یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۴:۵۴ ۸۱۶ بازديد
روانشناسی , رشتهای علمی است که به بررسی حالات و فرآیندهای ذهنی انسان و حیوانات دیگر میپردازد .
رشته روانشناسی به طور گسترده به دو بخش تقسیم میشود : حرفه بزرگ شاغلان و علوم کوچکتر اما رو به رشد ذهن , مغز و رفتار اجتماعی . این دو گروه اهداف , آموزش و عملکرد متمایزی دارند , اما برخی روانشناسان آن دو را ترکیب میکنند .
تاریخ اولیه
در فرهنگ غرب , مشارکت کنندگان در توسعه روانشناسی از بسیاری از حوزهها نشاتگرفته است که با فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو آغاز میشود . بقراط درباره خلق اساسی انسان ( تندخو , عصبانی , خوشبین , مالیخولیایی ) و صفات مرتبط با آنها سخن میگوید . او در مورد بیولوژی زمان خود فکر میکرد که صفات فیزیکی مانند صفرا زرد یا خون بسیار زیاد ممکن است زمینهساز تفاوت در خلق و خوی باشند . در قرن بیستم , رنه دکارت استدلال کرد که ذهن , توانایی تفکر و هوشیاری را به مردم میدهد : ذهن " تصمیم میگیرد " و بدن تصمیم میگیرد - یک ذهن دوگانه که علم روانشناسی مدرن هنوز در تلاش برای غلبه بر آن است . دو چهره که در قرن بیستم روانشناسی را به عنوان یک رشته و علم رسمی یافتند , ویلهلم تل در آلمان و ویلیام جیمز در ایالاتمتحده بود . اصول روانشناسی , روانشناسی را علم زندگی ذهنی تعریف کرده و بحثهای روشنی از موضوعات و چالشهایی که بیش از یک قرن بعد در دستور کار تحقیقاتی این حوزه پیشبینی شدهبود , ارائه کرد .
با این حال , در نیمه اول قرن بیستم , بیشترین روانشناسی دانشگاهی آمریکایی وجود داشت . john b . واتسون او استدلال کرد که روانشناسی به عنوان یک علم باید منحصرا ً با رفتار قابلمشاهده مستقیم در حیوانات پایینتر و نیز انسان سر و کار داشته باشد, بر اهمیت پاداش دادن تنها رفتارهای مطلوب در پرورش کودک تاکید کرد و اصول یادگیری را از طریق شرطیسازی کلاسیک ( براساس مطالعات با سگها توسط روانشناس روسی , ایوان پاول اوف و به این ترتیب به عنوان تهویه مطبوع ) کشید . در ایالاتمتحده , اکثر بخشهای روانشناسی دانشگاه به برگرداندن روانشناسی از فلسفه و به یک علم تجربی دقیق تبدیل شدند .
ایوان پتروویچ پاول اوف
ایوان پتروویچ پاول اوف
مجموعه تنظیمات
باب
آغاز دهه هشتاد میلادی در ایالاتمتحده , با استفاده از اسکینر به نمایش قدرت شرطیسازی عامل از طریق تقویت منجر شد . تحقیقات در زمینه یادگیری و شکلدهی رفتار از طریق تقویت , معمولا ً با حیوانات آزمایشگاهی مانند موش و کبوتر کار میکنند . اسکینر و پیروانش آشکارا زندگی ذهنی را حذف کردند و ذهن انسان را به عنوان " جعبه سیاه " غیرقابلنفوذ در نظر گرفتند . کار آنها نشان میدهد که رفتار اجتماعی به آسانی تحتتاثیر دستکاری احتمالات خاص و تغییر پیامدهای یا تقویت ( پاداش ) است که رفتار به موقعیتهای مختلف منجر میشود . تغییر در آن پیامدها میتواند رفتار را در الگوهای محرک - پاسخ قابلپیشبینی تغییر دهد . همچنین , طیف گستردهای از احساسات , هم مثبت و هم منفی , ممکن است از طریق فرآیندهای شرطیسازی به دست آید و با استفاده از همین اصول اصلاح شود .
منبع سایت بریتانیایی
رشته روانشناسی به طور گسترده به دو بخش تقسیم میشود : حرفه بزرگ شاغلان و علوم کوچکتر اما رو به رشد ذهن , مغز و رفتار اجتماعی . این دو گروه اهداف , آموزش و عملکرد متمایزی دارند , اما برخی روانشناسان آن دو را ترکیب میکنند .
تاریخ اولیه
در فرهنگ غرب , مشارکت کنندگان در توسعه روانشناسی از بسیاری از حوزهها نشاتگرفته است که با فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو آغاز میشود . بقراط درباره خلق اساسی انسان ( تندخو , عصبانی , خوشبین , مالیخولیایی ) و صفات مرتبط با آنها سخن میگوید . او در مورد بیولوژی زمان خود فکر میکرد که صفات فیزیکی مانند صفرا زرد یا خون بسیار زیاد ممکن است زمینهساز تفاوت در خلق و خوی باشند . در قرن بیستم , رنه دکارت استدلال کرد که ذهن , توانایی تفکر و هوشیاری را به مردم میدهد : ذهن " تصمیم میگیرد " و بدن تصمیم میگیرد - یک ذهن دوگانه که علم روانشناسی مدرن هنوز در تلاش برای غلبه بر آن است . دو چهره که در قرن بیستم روانشناسی را به عنوان یک رشته و علم رسمی یافتند , ویلهلم تل در آلمان و ویلیام جیمز در ایالاتمتحده بود . اصول روانشناسی , روانشناسی را علم زندگی ذهنی تعریف کرده و بحثهای روشنی از موضوعات و چالشهایی که بیش از یک قرن بعد در دستور کار تحقیقاتی این حوزه پیشبینی شدهبود , ارائه کرد .
با این حال , در نیمه اول قرن بیستم , بیشترین روانشناسی دانشگاهی آمریکایی وجود داشت . john b . واتسون او استدلال کرد که روانشناسی به عنوان یک علم باید منحصرا ً با رفتار قابلمشاهده مستقیم در حیوانات پایینتر و نیز انسان سر و کار داشته باشد, بر اهمیت پاداش دادن تنها رفتارهای مطلوب در پرورش کودک تاکید کرد و اصول یادگیری را از طریق شرطیسازی کلاسیک ( براساس مطالعات با سگها توسط روانشناس روسی , ایوان پاول اوف و به این ترتیب به عنوان تهویه مطبوع ) کشید . در ایالاتمتحده , اکثر بخشهای روانشناسی دانشگاه به برگرداندن روانشناسی از فلسفه و به یک علم تجربی دقیق تبدیل شدند .
ایوان پتروویچ پاول اوف
ایوان پتروویچ پاول اوف
مجموعه تنظیمات
باب
آغاز دهه هشتاد میلادی در ایالاتمتحده , با استفاده از اسکینر به نمایش قدرت شرطیسازی عامل از طریق تقویت منجر شد . تحقیقات در زمینه یادگیری و شکلدهی رفتار از طریق تقویت , معمولا ً با حیوانات آزمایشگاهی مانند موش و کبوتر کار میکنند . اسکینر و پیروانش آشکارا زندگی ذهنی را حذف کردند و ذهن انسان را به عنوان " جعبه سیاه " غیرقابلنفوذ در نظر گرفتند . کار آنها نشان میدهد که رفتار اجتماعی به آسانی تحتتاثیر دستکاری احتمالات خاص و تغییر پیامدهای یا تقویت ( پاداش ) است که رفتار به موقعیتهای مختلف منجر میشود . تغییر در آن پیامدها میتواند رفتار را در الگوهای محرک - پاسخ قابلپیشبینی تغییر دهد . همچنین , طیف گستردهای از احساسات , هم مثبت و هم منفی , ممکن است از طریق فرآیندهای شرطیسازی به دست آید و با استفاده از همین اصول اصلاح شود .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر