکه احساس گناه را احساس کنیم ، یک کودک باید از این حقیقت که او میتوانست یک عمل خاص از او را که یک استاندارد اخلاقی را نقض کرده باشد ، قدردانی کند . آگاهی از این که فرد میتواند خودداری از رفتار خود را تحمیل کند نیازمند یک سطح مشخص از بلوغ شناختی است و بنابراین ، احساس گناه نمیتواند تا زمانی که صلاحیت به دست آید ، ظاهر شود .
یک حس اخلاقی
همدلی و دیگر انواع آگاهی اجتماعی در توسعه یک حس اخلاقی مهم هستند . اخلاق ، باورهای یک فرد را در مورد تناسب و یا خوبی آنچه انجام میدهد ، یا احساس میکند . در طول چند ماه آخر سال دوم ، کودکان از حق و نادرستی قدردانی میکنند ؛ این representations استانداردهای اخلاقی نامیده میشوند . کودکان نگرانی خود را نسبت به دستهای کثیف ، لباسهای پاره و فنجانهای شکسته نشان میدهند و این نشان میدهد که آنها از این که برخی رویدادهای خاص استانداردهای بزرگسالان را نقض میکنند ، قدردانی میکنند . با توجه به سن دو فرزند ، اگر نتوانند استانداردهای رفتاری را که دیگران تحمیل میکنند ، تحمل کنند ، در معرض خطر خفیف قرار میگیرند . پس از دو سالگی آنها به شوخی قوانین رفتار قابل قبولی را نقض میکنند تا اعتبار آن استاندارد را تست کنند . یکی از نشانههای اخلاق رو به رشد کودک ، توانایی کنترل رفتار و تمایل به به تعویق انداختن ارضا فوری تمایل است .
در نتیجه کودکی است که در آن استانداردهای اخلاقی در فرایندی گسترش مییابند که اغلب در بزرگسالی گسترش مییابند . Lawrence ، روانشناس آمریکایی ، فرض کرد که توسعه استانداردهای اخلاقی مردم از مراحلی عبور میکند که میتواند در سه سطح اخلاقی گروهبندی شود . در سطح اول ، که از استدلال اخلاقی preconventional استفاده میکند ، کودک از رویدادهای فیزیکی و فیزیکی ( مانند لذت یا درد ) به عنوان منبع تصمیمگیری درباره درستی یا اشتباه اخلاقی استفاده میکند ؛ استانداردهای او براساس آنچه که از مجازات اجتناب کرده یا لذت را به ارمغان میآورد استوار است . در سطح میانی ، استدلال اخلاقی متعارف ، کودک یا بزرگسال ، استانداردهای اخلاقی را به عنوان راهی برای حفظ رضایت چهرههای اقتدار ، عمدتا ً والدین خود ، و اعمال مطابق با احکام آنها ، میبیند . استانداردهای اخلاقی در این سطح به جای یک ترس ساده از مجازات ، بر یک ارزیابی مثبت از قدرت متمرکز هستند . در سطح سوم ، استدلال اخلاقی postconventional ، اصول اخلاقی او براساس اصولی است که خود او ارزیابی کرده و آن را ذاتا ً بدون توجه به نظر جامعه پذیرفته و قبول میکند . او از ماهیت خودسرانه و ذهنی استانداردهای اجتماعی و قوانین آگاه است ، که او به عنوان نسبی نسبت به اقتدار مطلق در نظر گرفته میشود.
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر