جمعه ۳۱ فروردین ۰۳

اتحاد

جامع ترین سایت روانشناسی

اتحاد

۸۷۳ بازديد
بورژوازی ، ماشین‌آلات دولتی را به منافع خود کنترل می‌کند . در روابط بین‌المللی خود ، دولت سرمایه‌داری به جنگ می‌پردازد ، زیرا به واسطه پویایی سیستم خود رانده می‌شود - نیاز روزافزون فزاینده به مواد خام ، بازارها و تامین نیروی کار ارزان . تنها راه جلوگیری از جنگ ، حذف علت اصلی آن ، با جایگزین کردن سرمایه‌داری با سوسیالیسم است ، در نتیجه هم نزاع طبقاتی و هم دولت‌ها را منسوخ می‌کند. با این حال ، دکترین مارکسیستی هیچ رهنمود روشنی درباره دوره موقت قبل از رسیدن هزاره نداشت ؛ و همبستگی بین‌المللی پرولتاریا ، زمانی که جنگ در سال ۱۹۱۴ به پایان رسید ، ثابت کرد که با حزب سوسیال دموکرات اروپا با مشکل پذیرش نگرش به گسترش جنگ مواجه است . دومین گروه بین‌المللی از طبقه کارگر به کرات قطعنامه‌هایی را تصویب کرده بودند که از طبقه کارگر می‌خواستند تا فشار بر دولت‌های متبوع خود برای جلوگیری از جنگ را وارد کنند، اما هنگامی که جنگ آغاز شد ، هر یک از طرفین تصمیم گرفتند که آن را دفاعی برای کشور خود قلمداد کرده و در تلاش جنگ شرکت کنند . این امر توسط لنین به عنوان یک شکاف در سازمان پرولتاریا توضیح داده شد که تنها از طریق فعالیت یک خط مقدم انقلابی سازماندهی شده‌بود .
سوسیالیست‌ها در غرب به طور فزاینده‌ای رو به رو شدند ، هرچند در درجات مختلف ، to از مارکسیسم revisionist و به تلاش‌های آن‌ها برای اصلاح ساختارهای اجتماعی - اقتصادی از طریق فرآیندهای قانونی تکاملی بازگشت ، و این را تنها وسیله‌ای برای جلوگیری از جنگ دانست . در اتحاد جماهیر شوروی ، نظریه سوسیالیستی جنگ تغییر کرد چون رژیم جدید کمونیستی به تغییرات در شرایط واکنش نشان داد . صاحب نظران شوروی سه نوع عمده جنگ را متمایز کرده‌اند : بین کشورهای سرمایه‌داری ، بین کشورهای سرمایه‌داری و سوسیالیست ، و جنگ‌های استعمار . جنگ‌های خونینی بین کشورهای سرمایه‌دار از رقابت سرمایه‌داری و رقابت‌های imperialist ، مانند آن‌هایی که منجر به دو جنگ جهانی شدند ، بوجود آمد . آن‌ها مطلوب بودند ، زیرا اردوگاه سرمایه‌داری را تضعیف می‌کردند . جنگ بین سرمایه‌داری و حکومت‌های سوسیالیست ، چیزی بود که به روشنی اصل اساسی مبارزه طبقاتی را بیان کرد و به همین دلیل ، یکی از کشورهای سوسیالیست باید آن را آماده کند . در نهایت ، جنگ رهایی استعمار بین افراد تحت سلطه و استادان مستعمراتی آن‌ها قابل انتظار بود .
ضعف این نظریه این بود که دو نوع عمده جنگ ، یعنی intracapitalist و سوسیالیست‌ها - سوسیالیستی ، همانطور که صاحب نظران شوروی پیش‌بینی کرده بودند، تحقق نیافت . علاوه بر این ، این نظریه نتوانست به اندازه کافی وضعیت در اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاه سوسیالیستی را تجزیه و تحلیل کند . حتی در کشورهای کمونیستی ، به نظر می‌رسد ناسیونالیسم قوی‌تر از سوسیالیسم است : " جنبش‌های آزادی ملی " ظاهر شدند و باید به اجبار در اتحاد جماهیر شوروی ، با وجود رژیم کمونیستی آن ، سرکوب شوند . جنگ بین شوروی و جمهوری خلق چین یک احتمال جدی برای دو دهه پس از جدایی چین و شوروی در سال ۱۹۶۲ بود ؛ جنگ بین چین و ویتنام پس از جدایی چین و شوروی در جنوب شرقی آسیا به اوج خود رسید . در نهایت ، این نظریه برای جنگ آزادی علیه کشورهای سوسیالیست ، مانند آنچه که توسط مجاهدین افغان در برابر اتحاد جماهیر شوروی از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ انجام شد ، نبود .
منبع سایت بریتانیایی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.