یکشنبه ۱۴ بهمن ۹۷ ۱۵:۴۰ ۸۹۵ بازديد
باید به نظر ظاهر عجیب و غریب طبیعت که هگل در نظر گرفت ، و آن را به عنوان متضاد و prefiguration جهان تلقی میکرد . طبیعت باید برای فراهم آوردن مواد لازم برای غلبه بر آن وجود داشته باشد ، اگر چه یک اشتباه فاحش برای فکر کردن به آن به عنوان یک مکانیزم بدون حیات وجود داشت . مردان به جای آن که مواد ارگانیک را به صورت غیر آلی تقلیل دهند ، باید دومی را که به سمت جلو اشاره میکند ، مشاهده کنند ، که به نوبه خود foretaste از ساختار منطقی که در دنیای ذهن به نمایش گذاشته شده را ارایه میدهد . تحقیر هگل برای دانشمندان توانایی ثابت ، مانند نیوتن و جان دالتون ، و تایید او علیه آنها از دانشمندان غیرحرفهای ، مانند گوته نویسنده آلمانی ، سخت است که فلسفهاش را جدی بگیرد . این موضوع حتی شامل برخی نکات جالب نیز میشود ، نه حداقل تظاهرات که در یافتن طبیعت در سراسر موضوع به قانون تبدیل شدهاست در حالی است که به طور کامل توسط ذهن به وجود آمدهاست . با این حال ، درک درستی این دیدگاهها ، لازم است که سیستم هگل را به عنوان یک کل درک کنیم .
فضا و زمان
بسیاری از metaphysicians استدلال کردهاند که نه زمان و نه فضا میتواند در نهایت واقعی باشد . گزارههای فضایی و فضایی فقط برای ظاهر بکار میرود ؛ واقعیت ، یا آنچه واقعی است ، در طول زمان دوام نمیآورد ، و در معرض شرایط فضا قرار ندارد . ریشههای این دیدگاه در افلاطون و ورای او در اندیشه فلاسفه Eleatic و زنو نیز یافت میشوند . افلاطون اشکال خود را به عنوان اشیا ابدی تصور کرد که مکان واقعی آنها در هیچ کجا وجود نداشت . به طور مشابه ، فیلسوفان مسیحی از خداوند به همان اندازه که از ابدی تا جاودان و در تمام نقاط جهان وجود دارند ، تصور میکردند . خداوند در فضا و زمان به اندازه منبع فضا و زمان زیاد نبود . هر چه در فضا و زمان سقوط کند ، محدود است ، زیرا یک فضا یکی دیگر را نادیده میگیرد و هیچ دو بار نمیتواند همزمان باشد . با این حال ، خداوند با تعریف یک موجود بینهایت است و بنابراین باید timelessly و جدا از فضا وجود داشته باشد.
مرجع قبلا ً به روشی ساخته شدهاست که در آن کانت برای ارتباط صمیمی بین زمان و فضا و حساسیت انسان بحث میکرد : این که موجودات انسانی چیزهایی را تجربه میکنند که زمانی و فضایی قرار گرفته ، با ماهیت ذهن آنها و به خصوص با تجهیزات حسی آنها ارتباط دارد . کانت کاملا ً صحیح بود که فضا و زمان را به عنوان " شهودی " توصیف کند ، که به این معنا بود که آنها انواع خاصی از جزئیات هستند ؛ او دوباره حق داشت بر مرکزیت مفهوم در اینجا و اکنون ، که میتواند نشان داده شود ، تاکید کند ، اما به عبارات مفهومی تقلیل نیافته است. با این حال ، این موضوع بسیار مورد تردید است ، چه او دلایل کافی برای ادعای یک بینش قبلی در ماهیت فضا داشته باشد و هنوز هم بیشتر از زمان ؛ مورد او برای تفکر این که فضا و زمان " خالص " است ، به طور آشکار ناکافی است . درس گرفتن از بحث دقیق او در مورد این موضوع ممکن است به خوبی نشان ندهد که باید نوعی واقعیت وجود داشته باشد که فراتر از فضا و زمان افتاده باشد، بلکه به این معنا باشد که هیچ چیز نمیتواند واقعی باشد که مطابق با الزامات فضایی و فضایی باشد . فضا و زمان به طور کامل به هم بستگی دارند و تنها چیزی که به طور خاص میتواند واقعی باشد .
تنها در یک حس ضعیف بود که کانت واقعیت زمان و فضا را انکار کرد . فیلسوفان دیگر قطعا ً جسور بودهاند ، هر چند که به طور کلی بر پایه درکی کمتر از کانت از آنچه که به لحاظ زمانی و فضایی تجربه میکند ، برخوردار است . بنابراین ، بردلی علیه این دیدگاه استدلال کرد که فضا و زمان " اصول of " هستند با این ادعا که هیچ ویژگی فضایی یا موقعیت زمانی ، چه در اینجا و چه در حال حاضر و چه با استفاده از مختصات فضایی و یا سیستمهای قرار ملاقات ، میتواند به یگانگی برسد .
منبع سایت بریتانیایی
فضا و زمان
بسیاری از metaphysicians استدلال کردهاند که نه زمان و نه فضا میتواند در نهایت واقعی باشد . گزارههای فضایی و فضایی فقط برای ظاهر بکار میرود ؛ واقعیت ، یا آنچه واقعی است ، در طول زمان دوام نمیآورد ، و در معرض شرایط فضا قرار ندارد . ریشههای این دیدگاه در افلاطون و ورای او در اندیشه فلاسفه Eleatic و زنو نیز یافت میشوند . افلاطون اشکال خود را به عنوان اشیا ابدی تصور کرد که مکان واقعی آنها در هیچ کجا وجود نداشت . به طور مشابه ، فیلسوفان مسیحی از خداوند به همان اندازه که از ابدی تا جاودان و در تمام نقاط جهان وجود دارند ، تصور میکردند . خداوند در فضا و زمان به اندازه منبع فضا و زمان زیاد نبود . هر چه در فضا و زمان سقوط کند ، محدود است ، زیرا یک فضا یکی دیگر را نادیده میگیرد و هیچ دو بار نمیتواند همزمان باشد . با این حال ، خداوند با تعریف یک موجود بینهایت است و بنابراین باید timelessly و جدا از فضا وجود داشته باشد.
مرجع قبلا ً به روشی ساخته شدهاست که در آن کانت برای ارتباط صمیمی بین زمان و فضا و حساسیت انسان بحث میکرد : این که موجودات انسانی چیزهایی را تجربه میکنند که زمانی و فضایی قرار گرفته ، با ماهیت ذهن آنها و به خصوص با تجهیزات حسی آنها ارتباط دارد . کانت کاملا ً صحیح بود که فضا و زمان را به عنوان " شهودی " توصیف کند ، که به این معنا بود که آنها انواع خاصی از جزئیات هستند ؛ او دوباره حق داشت بر مرکزیت مفهوم در اینجا و اکنون ، که میتواند نشان داده شود ، تاکید کند ، اما به عبارات مفهومی تقلیل نیافته است. با این حال ، این موضوع بسیار مورد تردید است ، چه او دلایل کافی برای ادعای یک بینش قبلی در ماهیت فضا داشته باشد و هنوز هم بیشتر از زمان ؛ مورد او برای تفکر این که فضا و زمان " خالص " است ، به طور آشکار ناکافی است . درس گرفتن از بحث دقیق او در مورد این موضوع ممکن است به خوبی نشان ندهد که باید نوعی واقعیت وجود داشته باشد که فراتر از فضا و زمان افتاده باشد، بلکه به این معنا باشد که هیچ چیز نمیتواند واقعی باشد که مطابق با الزامات فضایی و فضایی باشد . فضا و زمان به طور کامل به هم بستگی دارند و تنها چیزی که به طور خاص میتواند واقعی باشد .
تنها در یک حس ضعیف بود که کانت واقعیت زمان و فضا را انکار کرد . فیلسوفان دیگر قطعا ً جسور بودهاند ، هر چند که به طور کلی بر پایه درکی کمتر از کانت از آنچه که به لحاظ زمانی و فضایی تجربه میکند ، برخوردار است . بنابراین ، بردلی علیه این دیدگاه استدلال کرد که فضا و زمان " اصول of " هستند با این ادعا که هیچ ویژگی فضایی یا موقعیت زمانی ، چه در اینجا و چه در حال حاضر و چه با استفاده از مختصات فضایی و یا سیستمهای قرار ملاقات ، میتواند به یگانگی برسد .
منبع سایت بریتانیایی
- ۰ ۰
- ۰ نظر