یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۵:۴۳ ۸۸۳ بازديد
ممکن است گفته شود که " شهودی " از این نوع ساخته شود ؛ به عنوان یک متافیزیک ، وظیفه آن این است که به آنها یک اصطلاح عقلانی بدهد تا آنها را از سطح احساسات به نظریه خود منتقل کند . با این حال ، مهم است که توجه داشته باشید که Platonism تنها نشانه یک حالت نیست ؛ این تلاشی است برای حل مشکلات خاص به شیوهای خاص . در مورد افلاطون ، مشکلات با از دست دادن اعتماد به اخلاقیات سنتی و ظهور دکترین به وجود آمد که " انسان معیار همه چیز است " افلاطون معتقد بود که میتواند با توسل به یک واقعیت معاصر دیگر ، پیشرفت علم را، همانطور که در توسعه دانش ریاضی نشانداده شدهاست ، با این نظریه تطبیق دهد . ریاضیات ، همان طور که آن را دید ، حقیقت خاصی را ارایه داد ، هر چند نه در مورد جهان آشنا ؛ مثلثی که خواص آن توسط the مورد بررسی قرار گرفت ، هیچ مثلث خاصی نبود ، بلکه نمونه اولیه بود که تمامی مثلثها را پیشفرض کرده بودند. مثلث و دایره به جهان عقل تعلق نداشتند ، بلکه به دنیای اطلاعات تعلق داشتند ؛ آنها اشکال بودند . اگر این موضوع در مورد موضوعات گفتمان ریاضی گفته شود ، همین مساله باید در مورد موضوعات اخلاقی نیز صادق باشد . عدالت واقعی و نیکی درست در عقاید عمومی یا موسسات انسانی یافت نشد بلکه باید به عنوان صورتهای بیتغییر و پیوسته موجود در دنیایی جدا از هم دیده شوند .
فلاسفه مدرن بسیاری از آنها را در این سیستم مورد انتقاد قرار دادهاند : همانطور که قبلا ً اشاره شد ، آنها اعتراض کردهاند که اشکال به اندازه انتزاعی نیستند ، و آنها استدلال را از علم به اخلاقیات کاملا ً به خاطر آنچه ادعا میکنند یک دوگانگی مطلق بین حقیقت و ارزش هستند ، پیدا کردهاند . ممکن است امروز کسی بتواند به طور دقیق آن فرم را که افلاطون خودش به آن داده بود امضا کند . با این حال ، ایده کلی ، بی شک دست خود را از دست نداده است ، و the اخلاقی که افلاطون مایل به یافتن پاسخ است با تفکر بیشتر از بین رفتهاست .
Aristotelianism
افلاطون برای بسیاری از مردم ، نوع مکتب other ، ارسطو ، فیلسوف this است . افلاطون حقیقت را برای دروغ گویی در همه چیز کاملا ً دور از عقل یافته بود؛ ارسطو شکل میگرفت تا به طور معمول در ماده گنجانده شود و آن را به عنوان یک فیلسوف تلقی کند تا مفهوم اینجا و حال را درک کند . برعکس ، to تا حدی برای ارسطو ، که به شکل خالص ( خدا و the astral - the هوشمند سیارات - فرض شد که این توصیف را ارضا کنند ) ، و افلاطون به اندازه کافی نگران اینجا و حالا میخواهد که جامعه انسانی را به طور ریشهای تغییر دهد . با این حال ، این واقعیت دارد که Aristotelianism یک شکل از متافیزیک وجود دارد ، نظریهای که به مردان در مورد چگونگی به دست آوردن دنیایی که آنها میدانند به جای آن که به آنها اخبار جهان کاملا ً متفاوتی را میدهد .
مفاهیم کلیدی در Aristotelianism عبارتند از ماده ، شکل و ماده ، پتانسیل و واقعیت و علت . هر اتفاقی که رخ میدهد شامل مواد یا موادی است ؛ مگر اینکه مواد وجود داشته باشد، به این معنی که مواد وجود دارند ، هیچ چیز نمیتواند واقعی باشد . با این حال ، موادی که ممکن است نشان داده شوند ، تنها بستههای ماده هستند ؛ آنها ساختارهای قابل فهمی هستند ، یا اشکال ، که در ماده گنجانده شدهاند . اینکه یک شی از نوعی خاص است به این معنی است که یک شکل یا ساختار مشخص دارد . اما ساختار به صورت conceived در Aristotelianism صرفا ً ایستا نیست . هر ماده ، در این نما نه تنها یک شکل دارد بلکه در تلاش برای رسیدن به شکل طبیعی آن است ؛ بلکه به معنای واقعی بودن آن است که به طور بالقوه یک نمونه مناسب از نوع خود باشد . از آنجا که این امر به همین دلیل است ، توضیح در این سیستم باید به جای شرایط مکانیکی ، در مرحله پایانی قرار داده شود . برای ارسطو ، شکل عنصر تعیینکننده در جهان است ، اما با کشیدن چیزهای روی آن عمل میکند ، به طوری که آنها آن چیزی میشوند که در خود دارند تا اینکه به عنوان یک عامل موثر ثابت عمل کنند ( به عنوان مثال ، عاملی که فرآیند تغییر را آغاز میکند ) .
منبع سایت بریتانیایی
فلاسفه مدرن بسیاری از آنها را در این سیستم مورد انتقاد قرار دادهاند : همانطور که قبلا ً اشاره شد ، آنها اعتراض کردهاند که اشکال به اندازه انتزاعی نیستند ، و آنها استدلال را از علم به اخلاقیات کاملا ً به خاطر آنچه ادعا میکنند یک دوگانگی مطلق بین حقیقت و ارزش هستند ، پیدا کردهاند . ممکن است امروز کسی بتواند به طور دقیق آن فرم را که افلاطون خودش به آن داده بود امضا کند . با این حال ، ایده کلی ، بی شک دست خود را از دست نداده است ، و the اخلاقی که افلاطون مایل به یافتن پاسخ است با تفکر بیشتر از بین رفتهاست .
Aristotelianism
افلاطون برای بسیاری از مردم ، نوع مکتب other ، ارسطو ، فیلسوف this است . افلاطون حقیقت را برای دروغ گویی در همه چیز کاملا ً دور از عقل یافته بود؛ ارسطو شکل میگرفت تا به طور معمول در ماده گنجانده شود و آن را به عنوان یک فیلسوف تلقی کند تا مفهوم اینجا و حال را درک کند . برعکس ، to تا حدی برای ارسطو ، که به شکل خالص ( خدا و the astral - the هوشمند سیارات - فرض شد که این توصیف را ارضا کنند ) ، و افلاطون به اندازه کافی نگران اینجا و حالا میخواهد که جامعه انسانی را به طور ریشهای تغییر دهد . با این حال ، این واقعیت دارد که Aristotelianism یک شکل از متافیزیک وجود دارد ، نظریهای که به مردان در مورد چگونگی به دست آوردن دنیایی که آنها میدانند به جای آن که به آنها اخبار جهان کاملا ً متفاوتی را میدهد .
مفاهیم کلیدی در Aristotelianism عبارتند از ماده ، شکل و ماده ، پتانسیل و واقعیت و علت . هر اتفاقی که رخ میدهد شامل مواد یا موادی است ؛ مگر اینکه مواد وجود داشته باشد، به این معنی که مواد وجود دارند ، هیچ چیز نمیتواند واقعی باشد . با این حال ، موادی که ممکن است نشان داده شوند ، تنها بستههای ماده هستند ؛ آنها ساختارهای قابل فهمی هستند ، یا اشکال ، که در ماده گنجانده شدهاند . اینکه یک شی از نوعی خاص است به این معنی است که یک شکل یا ساختار مشخص دارد . اما ساختار به صورت conceived در Aristotelianism صرفا ً ایستا نیست . هر ماده ، در این نما نه تنها یک شکل دارد بلکه در تلاش برای رسیدن به شکل طبیعی آن است ؛ بلکه به معنای واقعی بودن آن است که به طور بالقوه یک نمونه مناسب از نوع خود باشد . از آنجا که این امر به همین دلیل است ، توضیح در این سیستم باید به جای شرایط مکانیکی ، در مرحله پایانی قرار داده شود . برای ارسطو ، شکل عنصر تعیینکننده در جهان است ، اما با کشیدن چیزهای روی آن عمل میکند ، به طوری که آنها آن چیزی میشوند که در خود دارند تا اینکه به عنوان یک عامل موثر ثابت عمل کنند ( به عنوان مثال ، عاملی که فرآیند تغییر را آغاز میکند ) .
منبع سایت بریتانیایی
- ۱ ۰
- ۰ نظر