یکشنبه ۱۶ دی ۹۷ ۲۱:۰۷ ۸۷۹ بازديد
نتیجهگیری - در سن ۷ سالگی ، تفکر دیگر محور نیست چون کودک میتواند بیش از نقطهنظر خود را ببیند .
ارزیابی : مطالعه Doll پلیس
piaget سه کوهستان
مارتین هیوز ( ۱۹۷۵ ) استدلال کرد که این سه کوهستان برای کودکان معنا ندارند و دشوارتر میشوند چون کودکان باید با یک عکس با دیدگاه doll's مطابقت داشته باشند .
هیوز شغلی را ابداع کرد که برای کودک قابلدرک بود . او یک مدل متشکل از دو دیوار متقاطع ، یک عروسک پسر و یک عروسک پلیس را به کودکان نشان داد . سپس عروسک پلیس را در موقعیتهای مختلف قرار داد و از کودک خواست که عروسک پسری را از پلیس مخفی کند .
هیوز این کار را کرد تا مطمئن شود که بچه چیزی را که از او پرسیده میشود فهمید ، پس اگر اشتباه میکرد ، توضیح داده میشد و بچه دوباره امتحان میکرد . به طور شگفتانگیز ، اشتباهات بسیار کمی صورتگرفته است .
سپس آزمایش شروع شد . هیوز یک عروسک دوم پلیس آورد و هر دو عروسک را در انتهای دو دیوار قرار داد ، همانطور که در تصویر بالا نشانداده شدهاست .
از کودک خواسته شد که پسرک را از هر دو مامور پلیس مخفی کند ، به عبارت دیگر مجبور بود دو نقطه نظرات مختلف را در نظر بگیرد .
نمونه هیوز شامل کودکان سه و نیم و پنج سال بود که ۹۰ درصد از آنها پاسخهای درست میدادند . حتی زمانی که یک وضعیت پیچیدهتر را ابداع کرد ، با دیوارهای بیشتر و یک پلیس سوم ، ۹۰ درصد از افراد چهار ساله موفق بودند .
این نشان میدهد که کودکان تا حد زیادی خود محور خود را از دست دادهاند که چهار سال سن دارند ، زیرا آنها قادر به درک دیدگاه دیگری هستند . تجربه هیوز به آنها این امکان را داد که این موضوع را ثابت کنند ، چرا که این کار برای کودک معنا داشت ، در حالی که Piaget's این کار را نکرد .
ارزیابی : تکلیف " turntable "
در آزمایش Borke ( ۱۹۷۵ ) از egocentrism کودک دو مدل یکسان از یک صحنه سهبعدی ارائه شدهاست ( چندین صحنه مختلف از جمله چیدمان مختلف افراد اسباببازی و حیوانات و یک مدل کوه مشابه to و Inhelder ) استفاده شدهاست . یکی از مدلها روی صفحه گردان نصب میشود تا به راحتی توسط کودک برگردانده شود .
بعد از یک جلسه کاری که در آن کودک با مواد آشنا میشود و ایده نگاه کردن به اشیا از نقطهنظر شخص دیگر ، یک عروسک ارائه میشود ( در مطالعه Borke ، شخصیت گراور از " خیابان Sesame " ، برنامهای که بچهها با آن آشنا بودند ) .
عروسک گراور به این ترتیب قرار داده شد ، به طوری که " نگاه کردن" به این مدل از نقطهنظر خاصی " نگاه میکرد " و این کودک برای تبدیل مدل دیگری به این مدل دعوت شد تا اینکه دیدگاه خود از مدل منطبق با چیزی باشد که گراور میتواند ببیند .
Borke ( ۱۹۷۵ ) ، با استفاده از مدل " کوهها " ، یک دیدگاه درست را انتخاب کرد که ۴۲ % از زمان و چهار سالهها را برای نمایش مناسب ۶۷ % از زمان انتخاب کرد . با نمایشهای دیگر ، دقت threeyears به ۸۰ % و بچههای ۴ ساله به ۹۳ % افزایش یافت .
محدودیتها در تفکر Child's :
Piaget بیشتر توصیف این مرحله را بر روی محدودیت در تفکر child's متمرکز کرده و تعدادی از وظایف ذهنی که کودکان قادر به انجام آن نیستند را مشخص میکند .
اینها عبارتند از ناتوانی در decenter ، حفظ ، درک seriation ( ناتوانی در درک این که اشیا را میتوان به یک سری حرکت منطقی و یا نظم تبدیل کرد ) و اجرای وظایف را انجام دهد .
کودکان در مرحله preoperational قادر به تمرکز بر روی یک جنبه یا بعد از مشکلات هستند ( به عنوان مثال centration ) . به عنوان مثال ، فرض کنید که شما دو ردیف آجرها را طوری تنظیم کنید که یک ردیف از ۵ بلوک بلندتر از یک ردیف از ۷ بلوک باشد .
کودکان Preoperational میتوانند به طور کلی بلوکها را در هر ردیف شمارش کنند و عدد مندرج در هر سطر را به شما بگویند . با این حال ، اگر بپرسید که کدام سطر بیشتر است ، به احتمال زیاد خواهند گفت که این چیزی است که خط طولانیتر را میسازد ، زیرا نمیتوانند به طور همزمان بر روی هر دو طول و عدد تمرکز کنند . این ناتوانی در decenter به the child's egocentrism کمک میکند .
منبع سایت روانشناسی ساده
ارزیابی : مطالعه Doll پلیس
piaget سه کوهستان
مارتین هیوز ( ۱۹۷۵ ) استدلال کرد که این سه کوهستان برای کودکان معنا ندارند و دشوارتر میشوند چون کودکان باید با یک عکس با دیدگاه doll's مطابقت داشته باشند .
هیوز شغلی را ابداع کرد که برای کودک قابلدرک بود . او یک مدل متشکل از دو دیوار متقاطع ، یک عروسک پسر و یک عروسک پلیس را به کودکان نشان داد . سپس عروسک پلیس را در موقعیتهای مختلف قرار داد و از کودک خواست که عروسک پسری را از پلیس مخفی کند .
هیوز این کار را کرد تا مطمئن شود که بچه چیزی را که از او پرسیده میشود فهمید ، پس اگر اشتباه میکرد ، توضیح داده میشد و بچه دوباره امتحان میکرد . به طور شگفتانگیز ، اشتباهات بسیار کمی صورتگرفته است .
سپس آزمایش شروع شد . هیوز یک عروسک دوم پلیس آورد و هر دو عروسک را در انتهای دو دیوار قرار داد ، همانطور که در تصویر بالا نشانداده شدهاست .
از کودک خواسته شد که پسرک را از هر دو مامور پلیس مخفی کند ، به عبارت دیگر مجبور بود دو نقطه نظرات مختلف را در نظر بگیرد .
نمونه هیوز شامل کودکان سه و نیم و پنج سال بود که ۹۰ درصد از آنها پاسخهای درست میدادند . حتی زمانی که یک وضعیت پیچیدهتر را ابداع کرد ، با دیوارهای بیشتر و یک پلیس سوم ، ۹۰ درصد از افراد چهار ساله موفق بودند .
این نشان میدهد که کودکان تا حد زیادی خود محور خود را از دست دادهاند که چهار سال سن دارند ، زیرا آنها قادر به درک دیدگاه دیگری هستند . تجربه هیوز به آنها این امکان را داد که این موضوع را ثابت کنند ، چرا که این کار برای کودک معنا داشت ، در حالی که Piaget's این کار را نکرد .
ارزیابی : تکلیف " turntable "
در آزمایش Borke ( ۱۹۷۵ ) از egocentrism کودک دو مدل یکسان از یک صحنه سهبعدی ارائه شدهاست ( چندین صحنه مختلف از جمله چیدمان مختلف افراد اسباببازی و حیوانات و یک مدل کوه مشابه to و Inhelder ) استفاده شدهاست . یکی از مدلها روی صفحه گردان نصب میشود تا به راحتی توسط کودک برگردانده شود .
بعد از یک جلسه کاری که در آن کودک با مواد آشنا میشود و ایده نگاه کردن به اشیا از نقطهنظر شخص دیگر ، یک عروسک ارائه میشود ( در مطالعه Borke ، شخصیت گراور از " خیابان Sesame " ، برنامهای که بچهها با آن آشنا بودند ) .
عروسک گراور به این ترتیب قرار داده شد ، به طوری که " نگاه کردن" به این مدل از نقطهنظر خاصی " نگاه میکرد " و این کودک برای تبدیل مدل دیگری به این مدل دعوت شد تا اینکه دیدگاه خود از مدل منطبق با چیزی باشد که گراور میتواند ببیند .
Borke ( ۱۹۷۵ ) ، با استفاده از مدل " کوهها " ، یک دیدگاه درست را انتخاب کرد که ۴۲ % از زمان و چهار سالهها را برای نمایش مناسب ۶۷ % از زمان انتخاب کرد . با نمایشهای دیگر ، دقت threeyears به ۸۰ % و بچههای ۴ ساله به ۹۳ % افزایش یافت .
محدودیتها در تفکر Child's :
Piaget بیشتر توصیف این مرحله را بر روی محدودیت در تفکر child's متمرکز کرده و تعدادی از وظایف ذهنی که کودکان قادر به انجام آن نیستند را مشخص میکند .
اینها عبارتند از ناتوانی در decenter ، حفظ ، درک seriation ( ناتوانی در درک این که اشیا را میتوان به یک سری حرکت منطقی و یا نظم تبدیل کرد ) و اجرای وظایف را انجام دهد .
کودکان در مرحله preoperational قادر به تمرکز بر روی یک جنبه یا بعد از مشکلات هستند ( به عنوان مثال centration ) . به عنوان مثال ، فرض کنید که شما دو ردیف آجرها را طوری تنظیم کنید که یک ردیف از ۵ بلوک بلندتر از یک ردیف از ۷ بلوک باشد .
کودکان Preoperational میتوانند به طور کلی بلوکها را در هر ردیف شمارش کنند و عدد مندرج در هر سطر را به شما بگویند . با این حال ، اگر بپرسید که کدام سطر بیشتر است ، به احتمال زیاد خواهند گفت که این چیزی است که خط طولانیتر را میسازد ، زیرا نمیتوانند به طور همزمان بر روی هر دو طول و عدد تمرکز کنند . این ناتوانی در decenter به the child's egocentrism کمک میکند .
منبع سایت روانشناسی ساده
- ۰ ۰
- ۰ نظر