یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۵:۴۲ ۸۴۸ بازديد
تلاش برای درک جهان از نظر روح ، خصوصیت فلاسفه است که علایق عمده فلسفی آن در علوم انسانی ، به ویژه در مطالعات تاریخی هستند . متفکران به لحاظ علمی این خط فکری را دنبال کردند و بسیاری از Idealists از جمله بردلی و بندتو Croce ( یک فیلسوف ایتالیایی و منتقد ادبی که اثر عمده فلسفی آن در چهار جلد بین سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۱۷ تحت عنوان عمومی La filosofia dello spirito منتشر شد ) ، حداقل در زمان نوشتن در مورد علم ، قانعکننده بودهاند . شاید خود هگل هم با علمی کمتر از آرمانهای تاریخی همدردی داشته باشد ؛ با این حال ، این بدان معنا نیست که او در مورد علم معاصر بیمار است . او میدانست چه اتفاقی در حال رخ دادن است ، اما او همه چیز را از نقطهنظر خود میدید ، نقطه نظرات کسی که کاملا ً متقاعد شده بود که علم نمیتواند هیچ پاسخ نهایی را تولید کند . او به علم ارج میگذاشت ، اما دیدگاه علمی جهان را رد میکرد .
انواع نظریه Metaphysical
برای تکمیل و ، به شیوهای ، برای تصحیح این بررسی مختصر از مشکلات متافیزیک ، در این نقطه برای درج خلاصه کوتاهی از تعدادی از موقعیتهای کلی متافیزیکی مفید خواهد بود . متافیزیک همانگونه که قبلا ً اشاره شد ، ادعا میکند که با " جهان به عنوان یک کل " سروکار دارد ؛ افکار یک metaphysician ، اگر قرار باشد هیچ تاثیری داشته باشند ، باید در یک سیستم به هم متصل شوند . هدف در آنچه که در زیر آمدهاست ، ارایه طرح کلی متافیزیکی است که اعمال شدهاند و در واقع ، به اعمال یک تجدید نظر معنوی قوی ادامه میدهند . در همه موارد ، اما یک ، این سیستمها به طور کلاسیک به وسیله فیلسوفان خاص نبوغ مورد توجه قرار گرفتند . با این حال ، توجه نسبتا ً کمی به این واقعیت در اینجا پرداخت خواهد شد ، زیرا نگرانی فعلی با انواع دیدگاهها به جای نظرات در حال انجام است . از این رو مرجع به جای فلسفه افلاطون و در موارد دیگر به Platonism ارجاع داده خواهد شد .
Platonism
جوهر of در تمایزی میان دو دنیا ، دنیای آشنا زندگی روزمره ، که هدف حواس است ، و جهان نامریی واقعیتهای حقیقی ، که میتواند شی عقل باشد ، نهفتهاست . مرد معمولی وجود شخص سابق را تشخیص میدهد و نادیده میگیرد که کدام یک از آنها را نادیده میگیرد ؛ او نمیتواند از حدی که عقاید او درباره واقعیت و در مورد ارزشها به طور خودسرانه تصور میشود و شامل تضادهای داخلی است ، قدر دانی کند . این فیلسوف در موقعیتی قرار دارد که به او نشان دهد تا چه اندازه موهوم است و بر پایه آن موضع میگیرد . فیلسوف میتواند نشان دهد که تفکر کمی در مفاهیم رایج خوب و بد وجود دارد ، و میتواند نشان دهد که مفهوم دانش حسی شامل مشکلات است زیرا دانش یک شی پایدار را پیشفرض میکند و اشیا معنا به طور مداوم در حال تغییر هستند . با این حال ، این ادعا این است که او میتواند بیش از این کار کند . به دلیل وجود چیزی مانند یک شراره آسمانی ، او میتواند پس از آمادگی مناسب ، نگاه عقلانی خود را بر واقعیتهای دنیای نامریی ثابت کند و در پرتو آنها هر دو را بداند که چه چیزی درست است و چگونه رفتار کند . او به آسانی به این نتیجه نمیرسد - رسیدن به آن نه تنها شامل تلاش زیاد فکری ، از جمله چالش تکرار شونده فرضیات ، بلکه پشت به همه چیز در زندگی است که صرفا ً حسی و یا حیوانی است . با این حال ، با این وجود ، این هدف در اصل قابلدستیابی است ، و مردی که به آن میرسد ، مهمترین بخش خود را به بهترین وجه که برای او باز است ، اعمال خواهد کرد .
این نوع نگرش ، یک درخواست فوری برای افراد یک نوع خاص دارد بدون این که بگوید . شواهد کافی در زمینه شعر و جاهای دیگر از حس غیرواقعی بودن چیزهای آشنا و حضور پشت آنها از نظم دیگری وجود دارد .
منبع سایت بریتانیایی
انواع نظریه Metaphysical
برای تکمیل و ، به شیوهای ، برای تصحیح این بررسی مختصر از مشکلات متافیزیک ، در این نقطه برای درج خلاصه کوتاهی از تعدادی از موقعیتهای کلی متافیزیکی مفید خواهد بود . متافیزیک همانگونه که قبلا ً اشاره شد ، ادعا میکند که با " جهان به عنوان یک کل " سروکار دارد ؛ افکار یک metaphysician ، اگر قرار باشد هیچ تاثیری داشته باشند ، باید در یک سیستم به هم متصل شوند . هدف در آنچه که در زیر آمدهاست ، ارایه طرح کلی متافیزیکی است که اعمال شدهاند و در واقع ، به اعمال یک تجدید نظر معنوی قوی ادامه میدهند . در همه موارد ، اما یک ، این سیستمها به طور کلاسیک به وسیله فیلسوفان خاص نبوغ مورد توجه قرار گرفتند . با این حال ، توجه نسبتا ً کمی به این واقعیت در اینجا پرداخت خواهد شد ، زیرا نگرانی فعلی با انواع دیدگاهها به جای نظرات در حال انجام است . از این رو مرجع به جای فلسفه افلاطون و در موارد دیگر به Platonism ارجاع داده خواهد شد .
Platonism
جوهر of در تمایزی میان دو دنیا ، دنیای آشنا زندگی روزمره ، که هدف حواس است ، و جهان نامریی واقعیتهای حقیقی ، که میتواند شی عقل باشد ، نهفتهاست . مرد معمولی وجود شخص سابق را تشخیص میدهد و نادیده میگیرد که کدام یک از آنها را نادیده میگیرد ؛ او نمیتواند از حدی که عقاید او درباره واقعیت و در مورد ارزشها به طور خودسرانه تصور میشود و شامل تضادهای داخلی است ، قدر دانی کند . این فیلسوف در موقعیتی قرار دارد که به او نشان دهد تا چه اندازه موهوم است و بر پایه آن موضع میگیرد . فیلسوف میتواند نشان دهد که تفکر کمی در مفاهیم رایج خوب و بد وجود دارد ، و میتواند نشان دهد که مفهوم دانش حسی شامل مشکلات است زیرا دانش یک شی پایدار را پیشفرض میکند و اشیا معنا به طور مداوم در حال تغییر هستند . با این حال ، این ادعا این است که او میتواند بیش از این کار کند . به دلیل وجود چیزی مانند یک شراره آسمانی ، او میتواند پس از آمادگی مناسب ، نگاه عقلانی خود را بر واقعیتهای دنیای نامریی ثابت کند و در پرتو آنها هر دو را بداند که چه چیزی درست است و چگونه رفتار کند . او به آسانی به این نتیجه نمیرسد - رسیدن به آن نه تنها شامل تلاش زیاد فکری ، از جمله چالش تکرار شونده فرضیات ، بلکه پشت به همه چیز در زندگی است که صرفا ً حسی و یا حیوانی است . با این حال ، با این وجود ، این هدف در اصل قابلدستیابی است ، و مردی که به آن میرسد ، مهمترین بخش خود را به بهترین وجه که برای او باز است ، اعمال خواهد کرد .
این نوع نگرش ، یک درخواست فوری برای افراد یک نوع خاص دارد بدون این که بگوید . شواهد کافی در زمینه شعر و جاهای دیگر از حس غیرواقعی بودن چیزهای آشنا و حضور پشت آنها از نظم دیگری وجود دارد .
منبع سایت بریتانیایی
- ۱ ۰
- ۰ نظر