شنبه ۱۵ دی ۹۷ ۲۱:۱۰ ۸۷۸ بازديد
ما از طریق نمایش ذهنی خود با جهان تعامل برقرار میکنیم . اگر نمایش ذهنی ما نادرست باشد و یا روشهای استدلال ما ناکافی باشد ، پس احساسات و رفتار ما ممکن است دچار اختلال شوند .
درمانگر شناختی به مشتریها یاد میدهد که چگونه cognitions را از طریق یک فرآیند ارزیابی شناسایی کنند . مشتریها یاد میگیرند بین افکار و واقعیت خود تمایز قایل شوند . آنها تاثیر گذار بر احساسات خود را میآموزند ، و به آنها آموزش داده میشود که آنها را تشخیص دهند و بر افکار خود نظارت داشته باشند.
رفتار بخشی از درمان شامل تنظیم تکالیف برای مشتری است ( به عنوان مثال نگهداری یک دفتر خاطرات ) . درمانگر وظایفی به مشتری میدهد که به آنها کمک میکند باورهای غیرمنطقی خود را به چالش بکشند .
ایده این است که مشتری باورهای بیفایده خود را مشخص میکند و آنها اشتباه میکنند . در نتیجه ، عقاید آنها شروع به تغییر میکند . برای مثال ، فردی که در شرایط اجتماعی نگران است ممکن است یک تکلیف تکلیف برای ملاقات با یکی از دوستان در مهمانخانه باشد .
آلبرت الیس - REBT
" رفتار درمانی عقلانی " نوعی درمان شناختی است که توسط آلبرت الیس مورد استفاده قرار گرفت که بر حل مشکلات عاطفی و رفتاری تمرکز دارد . هدف از درمان ، تغییر باورهای غیرمنطقی به افراد منطقی بیشتر است .
REBT فرد را ترغیب میکند تا باورهای عمومی و غیر منطقی خود را شناسایی کند ( به عنوان مثال من باید کامل باشم ) و متعاقبا ً شخص را قانع میکند که این باورهای غلط را از طریق آزمایش واقعیت به چالش میکشد .
آلبرت الیس ( ۱۹۵۷ ، ۱۹۶۲ ) پیشنهاد میکند که هر یک از ما مجموعهای منحصر به فرد از فرضیات در مورد خودمان و دنیای خودمان داشته باشیم که برای هدایت ما از طریق زندگی و تعیین واکنشهای ما نسبت به موقعیتهای مختلف که با آن مواجه هستیم ، عمل کند .
متاسفانه ، برخی از فرضیات مردم عمدتا ً غیرمنطقی هستند ، و آنها را هدایت میکنند تا عمل کنند و به روشهایی واکنش نشان دهند که نامناسب بوده و شانس موفقیت و موفقیت آنها را به خطر میاندازد . آلبرت الیس این مفروضات غیرمنطقی را فراخوانی میکند .
برخی افراد به irrationally منطقی فکر میکنند که اگر مورد علاقه همگان نباشند - همیشه به دنبال تایید هستند و بارها و بارها رد میشوند . تمام تعاملات آنها تحتتاثیر این فرض قرار میگیرد ، به طوری که یک حزب بزرگ میتواند آنها را راضی کند چون به اندازه کافی تعریف و تمجید نمیکنند .
طبق اظهارات الیس ، این ها فرضیات غیر منطقی دیگری هستند :
* این ایده که شخص باید به طور کامل در همه چیز صلاحیت داشته باشد .
* این ایده که زمانی فاجعهآمیز است که چیزها آنطور نیستند که شما میخواهید باشد .
* این ایده که مردم هیچ کنترلی روی سعادت خود ندارند .
* این ایده که شما به فردی قویتر از خود نیاز دارید که به آن وابسته باشید .
* این ایده که تاریخ گذشته شما به شدت بر زندگی کنونی شما تاثیر میگذارد .
* این ایده که راهحل مناسبی برای مشکلات انسانی وجود دارد ، و اگر آن را پیدا نکنید ، یک فاجعه است .
الیس بر این باور است که مردم اغلب به زور به این روش غیرمنطقی فکر میکنند و بنابراین از تکنیکهای بسیار احساسی استفاده میکنند تا به شدت این تفکر غیرمنطقی را تغییر دهند .
مدل ABC
یک کمک بزرگ در درمان شناختی همان چیزی است که آلبرت الیس ( ۱۹۵۷ ) تکنیک ABC را از عقاید Irrational نامید .
سه مرحله اول این فرآیند را آنالیز میکنند که توسط آن فرد اعتقادات غیرمنطقی خود را توسعه داده و ممکن است در جدول ۳ ستونی ثبت شود .
مدل ABC در درمان شناختی
* فعال کردن رویداد یا موقعیت هدف . ستون اول موقعیت هدف را ثبت میکند ، یعنی رویدادی که در نهایت منجر به نوعی واکنش عاطفی بالا یا تفکر ناکارآمد منفی میشود .
* اعتقادات اسلامی . در ستون دوم ، مشتری افکار منفی که برای آنها روی داد را مینویسد .
C - Consequence ستون سوم برای احساسات منفی و رفتارهای ناکارآمد است . افکار منفی ستون دوم به عنوان یک پل ارتباطی بین موقعیت و احساسات آشفته دیده میشوند . ستون سوم C با توصیف احساسات و یا افکار منفی که مشتری فکر میکند توسط A ایجاد میشود توضیح داده میشود . این میتواند خشم ، اندوه ، اضطراب و غیره باشد .
منبع سایت روانشناسی ساده
درمانگر شناختی به مشتریها یاد میدهد که چگونه cognitions را از طریق یک فرآیند ارزیابی شناسایی کنند . مشتریها یاد میگیرند بین افکار و واقعیت خود تمایز قایل شوند . آنها تاثیر گذار بر احساسات خود را میآموزند ، و به آنها آموزش داده میشود که آنها را تشخیص دهند و بر افکار خود نظارت داشته باشند.
رفتار بخشی از درمان شامل تنظیم تکالیف برای مشتری است ( به عنوان مثال نگهداری یک دفتر خاطرات ) . درمانگر وظایفی به مشتری میدهد که به آنها کمک میکند باورهای غیرمنطقی خود را به چالش بکشند .
ایده این است که مشتری باورهای بیفایده خود را مشخص میکند و آنها اشتباه میکنند . در نتیجه ، عقاید آنها شروع به تغییر میکند . برای مثال ، فردی که در شرایط اجتماعی نگران است ممکن است یک تکلیف تکلیف برای ملاقات با یکی از دوستان در مهمانخانه باشد .
آلبرت الیس - REBT
" رفتار درمانی عقلانی " نوعی درمان شناختی است که توسط آلبرت الیس مورد استفاده قرار گرفت که بر حل مشکلات عاطفی و رفتاری تمرکز دارد . هدف از درمان ، تغییر باورهای غیرمنطقی به افراد منطقی بیشتر است .
REBT فرد را ترغیب میکند تا باورهای عمومی و غیر منطقی خود را شناسایی کند ( به عنوان مثال من باید کامل باشم ) و متعاقبا ً شخص را قانع میکند که این باورهای غلط را از طریق آزمایش واقعیت به چالش میکشد .
آلبرت الیس ( ۱۹۵۷ ، ۱۹۶۲ ) پیشنهاد میکند که هر یک از ما مجموعهای منحصر به فرد از فرضیات در مورد خودمان و دنیای خودمان داشته باشیم که برای هدایت ما از طریق زندگی و تعیین واکنشهای ما نسبت به موقعیتهای مختلف که با آن مواجه هستیم ، عمل کند .
متاسفانه ، برخی از فرضیات مردم عمدتا ً غیرمنطقی هستند ، و آنها را هدایت میکنند تا عمل کنند و به روشهایی واکنش نشان دهند که نامناسب بوده و شانس موفقیت و موفقیت آنها را به خطر میاندازد . آلبرت الیس این مفروضات غیرمنطقی را فراخوانی میکند .
برخی افراد به irrationally منطقی فکر میکنند که اگر مورد علاقه همگان نباشند - همیشه به دنبال تایید هستند و بارها و بارها رد میشوند . تمام تعاملات آنها تحتتاثیر این فرض قرار میگیرد ، به طوری که یک حزب بزرگ میتواند آنها را راضی کند چون به اندازه کافی تعریف و تمجید نمیکنند .
طبق اظهارات الیس ، این ها فرضیات غیر منطقی دیگری هستند :
* این ایده که شخص باید به طور کامل در همه چیز صلاحیت داشته باشد .
* این ایده که زمانی فاجعهآمیز است که چیزها آنطور نیستند که شما میخواهید باشد .
* این ایده که مردم هیچ کنترلی روی سعادت خود ندارند .
* این ایده که شما به فردی قویتر از خود نیاز دارید که به آن وابسته باشید .
* این ایده که تاریخ گذشته شما به شدت بر زندگی کنونی شما تاثیر میگذارد .
* این ایده که راهحل مناسبی برای مشکلات انسانی وجود دارد ، و اگر آن را پیدا نکنید ، یک فاجعه است .
الیس بر این باور است که مردم اغلب به زور به این روش غیرمنطقی فکر میکنند و بنابراین از تکنیکهای بسیار احساسی استفاده میکنند تا به شدت این تفکر غیرمنطقی را تغییر دهند .
مدل ABC
یک کمک بزرگ در درمان شناختی همان چیزی است که آلبرت الیس ( ۱۹۵۷ ) تکنیک ABC را از عقاید Irrational نامید .
سه مرحله اول این فرآیند را آنالیز میکنند که توسط آن فرد اعتقادات غیرمنطقی خود را توسعه داده و ممکن است در جدول ۳ ستونی ثبت شود .
مدل ABC در درمان شناختی
* فعال کردن رویداد یا موقعیت هدف . ستون اول موقعیت هدف را ثبت میکند ، یعنی رویدادی که در نهایت منجر به نوعی واکنش عاطفی بالا یا تفکر ناکارآمد منفی میشود .
* اعتقادات اسلامی . در ستون دوم ، مشتری افکار منفی که برای آنها روی داد را مینویسد .
C - Consequence ستون سوم برای احساسات منفی و رفتارهای ناکارآمد است . افکار منفی ستون دوم به عنوان یک پل ارتباطی بین موقعیت و احساسات آشفته دیده میشوند . ستون سوم C با توصیف احساسات و یا افکار منفی که مشتری فکر میکند توسط A ایجاد میشود توضیح داده میشود . این میتواند خشم ، اندوه ، اضطراب و غیره باشد .
منبع سایت روانشناسی ساده
- ۰ ۰
- ۰ نظر